شهاب حسینی بازیگر کمحاشیهای است. نه اهل سیاست است و نه مانند خیلیها اقتصاد و تجارت. اگر هم وارد معاملهای میشد سرمایه حاصل از آن را وارد سینما میکرد و با اعتماد به جوانان فیلمساز، آثار آنها را تهیه میکرد. مثل بسیاری از سلبریتیهای این روزگار نه حضور فعالی در صفحات اجتماعی دارد نه راجع به هر واقعهای اظهارنظر میکند و نه از زندگی شخصی و سرگرمیهایش چیزی به اشتراک میگذارد. چه بخواهیم و چه نخواهیم جزو یکی دو بازیگر محبوب مرد سینمای ایران است. یکی از گرانترین بازیگران سینمای ایران که با بهترین و شاخصترین کارگردانان سینمای ایران کار کرده و چهره و فیزیکاش که مناسب هر نقشی است و با گریم مختصر میتوان آن را به شمایلهای مختلف درآورد. در مهمترین و بهترین فیلمهای سینمای ایران و سریالهای تلویزیونی در نقشهای اصلی بازی کرده و یکی از پرجایزهترین بازیگران سینمای ایران است. با همه اینها با هیچیک از این ویژگیها خود را عرضه نمیکند. هرچند دستمزدش یکی از بالاترین دستمزدهای سینما و تلویزیون است اما نه با لباسهای عجیب و غریب خود عکسهای خود را به نمایش میگذارد نه از سفرهایش فیلم و عکسی منتشر میکند و نه اهل مصاحبه است و با بعضی از رسانهها وارد معامله برای انتشار و نشر عکسهای رنگارنگش میشود. تا میتواند از هر خبر و حاشیهای دوری میکند. چه آن زمان که در سریال پرحاشیهای مانند «شهرزاد» بازیگر اصلی است چه زمانی که در جشنواره کن جایزه میگیرد و چه در دورهای که برای تاسیس یک شرکت سینمایی به آمریکا میرود و با بازیگری مانند بهروز وثوقی فیلمهای روز سینمای ایران را به نمایش میگذارد و با همراهی این بازیگر قدیمی سینما آنها را به نقد میکشد. در همه این سالها اگر حتی نقش منفی و بدمن فیلمها یا سریالها را بازی کرده، محبوب تماشاگران بوده و آنقدر چهره موجهی از خود به جا گذاشته که حتی نقشهای منفیاش هم تصویر او را در ذهن مردم خراب نکرده است. هرچند همه فیلمهایی که او بازی میکند پرفروش نیست و نمیتوان او را ستاره سینما نامید که مردم تنها برای بازی او در یک فیلم حاضر به خرید بلیت و رفتن به سینما شوند اما حضورش در فیلمها در میان علاقهمندان به سینما کنجکاوی ایجاد میکند و به هرحال اشتیاقی برای تماشای فیلمهای او در میان مردم وجود دارد. این هیجان و اشتیاق جایی خود را نشان میدهد که او نمایش «اعتراف» را با کارگردانی خود روی صحنه تئاتر شهر برد. نمایشی که متن سنگینی داشت و برای عامه مردم نوشته نشده بود اما حسینی با استفاده از محبوبیت و البته حضور علی نصیریان در کنار خود به عنوان بازیگر آن را تبدیل به پرفروشترین نمایش آن سال کرد. کارنامه او در این سالها کشکولی از فیلمهای هنری و ارزشمند و عامهپسند است. نمیتوان سلیقه خاص و ویژهای را در این بازیگر پیدا کرد. نقشهای مختلف و گوناگونی را بازی کرده، از یک پلیس جوان تا بیمار شیزوفرن تا مردی هوسران یا یک عاشقپیشه. او آنقدر به قدرت خود در بازیگری اطمینان و تاکید دارد که در تنها فیلمی که خود کارگردانی آن را برعهده داشت، در ۳۸ نقش متفاوت بازی کرد تا فقط قدرت خود را در ارائه نقشها و تیپهای مختلف به رخ بکشد.
