پنج شنبه, 18 مهر 1398 23:01

به بهانه فیلم سینمایی مست عشق/ "کیمیا خاتون" نقطه‌ی تاریک زندگی شمس و مولانا که حتی تاریخ هم از گفتنش پرهیز می‌کند

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(4 رای‌ها)
به بهانه فیلم سینمایی مست عشق/ "کیمیا خاتون" نقطه‌ی تاریک زندگی شمس و مولانا که حتی تاریخ هم از گفتنش پرهیز می‌کند به بهانه فیلم سینمایی مست عشق/ "کیمیا خاتون" نقطه‌ی تاریک زندگی شمس و مولانا که حتی تاریخ هم از گفتنش پرهیز می‌کند

سی و یک نما _ اینکه " هانده ارچل" بازیگر زیباروی ترکیه قرار است در نقش "کیمیا خاتون" بازی کند دوباره فکر او را در سرم زنده کرد. فکری که در کتابی با همین نام تا مدت‌ها ذهنم را به طرز زجرآوری مشغول کرده بود و از آن پس برایم شعرهای مولانا از خودش جدا شد.

بارها و بارها کتاب‌‌های دیگری را مرور کردم و از تاریخ نویسان معتبر جویا شدم اما هیچکس نتوانست ثابت کند که "کیمیا خاتون" و زندگی دردآورش یک دروغ تاریخی بوده است.
دختر زیبای درباری که همسر مولانا از شوهر اولش داشت و با خود به خانه‌ی او آورد و بعد شمس تبریزی شصت ساله ( شصت سالگی در آن دوران اوج پیری و فرتوتی یک مرد محسوب می‌شد) در سفرش به قونیه او را دید و عاشقش شد و مولانا کیمیا خاتون ۲۵ ساله را به او هدیه داد. کیمیا که از اخلاق شمس تبریزی به تنگ آمده بود، به‌خصوص اینکه او را در خانه حبس می‌کرد تا مبادا کسی به زن جوانش نزدیک شود (که در تاریخ هم کلامی از سجایای اخلاقی وی نداشته و ندیده‌ایم و ترجیح داده شده تا فقط به عنوان یک شاعر و صوفی بزرگ از وی نامبرده شود) یک روز بی‌فرمانِ او بیرون می‌رود و بعد از آنکه شمس متوجه می‌شود، گردن او را می‌شکند و بعد از مرگ کیمیا خاتون، دیگر هیچکس شمس را در قونیه نمی‌بیند.
در وبگردی‌های اخیر به این موارد برخوردم :

در اینکه شمس بعد از هجرت مخفیانه از قونیه اثری از خود بجای نمی‌گذارد تا اینکه خبر مرگ وی از شهرستان خوی یا همان ترکستان ایران به گوش مولانا می‌رسد، تقریبا اکثر مورخان اتفاق نظر دارند، ولی در رابطه با علت هجرت وی و ناپدید شدنش با اینکه مورخان، بدخواهی‌های نزدیکان مولانا و دشمنی‌های حسودان را دخیل می‌دانند اما تقریبا همه مورخان در این مورد که شمس درست هفت روز بعد از مرگ همسر جوانش کیمیا خاتون هجرت کرده است؛ هم نظر هستند.

چرا تاریخ در مورد ازدواج این شاعر و عارف دوران، سکوت کرده و یا کمتر بدان پرداخته است؟ ماجرای این ازدواج چه بود و چه تاثیری در شمس داشت و شمس چه تاثیری بر همسرش نهاد، همه در پرده ای از ابهام قرار دارد. چرا که در کتاب‌های تاریخ فقط اشاره‌ای گذرا به این ازدواج شده است و در مورد علتش نیز چندان سند و مدرکی ارائه نگردیده است.

شمس، مدت‌ها در قونیه و در منزل مولانا بود که از نادختری وی خواستگاری کرد. در این مورد محمد علی اسلامی ندوشن در کتاب "باغ سبز عشق" از قول سپهسالار می‌نویسد: شمس خواستار آن شد و مولانا هم از آن استقبال نمود: خداوندگار ملتمس ایشان را به خرمی هر چه تمام‌تر مبذول فرمودند.

در مورد علت خواستگاری شمس از نادختری مولانا، مورخان دشمنی‌های علاالدین فرزند مولانا و دوستانش را دخیل می‌دانند که در بین مردم شایعه می‌انداختند که چرا یک مرد نامحرم در اندرون خانه‌ی مولانا رفت و آمد می‌ند و شمس برای محرم شدن، درخواست این ازدواج را مطرح نمود. برای این ادعا مورخان سندی ارائه نمی‌کنند و فقط به بدگویی‌ها و سعایت علاالدین و دوستانش اشاره می‌نمایند.

آیا شمس نمی‌توانست برای مقابله با بدگویی‌ها چاره‌ی دیگری بیندیشد؟ چرا شمسِ ۶۰ ساله خواهان ازدواج با دختر ۲۵ ساله شد؟ و چرا این دختر به درخواست ازدواج با شمس پاسخ مثبت داد؟ آیا نمی‌توان شیفتگی و دلباختگی این دختر را به عارف بزرگ روزگار خویش در پاسخِ مثبت دادن به این ازدواج دخیل دانست؟ مورخان در این مورد سکوت کرده‌اند و آنان که حرفی زده‌اند، عظمت مولانا را در رضایت دختر دخیل دانسته‌اند.

کیمیا خاتون نا‌دختری مولانا بود. مادر وی کرا خاتون از ازدواج اول خود همین یک دختر را داشت که شوهرش مرده و بعد از مرگ شوهر به عنوان همسر دوم با مولانا ازدواج کرده و کیمیا خاتون با مادرش در منزل مولانا زندگی می‌کرد. شمس بیش از ۶۰ سال داشت که از این دختر زیبارو و جوان خواستگاری کرد و این ازدواج صورت گرفت و زن و شوهر در کنار خانه مولانا در منزلی که مولانا برایشان تدارک دیده بود زندگی جدید خود را آغاز کردند.

افلاکی در مورد کیمیا می نویسد: کیمیا خاتون زنی بود جمیله و عفیفه.

به غیر از این در مورد کیمیا خاتون اطلاعات دیگری نداریم. زیبایی و عفت و حجاب وی می‌تواند دلیل محکمی بر شیفتگی شمس به وی باشد ولی اینکه چرا و چگونه کیمیا نیز دلباخته شمس گردیده است، تاریخ هیچ حرفی برای گفتن ندارد.

اگر قبول کنیم که مولانا از بزرگان و سرشناسان روزگار خود بود و در قونیه برای خود ابهت و عظمتی داشته است؛ لاجرم باید بپذیریم که برای دختر و حتی نادختری وی نیز که جمیله و عفیفه بوده، خواستگارانی از طبقات مختلف بخصوص سرشناسان آن زمان وجود داشته. ولی چرا کیمیا تا ۲۵ سالگی ازدواج نکرده است؟

شمس در جایی می گوید: در آن احوال کیمیا دیدی چه تانی کردم... گمان بود که من او را دوست می دارم و نبود الا خدای.

و در جای دیگر:

با کیمیا خاتون حکم کردم که روی تو هیچ کس نبیند الا مولانا...

حالا که حسن فتحی قرار است شخصیت کیمیا خاتون را در برشی از زندگی شمس و مولانا به تصویر بکشد باید دید با چه تحلیل و نگرش و استنادات تاریخی‌ای به زندگی او در خانه‌ی مولانا به عنوان نادختری و بعد، ازدواج او با شمس و سپس مرگش می‌پردازد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید