بعد از آن هم فیلم هایی چون "نیاز" (در جایگاهی ویژه و ستودنی) ، مصائب شیرین و مرهم که نگاه متفاوت وی را به دغدغه کمتر پرداخته شده اجتماعی در قالبی دیدنی به تصویر کشیده است در کارنامه وی ماندنی شده اند.
علیرضا داوود نژاد گاهی هم از خودش فاصله می گیرد و در سینمای بدنه فیلم هایی می سازد که اگر نام او را در تیتراژ نبینیم به سختی باور می کنیم که وی نویسنده یا کارگردان آن باشد تا جایی که به مرور اشتیاق، وسواس و کنجکاوی مان را برای حرف تازه او از دست می دهیم .
اما سال گذشته داوودنژاد فیلمی با عنوانی دو پهلو و هوشمندانه به سینما ارائه کرد که ما را دوباره به سینمایی از داودنژاد سوق داد که دوست داریم و در ذهن ما باقی خواهد ماند.
علیرضا داودنژاد با فیلم «فراری »در جشنواره فجر سی و پنجم بار دیگر حرف های ناگفته ی زد که خیلی هم با قصه اش بیگانه نبودیم. شاید فراری ، شاید لامبورگینی و شاید پورشه.این فیلم در حالی توانست جایزه ویژه هیئت داوران را به خود اختصاص دهد که یقینا می شد بیشتر از این ها هم به آن بها داده شود.فیلمی که تهیه کننده ای چون جهانگیر کوثری داشت.
فیلم در نگاه اول می تواند داستان نسلی باشد که رویاهایشان را گم کرده اند .انتخاب یک کارآکتر دختر شمالی یکی از بهترین انتخاب های فیلمساز محسوب می شود . جوان ها و نوجوان هایی از خطه سرسبز که از نژادی کاری ، خودساخته ، هنرمند و اشتغال زا هستند و زنان پا به پای مردان در گذران زندگی تاثیر گذارند اما آنها در منطقه ای توریستی زندگی می کنند که برایشان ماشین های آخرین مدل ، آزادی های افراطی ، پول های بی حساب و از تفریح تا عیاشی هادر میان زیبایی دختران و پسران شیک پوش و دلربا سوال هایی را هر آخر هفته و در تعطیلات بی وقفه ، برایشان مطرح می کند که بن مایه رویاهای کاذبشان می شود.
نوجوانان و جوانانی که بیشتر از بقیه نقاط جغرافی به جز پایتخت در معرض اشتباهاتی هستند که لاجرم چون ویترین جلوی دیدگانشان رژه می روند و همین می شود داستان دختر نوجوانی که در تهران دنبال یک فراری قرمز می گردد تا با آن سلفی بگیرد و به دوستش ثابت کند که ....
اگر "ترلان پروانه" یک بازیگر از کودکی در قاب تصویر نبود ، یقینا بازی خوب او به عنوان یک چهره تازه بیشتر به چشم می آمد که به نظرم باورپذیر در قالب شخصیتش ظاهر شده و پا به پای پارتنری قدرتمندی چون محسن تنابنده خودنمایی می کند.
محسن تنابنده نیز در این فیلم که می توان به نوعی آن را فیلمی خیابانی دانست یکی از بهترین بازی هایش را ارائه می دهد( آن هم با ته لهجه ی قمی که خود متعلق به این شهر است).راننده ای که به نوعی درونگرا و بی طغیان می تواند نمادی از رابرت دنیروی اسکورسیزی باشد در راننده تاکسی با این تفاوت که او به انتها نمیرسد و سرنوشت و بازخوردش را داوودنژاد باز می گذارد تا از محور قصه که دختر نوجوان است دور نشویم و تاثیر واقعی را از سرنوشت او بگیریم.
فیلم قرار است قصه ی یک دختر فراری باشد که می خواهد با یک "فراری قرمز"سلفی بگیرد اما داستان به این خلاصه نمی شود و او بیشتر از سلفی با فراری نیاز دارد تا با صاحب فراری سلفی بگیرد تا شاید اینطور بتواند خودش را قانع کند و نگاهی به آینده داشته باشد چرا که پل های خراب شده پشت سر او دست نیافتنی تر از فراری قرمز هستندو همین به جذابیت فیلم می افزاید.
اما این فیلم فقط زندگی او نیست. "نیر" (گلناز)با ورود به زندگی راننده تاکسی که سال ها پس از جنگ ، نمی تواند پاسخی برای خیلی از سوال هایش پیدا کند و حالا باورهایش در هویت یک مسافرکش خلاصه شده با واقعیت های تلخ تری مواجه است.واقعیت هایی که می خواهد آن را با رفیق جانبازش که سال هاست بیرون از خانه را ندیده هم تقسیم کند. مردی از کار افتاده که معترض ، چشم هایش را به گذر زمان بسته است (رفیق قطع نجاعی و معلولی که اگر "سیامک صفری" این روزها بازی در هر پروژه و ظاهر شدن در نقش هایی که در حد و اندازه توانایی های او نیست را نمی پذیرفت ، یقینا بیشتر به چشم می آمد.)
فراری ، در حقیقت تصویری است از آرزوهای برباد رفته چند نسل که در درازای یکی دو روز به سادگی اما تاثیرگزار خودش را نمایان می کند و با ریتمی منطقی به اوج می رسد.
فراری ...قصه ی مادری است که فرزندش جانباز شده و حتی قادر نیست بنشیند و تنها آرزوی مادر ، پیدا کردن همسری برای فرزندش است تا پس از مرگ او، پرستار پسرش باشد. او آنقدر مادرست و عاشق که به سرنوشت آن زن و پرستار فکر نمی کند و به رویاهایی که در او خواهد مرد.
فراری... قصه زنی با بازی کوتاه و اما دیدنی "سیما تیرانداز" است که برای نگهداری از فرزندش ، دست به تن فروشی می زند.
فراری قصه ی آقازاده ای با بازی "رضا داودنژاد" است که با قدرت مالی و جایگاه اجتماعی پدر ، با فراری قرمز رنگ و وسوسه گرش سرنوشت ها را به بازی می گیرد.
فراری داستان غم انگیز پدر و مادری زجر کشیده است که حتی در یک سکانس هم می شود خرد شدنشان را حس کرد ، وقتی یک ساک از فرزندشان را هم در زندگی نمی پذیرند.
فراری داستان اجتماعی است که اگر در بطن آن هم نباشیم ، از کنارش می گذریم ، شاید نه مثل این راننده تاکسی و شاید نه به سادگی.
«فراری» را باید دید، چرا که علیرضا دادوود نژاد در این فیلم دوباره حرف های تازه ای دارد.