فصل اول: پرونده بحث برانگیز نیویورکر درباره اصغر فرهادی: آیا او ایدهدزدی میکند؟!/ از انتقادات تند همکاران قدیمی تا دفاعیات فرهادی
به گزارش سینمادیلی مجله نیویورکر، یکی از مطرحترین نشریات روشنفکری جهان، در گزارشی مفصل با تیتر «روز حسابرسی: آیا کارگردان برنده اسکار اصغر فرهادی ایده دزدی میکند؟» از منظر دعوای حقوقی اصغر فرهادی و آزاده مسیح زاده بر سر ایده فیلم «قهرمان» با جزئیات فراوان تک تک اتفاقات این دعوای حقوقی را مورد بررسی قرار داده و در کنارش به گذشته این کارگردان مطرح ایرانی پرداخته. ریچل اویو نویسنده این مقاله مصاحبه مفصلی با آزاده مسیح زاده، اصغر فرهادی، مانی حقیقی، ترانه علیدوستی، گلشیفته فراهانی، نگار اسکندرفر و حتی شاگردان مختلف فرهادی و همکاران قدیمی او انجام داده است.
در بخشی از این گزارش نگار اسکندرفر(یکی از سرمایهگذاران فیلم «جدایی») درباره تجربه منفی کار خودش با فرهادی در فیلم «جدایی نادر از سیمین» گفته فرهادی بدون اطلاع او توافق نامه پخش بین المللی فیلم را امضا کرده که این توافق از لحاظ اقتصادی به نفع فرهادی بوده و در نهایت اسکندرفر مجبور شده نامهای در موافقت با این توافق نامه امضا کند چون فرهادی گفته پخش کننده شانس بالای برای اسکار بردن فیلم قائل است و ممکن است نبودن اجازهای از اسکندرفر سبب جلوگیری از اکران جهانی فیلم شود. در سال 73 هم فرهادی نمایش «ماشین نشینها» را در جشنواره تئاتر دانشجویی داشته، در حالی که متن این نمایشنامه متعلق به علی خودسیانی بوده، فرهادی در اولین نمایشش اسم خود را در بولتن به عنوان نویسنده زده هرچند بعدها در اجرای تهران این نمایشنامه نام خودسیانی به عنوان نویسنده ثبت شده و فرهادی تنها عنوان بازنویسی را روی پوستر زده. فرهادی به نویسنده این مقاله گفته که هرگز ادعای نویسندگی این تئاتر را نداشته و نمیداند چرا خودسیانی این داستان دروغین را گفته
عباس جهانگیریان نویسنده و نمایشنامه نویس هم در این مطلب ادعا کرده که داستان اینکه پسری عاشق در نقش شاگرد یک مارگیر به بیابان میرود در اصل مال او بوده اما بعد از توافق اولیه از فرهادی خبری نشده، تا اینکه «رقص در غبار» را به عنوان داور در یک جشنواره بدون نام خود دیده است. جهانگیریان بعدا گفته فرهادی از او عذرخواهی کرده و در نسخه تلویزیونی نام او را زده، هرچند جهانگیریان گفته فرهادی نام ایران را در جشنواره های بینالمللی برده و منافع ملی ایجاد کرده و او به دنبال منافع مالی شخصی نیست.
مصطفی پورمحمدی که در ورکشاپ فرهادی در سال 2009 شرکت کرده هم در این مقاله گفته یکی از خطوط روایی فیلم «جدایی» شباهت بسیاری به فیلم کوتاهی دارد که او در کلاس فرهادی ساخته و روایت زنی بوده که بدون اطلاع شوهرش به تمیز کردن خانه افراد مشغول میشود. هرچند فرهادی در پاسخ این ادعا گفته که این کارگر در فیلم «چهارشنبه سوری» که قبلتر ساخته بود حضور داشته و شاید بتوان گفت داستان پورمحمدی از آن فیلم آمده است. همچنین آزاده مسیح زاده در گفتگو میگوید فرهادی را بخشیده و حتی می گوید افراد بسیاری که به او در این مدت حملههای شدیدی کردهاند را هم بخشیده مسیح زاده اما به فرهادی میگوید:«لطفا فیلم خودتان را ببینید، اگر آن را ببنید میتوانید خیلی ساده این مسئله را حل کنید. کافیست بگوید: باشه، من اشتباه کردم. اما آقای فرهادی این کار را هرگز نکرده. من ناراحتم که آقای فرهادی اینگونه است. ناراحتم که ایشان فیلمهاشیان را با دقت تماشا نمیکنند. فکر میکنم ایشان برای بقیه فیلم میسازند و نه برای خودشان.»
