«پرویز یک ماشین ژیان مهاری داشت که یک در و دیوار حلبی بود. یک روز سر راه فیلمبرداری (فیلمِ اعدامی) که میرفته پیاده میشود یک پاکت سیگار بخرد. یک ماشین جلویش پارک کرده بود. عقب و جلو میکند بیرون بیاید یک چرخ ماشین میافتد توی جوی. در جلو پاره میشود. و وقتی میخواهد پیاده شود پایش زخم میشود. بالاخره خودش را میرساند به محل فیلمبرداری که یک طویله بوده، یک طویله واقعی. شما شعور یک فیلمساز را ببینید. این جا مگر ساختن یک طویله تصنعی، یک طویله به شکل دکور چقدر کار دارد. با دیدن پای زخم، این غر هم میزند که «چرا اینقدر دیر آمدی».
بدون اینکه توجه کنند به زخم پای او. این را مرحوم نعمت حقیقی فیلمبردار آن فیلم برای من تعریف کرد. آنجا کارش را انجام میدهد و صدایش هم در نمی آید. بعد میرود خانه سه روز سر فیلمبرداری نمیآید. یک نفر کنجکاو نمی شود که این کجاست کارشان را لنگ گذاشته است. درحالیکه پرویز وقت کار منظم بود.
یکی از منظمترین افراد گروه بود. سه روز سر فیلمبرداری نیامده و کسی سراغی از او نمیگیرد که چرا سر کارش نمیآید. بالاخره معلوم میشود که توی همان طویله به کزاز مبتلا شده است. کزاز سه روز به آدم فرصت میدهد. خودش شب اول فکر میکند سرما خورده، خانواده اش هم فکر میکنند سرما خورده است. وقتی که میرسانندش بیمارستان دیگر دیر شده بود .درست روز سوم به بیمارستان میرود. یکی از شایستهترین بازیگران سینمای ما که تمام مردم سینمارو خاطره های خوشی از بازی او دارند که تا آخر عمر همراهشان هست اینجوری فدای ندانم کاری فیلمسازی ابله میشود.»
پ.ن: روایت تقوایی در کتابِ «مثل تکه شعری بیان نشده، زندگی و بازیگری فنی زاده» آمده. محمد باقر خسروی کارگردان اعدامی طبعا به شکل دیگری ماجرای مرگ فنی زاده را تعریف میکند که آن را هم در این کتاب میتوان یافت.
از صفحه مهدی شمس در توییتر
دیدگاهها
فوت بر اثر هپاتیت که نتیجه تزریق هروئین بوده چگونه به سناریوی ژیان و کزاز تبدیل شد؟