فارغ از این که این فیلم ساخته خواهد شد یا نه و به دور از این موضوع که این اعتراضها درستند یا غلط، نکتهای ظریف در این ارتباط وجود دارد و آن کمکاری سینمای ایران در ساخت فیلمهای مرتبط با اسطورههای ایرانی است که نتیجه آن ساخت آن در کشوری دیگر میشود و دلیل آن هم هر چه باشد دود این تنبلی سرآخر به چشم فرهنگ ایرانی خواهد رفت.
قریب به دو دهه است که غیر از فیلمهای انگشتشماری مثل «چ» یا همین «ایستاده در غبار»ی که در حال اکران است سینما به اسطورهها بی توجه بوده و این بیتوجهی در زمانهای دورتر تاریخی مشهودتر است. اسطورهها فراتر از این که ملی، علمی یا دینی باشند الگویی برای نسل امروزند که به دلیل زندگی پرشتاب و هیاهوی چندرسانهای متاثر از دوران پست مدرنیزم از الگوپذیری سرشار و نیز بی اسوهاند.
چند سال است که خبر ساخت و لغو تولید فیلم کوروش را میشنویم و هنوز هم درجا میزنیم؟ تلویزیون غیر از میرزا کوچکخان و امیرکبیر و ابن سینا و امام علی(ع) که سالها از تولیدشان میگذرد در این زمینه چه کار ارزندهای ارائه کرده است؟ چند فیلم قهرمانی ایرانی برای کودک و نوجوانانی که از همه تاثیرپذیرتر و تشنه ترند تولید کردهایم؟ امیر ارسلان و خورشیدآفرین اصلا هیچ، برای تولید یک قهرمان ملی امروزی که بازار پردرآمد و کودکپسند «بن تن» های خارجی را که خشونت و بی ادبی و گستاخی به بچههای ایرانی آموختهاند و متاسفانه بسیار موفق بودهاند چه کاری انجام شده است؟ از بین این همه متن جذاب داستانی با سابقه فرهنگی پنج هزار ساله کدام یک را بازنویسی کردهایم تا مقابل که هیچ، لااقل در کنار بتمن هشتاد ساله و بن تن ده ساله در قفسه فیلمهای خانههایمان باشند؟ پاسخ به همه این پرسشها فقط کلمه هیچ است.
به ساخت همین فیلم مولانا که این همه سر و صدا کرده تا حالا کسی فکر هم نکرده بود و حالا همه عرق ملیشان بالا زده که این دیکاپریوی ذلیلمرده فرنگی میخواهد نقش مولوی ما را بازی کند؛ مولانایی که حتی در فهرست جهانی ملیتش به نام ترکیه ثبت شده است! درد دیگری که به دلیل کمکاری مسئولان فرهنگی پیش آمده و این طور که معلوم است همینگونه ادامه خواهد داشت.
عباس کریمی عباسی