مهمترین بخشهای پرونده اما گفت و گوهای مانی حقیقی، ترانه علیدوستی، گلشیفته فراهانی و اصغر فرهادی است.هرچند در شرایط امروز جامعه، مسئله اصغر فرهادی و ایده فیلمهایش اولویتی برای مخاطبان سینما ندارد، اما با توجه به اهمیت هنری این پرونده درباره سرنوشت کارگردان برنده اسکار ایران، «سینمادیلی» جزئیات کاملی از آن را منتشر میکند...
فصل دوم: گلشیفته فراهانی: فرهادی از من خواست توبهنامه بنویسم!
یکی دیگر از بازیگرانی که در مقاله مفصل نیویورکر فرهادی با او گفتگو شده است، گلشیفته فراهانی است که در «درباره الی» با فرهادی همکاری داشته. این بازیگر طبق روال این سالهایش به تندی از فرهادی انتقاد کرده اما تنها بخش تازه حرفهایش ادعایی است که درباره فرهادی مطرح میکند.
به گفته گلشیفته بعد از بازی در «مجموعه دروغها» چندین بار بازجویی شد و حتی احتمال ممنوع الکاری او مطرح بود. در قرارداد او هم گفته شده بود که اگر تولید فیلم به دلیل حضور او متوقف شود، او باید تمام هزینهها را بپردازد. بعد از حواشی بسیار و درخواست تهیه کنندگان از جواد شمقدری برای کمک فیلم با دستور محمود احمدی نژاد اجازه نمایش مییابد. گلشیفته اما به پاریس میرود:«من از دولت و آن افراد آسیب دیده بودم. هیچکسی در صنعت سینما با من همدردی نکرد. درست مثل وقتی بود که یکی را سنگسار میکنند و همه فقط میروند و سنگ بیاورند تا به شما پرتاب کنند.»
وقتی فیلم به جشنواره برلین سال 2008 میرود، گلشیفته مجبور میشود که تنها روی فرش قرمز راه برود. گلشیفته ادعا کرده فرهادی این را خواسته که فرهادی آن را رد میکند. گلشیفته در این باره میگوید:« من از خودم میپرسیدم که شاید فرهادی میخواهد برای مشکلاتی که برای فیلمش پیش آمده من را مجازات کند. یا شاید میخواهد ادای مجازات کردن من را دربیاورد تا به دولت نشان دهد که در سمت درستی ایستاده، چون به روایت آنها من کشف حجاب کرده بودم و دختر بدی بودم. نکته کناییاش این است که بازجوهایم نتوانستند کاری کنند که من احساس گناه کنم. اما فرهادی توانست این کار را بکند. او کاری کرد من باور کنم که با ترک ایران، با نپوشیدن روسری، من کاری بسیار اشتباه کردهام»
گلشیفته در ادامه این گزارش مدعی میشود فرهادی بعد از صحبت نکردن در فضای عمومی با او، در هتلی در برلین با او صحبت میکند:«او از من خواست که یک نامه عذرخواهی خطاب به رهبری بنویسم. گفت که بنویسم من خواب امام علی را دیده ام و امام از من خواسته که عذرخواهی کنم و بعد از این نامه میتوانم به ایران برگردم. این مغز من را کاملا به هم ریخت. او در ابتدا از من متنفر بود و من را نادیده میگرفت. اما بعد میگفت که نگران من است. اما در این روش غیرقابل باور من باید رویایی میداشتم که گناهانم را بشورم، پس واقعا نمیدانید که با چه فردی روبرو هستید.» نویسنده این مقاله در اینجا اشاره میکند که فرهادی گفته هرگز از گلشیفته نخواسته که چنین نامهای بنویسد و این ادعا دروغ است.