او در همه این سالها تلاش کرده زندگی خصوصیاش را هم دور از رسانهها و اخبار نگه دارد. کمترین عکسی از او و همسر و فرزندانش منتشر شده و صفحه اینستاگرامش دیربهدیر بهروز میشود. اما با همه ابایی که از مطرح شدن و جنجالسازی دارد آنقدر در میان مردم و سینماگران تاثیرگذار است که کوچکترین موضعگیریاش جنجالی بزرگ به پا کند. با همه گوشهگیریاش چند روزی است که او صدرنشین اخبار سینمایی و حتی غیرسینمایی است. او برخلاف تصور بسیاری از همکارانش که بنا را بر زدن ساز مخالف گذاشتند و با صراحت یا پنهانی به تحریم جشنواره پرداختند، یاددداشتی منطقی و بدون هیچگونه موضعگیری سیاسی یا جنایی منتشر کرد و از مردم و دوستان و همکارانش خواست برای یک بار هم که شده با عقل و منطق تصمیم بگیرند و از غلبه احساسات بر تصمیمگیریهایشان پرهیز کنند. او در یادداشت خود روزگار امروز را محصول همین غلبه احساسات بر منطق دانست: «در همین سرزمین زیستم و چون شما نیک میدانم. اما این را نیز میدانم که روزگار امروز محصول غلبه همیشگی احساسات بر عقل و منطق ما در همه ادوار تاریخ و در همه سطوح اجتماعی و فرهنگی است. وارث یکی از بزرگترین گنجینههای تاریخ و ادبیات در جهان هستیم درحالیکه در زندگی روزمرهمان نهادینه نشده و نمودی ندارد. برخورد احساسی ما درباره آینده شخصی و اجتماعیمان مانع از درخشش آفتاب آگاهی و عقلانیت در زندگیمان شده. تا آنجا که اول عمل میکنیم بعد فکر میکنیم و چه بسیار که فکر نکرده عمل میکنیم. فرمانی در دست احساسات برخاسته از عجله در همه چیز. در تصمیمگیری، قضاوت، اظهارنظر، گرایش و واکنش. وقت آن نرسیده که بیش از پیش از چاشنی تأمل و تفکر و تعقل بهره ببریم؟... هرچند عیان است نسبت به دو دهه قبل، بیشتر از غلبه احساسات بر منطق رنج میبریم.» او در این نوشته از سقوط سهمگینی گفت که همه ما را تهدید میکند: «لازم به ذکر میدانم سقوط سهمگین دیگری تهدیدمان میکند و آن، سقوط از مرز استانداردهای رفتاری در جامعه است که این روزها در انواع مختلف شاهد آن هستیم. از صفحه تلویزیون گرفته تا سطح و عمق جامعه در فضایهای حقیقی و مجازی.» حسینی تحریم جشنواره را حرکتی در جهت دامنزدن به افتراق جامعهشکن خودی و ناخودی دانست. درحالیکه جامعه و مردم بیش از هر زمان دیگری به همبستگی و دلداری یکدیگر نیازمندند.
اما همین سقوط سهمگینی که او در یادداشت اولش به آن اشاره کرده بود، بلافاصله پس از انتشار آن دستوپاگیر خودش شد. بسیاری از طرفداران تحریم جشنواره بدون توجه به هشدارهای حسینی برای جلوگیری از اتفاقات بد ناشی از تقویت دو قطبی شدن جامعه به او تاختند. حسینی در یادداشتش به موجسواران و ماهیگیران آب گلآلود در احوالات مواج و گلآلود جامعه اشاره کرده بود و اتفاقا همانها بر سرش ریختند و فریاد زنان و هیاهوکنان او را مورد سرزنش و فحاشی قرار دادند نهتنها او بلکه خانواده و فرزندانش را. تا جایی که او کامنتهای صفحه مجازیاش را بست اما فقط به این کار راضی نشد. در پاسخ به همه این معترضان و تهدیدهای آنها یادداشت دیگری منتشر کرد و با اشاره به خشونتی که بر او وارد شده بود، نوشت: «همین قدر که فهمم شد با این خشونتی که در وجود شماست، چنانچه در مسند قدرت بودید، عملکردی بهتر از آنچه امروز شاهد هستیم نداشتید.» او در این نوشته با برشمردن برخی از انتقادات خود در رویارویی با مردم پرسشگر در سال ۸۸، کشته شدن هم وطنانش در آبان ماه، دستپاچگی و عجلهای که منجر به فاجعه سقوط هواپیمای مسافری شد و حال و روز فرهنگمان تاکید کرد: «این را معتقدم الان وقت کنار کشیدن نیست. تحریم فستیوال و عدم حضور راه چاره نیست. چراکه جا برای دیگرانی باز میشود که انگیزههای دیگری دارند. الان باید بود و حرف زد. الان باید طیف هنرمندان یکصدا مطالبات و انتظارات خود را در یک قالب واحد مطرح کنند.»
حسینی در دو یادداشتاش هم انتقاداتش را به صراحت مطرح کرد و هم از عدم وابستگی خود به نهادهای قدرت و حکومت گفت. او هم مانند بسیاری دیگر از نویسندگان، کارگردانان، بازیگران و دیگر عوامل پشت دوربین هم فیلمها و سریالهای دولتی در کارنامه خود دارد و هم آثاری مستقل که نمونهای از سینمای روشنفکری است. چراکه برای کسی که در این کشور زندگی و کار میکند، راهی جز ادامه زندگی حرفهای غیر از این نیست و بسیاری از آنان که دم از استقلال و مستقل بودن میزنند چون به خلوت میروند، اهل معامله و گرفتن پولهای میلیاردی و مشارکت در برگزاری جشنوارههای دولتی هستند. اما این روزها به قول شهاب حسینی آنقدر ریاکاری و دروغ عادت این روزهای مردم ما شده که تصور میکنند با انصراف از جشنوارهای که زمانی برای حضور در آن سر از پا نمیشناخته و با نامزدی و دریافت سیمرغ آن به همه عالم فخر میفروختند، میتوانند گذشته و سابقه خود را از ذهن مردم پاک کرده و به فراموشی عمومی بسپارند.
*گلاویز نادری / روزنامه سازندگی