قصه از کجا شروع شد:
به نظرم قصه از آنجا شروع شد که در زبان انگلیسی ترکیب "میکاپ آرتیست"؛ هم برای آرایشگر به کار می رود و هم برای گریمور و به این ترتیب در ایران، اول آرایشگرها فکر کردند که گریمور هستند و بعد گریمورها متاسفانه آرایشگر شدند.
و عوامل اصلی یک پروژه - از بازیگر تا کارگردان و تهیه کننده نسبت به این پارامتر تاثیرگزار در یک فیلم یا سریال چندان حساسیت نشان نمیدهند و از یاد برده اند که تا چه اندازه در باورپذیری یک نقش، یک ملودرام و یک قصه، چهره پردازی می تواند موثر باشد. برای مثال زنده یاد خسرو شکیبایی بسیار در این مورد سختگیر بود و می دانم در نسل جوان، محمدحسین مهدویان نیز به عنوان کارگردان، بی توجه به آن نیست و هستند تهیه کنندگان حرفه ای و نه تجاری که گریم ها را بارها و بارها چک می کنند. اصلا اگر چهره پردازی را از آثار علی حاتمی بگیریم، چه می شود؟ یا از سریال دائی جان ناپلئونِ تقوایی؟
دلبری به جای واقع نگری
سریالی می بینیم از دوران قاجار. محو زیبایی خرم سلطان های وطنی. اما کافی است که فقط لچک را از سر خانوم بازیگر برداریم تا گریم او تبدیل شود به یک آرایش عروس. از مدل ابرو به روز تا خط چشم بالای پلک و کاور و رژ گونه. هیچ نشانی هم از ابروی کمانی و سرخاب و سفیداب و وسمه و سرمه نیست. چرا که از دلبری ها می کاهد!!
گذر زمان از نگاه چهره پردازان این روزها
اول معترض بودیم، بعد خندیدیم، بعد لطیفه ساختیم و بعد به آسانی از کنارش گذشتیم تا جایی که "ستایش" شد "کیمیا" و حالا سریال "بی گناه" را داریم که در لابه لای گریم های عجیب دارد گم می شود. قصه ای که اگر مصطفی کیایی تمایل نداشت تا برادرش، هم مجری طرح باشد، هم سرپرست نویسندگان و هم بازیگر نقش اول، حتما موفق تر بود. محسن کیاییِ محبوب، دلنشین و هنرمندی که در بی گناه به جای هر کاراکتر جوانی قرار می گرفت یقینا بیشتر از شخصیت بهرام نقش اول به چشم می آمد. او نه در زمان گذشته و نه در زمان حال باورپذیر نیست و چه کمک شایانی داشته چهره پرداز این سریال در تضعیف کردن این کارآکتر. موی فرفری نشانه جوانی و چند تار مو احیانا ریش و عینک برای دوران میانسالی!!! و بزرگترین ضربه را در اینجا شبنم مقدمی نقش مقابل او می خورد که سن خودش را بازی می کند اما نقش مقابل استاندارد و باورپذیر نیست.
دستکش رزماری با سه سانت مژه مصنوعی
در حیرتم از کارگردان و همچنین تهیه کننده ای که خودش کارگردان است و اتفاقا کارگردان خوبی هم هست از این همه سهل انگاری!!!
روز _ داخلی _ آشپزخانه و مادر نگرانی که دستکش ظرفشویی به دست کرده و لیوان ها را آب می کشد، آن هم با سنگینی یک جفت مژه مصنوعی که از قاب هم بیرون میزند و آرایشی برای حضور در مراسم پاتختی!!
لااقل در تصحیح رنگ، این آرایش های غلیظ را تلطیف کنید تا در تصنعی بودن چهره ها بیشتر از این گم نشویم.
واقعا این نون بیار، کباب ببر در جلوی آینه ی هزار چراغ اتاق گریم از کجا آمد....!!
عکاس های آتلیه شدند عکاس های هنری و ما چشمانمان را به روی عکس های "چه خوشگل شدی امشب" اینستاگرامی بستیم و یا شاید هم باز کردیم. اما لااقل صنف عکاسان گرچه دستشان به جایی نرسید، اما اعتراض کردند. پس چرا چهره پردازان، بخصوص پیشکسوتان صاحب نام این صنف که گریورهای نسل جدیدی که کارشان قابل تحسین است عموما شاگردان همین اساتید هستند، در مقابل توهین مستتری که به زحمات و دانششان می شود بی تفاوت و ساکتند....
پای چشم های کبود که شبیه ماه و ستاره شده اند، موهای ژولیده و بلند که شد نشان نسل ملتهب جوان و روشنفکر امروزی و یا بافت موهای تو ذوق زن، اغراق به جای متعادل سازی و خیلی از کاستی های دیگر که به فیلم و بازی ها ضربه میزند، آیا نباید کسی از این صنف را غیرتی کند برای واکنش؟
چه شد که دیگر گریم ها راکورد هم ندارد!؟ چه شد که تعریفی از شخصیت ها نیستند؟
البته که گریم های خوب هم این روزها دیده ایم مثل مرد بازنده، علفزار، شادروان، موقعیت مهدی، خاتون، زخم کاری، شبکه مخفی زنان، راز ناتمام، خون سرد ، تی تی و....
سخن بسیار است اما...
ای کاش خودِ چهره پردازان اعتراض کنند به اینکه مفهوم گریم دارد در بعضی از فیلم ها و سریال ها که زیر سوال می رود.