فصل سوم: مانی حقیقی: «گذشته» داستان زندگی من است؛ اما حتی اسمم را نیاورد.
یکی از کسانی که در مقاله مفصل نیویورکر درباره با او صحبت شده مانی حقیقی است. حقیقی اولین بار با دیدن فیلم «شهر زیبا» جذب سینمای فرهادی شد این دو بعدها در دیدارهایی با هم به فیلمنامه «چهارشنبه سوری» رسیدند و بعد از آن روی ایدهای جدید درباره گم شدن یک زن در سفر شمال کار کردند، فیلمی که قرار بودن باهم بنویسند و در نهایت حقیقی بسازد. اما در نهایت به گفته حقیقی: «فکر کنم اصغر فهمید که این فیلم بسیار بزرگی خواهد شد و به طریقی آن را پس گرفت که من هیچ مشکلی با آن ندارم.»
حقیقی در جای دیگر ماجرای فیلم «گذشته» را مطرح میکند که وقتی او به انتاریو رفته تا زنی که در دوران تحصیل با او ازدواج کرده را طلاق دهد و با وضعیت پرتنشی روبرو میشود:«من این قصه را با جزئیات برای فرهادی گفتم نه به عنوان یک روایت بلکه به این عنوان که باورم نمیشود چه اتفاقاتی سرم آمد!» فرهادی وقتی به حقیقی میگوید «گذشته» را نوشته، حقیقی در ابتدا جا میخورد. اما فرهادی میگوید که او را به عنوان بازیگر در نظر دارد. حقیقی در این باره می گوید:«عجیب است که کسی به داستان زندگی شما گوش دهد و بعد فیلمنامهای دربارهاش بنویسد و سپس به شما بگوید دوست داری در آن بازی کنی؟! البته هیچ چیز توهین آمیزی در این ماجرا برای من نیست. اصغر فرهادی آدم بسیار عجیب و تدافعی است که از سبک خودش مراقبت فراوانی می کند.» در نهایت با اینکه حقیقی شش ماهی کلاس فرانسه میبیند علی مصفا برای این نقش توسط فرهادی انتخاب میشود. و در صحبتهای اکران هم فرهادی میگوید این داستان را از یکی از دوستان الهام گرفته و نامی از حقیقی نمیبرد:«در آن موقع بود که گفتم: ولش کن! این دیگر خیلی عجیب است. چون من او را نمیفهمم. فرهادی من را سردرگم میکند و در مورد موارد زیادی باعث معذب شدن من میشود.»
راه فرهادی و حقیقی از هم جدا میشود تا زمان «همه میدانند» که فرهادی از حقیقی کمک میخواهد:«من به فرهادی گفتم من نمیدانم چطور با تو همکاری کنم. چون همیشه بعد از همکاری احساس بدی دارم با اینکه چیزی نمیخواهم جز اینکه تو پیش من بیایی و بگویی: این کار تو خیلی به من کمک کرد. ممنونم. من قرارداد نمیخواهم. فقط میخواهم بگویی که این روز اتفاق افتاده ما عکسی جلوی تخته وایتبورد میگیریم که ما نوشتن فیلمنامه را شروع کردیم. و اگر فیلم بیرون آمد و تو نامی از من نبردی و یادت رفت، این عکس را نشانت میدهم» این عکس گرفته میشود و برای چهارماه این دو نفر با هم یک خلاصه 42 صفحهای از فیلم را مینویسنده که نتهایش هنوز در خانه حقیقی است. اما در حالی که قرار بوده فرهادی نسخهای از فیلمنامه اولیه برای حقیقی بفرستد دیگر خبری از او نمیشود. فرهادی به نویسنده این گزارش گفته فیلم بر اساس نسخه اولیه دیگری بوده
حقیقی میگوید شاید دچار نوعی سندرم استکهلم (که گروگان شیفته گروناگیرش می شود) شده و برایش اهمیتی ندارد که فرهادی حتما از او نام ببرد. «ما خلاصه را با هم نوشتیم و من مدارکش را در خانه دارم. اما مسئله این است: هیچ راهی نیست که من تا این حد از خلق هنر لذت ببرم. برای من هرگز قضیه معامله نبوده. قضیه این بوده: این آدم بسیار عالی که نابغه است و بسیار حرف زدن با او لذت بخش است.» حقیقی این تجربه را شبیه « آگاپه» می نامد اصطلاحی که در آن عشق بدون انتظار پاسخ ابراز میشود:«من میدانم که این چقدر برای او سخت است که حضور من را به رسمیت بشناسند. پس من هم از او این را نمیخواهم! ولش کن!»
حقیقی میگوید که بعد از «گذشته» دیگر فیلمی از فرهادی را تماشا نکرده و نمیخواهد به صورت عمومی درباره آثار او صحبت کند اما گفته:«اگر از من بپرسید، به عنوان کسی که نه قهرمان و نه مستند مسیحزاده را دیدهام اما این فرد را به خوبی میشناسم. این دزدی ادبی نبوده. اصغر بسیار باهوشتر و جالبتر از این است که همچین کاری کند. این فقط شخصیت او بود که میخواسته کنترل کاملی روی مسئله مولف اثر داشته باشد. این یک ضعف شخصیتی در اوست.»
او گفت این را به فرهادی گفته که:«تو یک مرد موفق، قدرتمند و ثروتمند هستی و روبرویت یک زن از شیراز است که هیچکدام از اینها را ندارد. اینجا هیچ بردی برای تو نیست. این یک باخت است و خجالت آور است. مسئله بردن پرونده قضایی نیست. چیزی که تو برایش باید بخواهی این است که او حس دیده شدن و نام برده شدن را تجربه کند، نه اینکه هرکاری که در قدرتت هست انجام دهی که این یک کار را نکنی!»
فصل چهارم: ترانه علیدوستی: باشه اصغر، همه چیز مال توست!
در بخش دیگری از گزارش مفصل نیویورکر درباره اصغر فرهادی نویسنده نیویورکر با ترانه علیدوستی هم صحبت کرده که در چهار اثر با فرهادی همکاری داشته. علیدوستی در ابتدا در مورد «همه میدانند» صحبت کرده و گفته به نظرش عنوان این فیلم در حقیقت درباره ترس خود فرهادی است. فیلم های فرهادی به نمایش شخصیتهایی میپردازد که برای حفظ وضعیت اجتماعی خود دروغ میگویند و از این میترسند که در هنگام آشکار شدن اسرارشان مردم چه حرفی راجع به آنها میگویند. او میگوید برای مدتی طولانی: «ماهمیشه به این مسئله میخندیدیم. که باشه، اصغر همه چیز مال توست! برو و ادامه بده. ما درباره این صحبت میکردیم که او واقعا نابغه است اما به طریقی در این هم نابغه است که ایدههای افراد اطراف خود را به درون خود میکشد!»
علیدوستی درباره ادعای دانشجوی فرهادی که ایده فیلم فرهادی برای او بوده گفته:«البته، من می دانستم، من همان موقع این را می دانستم.»
علیدوستی در بخش دیگری از این گفتگو فرهادی را یک «مقصر جلوه دهنده طراز اول» می نامد و از اصطلاح gaslighter یا گس لایتنیگ برای او استفاده میکند. لفظی که برای کسانی استفاده میشود که در بحران ها بقیه را مقصر جلوه میدهند و مخصوصا در سالهای گذشته توسط فمنیست ها علیه مردان استفاده شده که با این تکنیک زنانی که علیهشان صحبت میکنند را دیوانه و هیستریک جلوه میدهند. علیدوستی میگوید مثل خیلی از همکاران و دوستانش، با وجود این مسئله او بسیار به فرهادی اهمیت میداده و از ذهن او در عجب بوده: «ما هرگز نمیخواستیم که این تبدیل به رسوایی شود که کارنامه او را نابود میکند، ما هرگز این کار را نمیکنیم و خود فرهادی این را میداند. اما آخرین چیزی که شما فکر میکنید این بود که یک دختر علاقهمند از شیراز به مبارزه با فرهادی بپردازد!» اشاره علیدوستی به مسیح زاده هست که حالا به بحرانی برای آینده کاری فرهادی بدل شده است.