آخرین ساخته میرکریمی که این روزها با توجه و تحسین منتقدان و سینماگران بر پردهی سینماها حضور دارد؛ یک فیلم کاملاً انسانی و راوی به قلم محمد داوودی و محسن قرایی است که پیش از این فیلمنامهی«سد معبر» را نوشته بود.
جلال که به جرم قتل غیرعمد یک خانواده طی تصادفی، در زندان به سر میبرد، آزاد شده و بعد از دو سال که همسر و فرزندانش را ترک کرده به خاطر مرگ مغزی همسرش بازمیگردد. حالا او مانده و دو فرزندش که پیش خاله و شوهر خالهشان زندگی میکردند در حالی که آنها دیگر قادر به نگهداری از این دو بچه نیستند. در ابتدا، جلال حاضر به پذیرفتن فرزندانش نیست اما با پیش رفتن داستان، مسیرِ روایت به سمت دیگری میرود.
قصر شیرین با کششی که در فضا سازی، بازیها و فیلمنامهاش دارد راویِ تلخیای از زندگیست که قرار نیست تا به انتها همراهِ مخاطب و موجب آزارش باشد. فیلم، لحظات احساسیِ بسیاری دارد که بارِ بخشِ قابل توجهی از آن به دوش دو کودک خردسالیست که بازیهای حیرتانگیزی از خود ارائه کردند.
از کنار هیچ کدام از شخصیتهای قصر شیرین، ساده عبور نشده و از آن مهمتر نقش آفرینیِ هیچ کدام از این شخصیتها با خلل و کاستی همراه نیست. بازی درخشان و رویِ ریلی که از حامد بهداد در نقش جلال میبینیم در خدمتِ جلال است در خدمتِ آن مردی که «بوده» و آن مردی که «شده» است. قصه در تمامِ راه خود به همین در خدمت بودن و به همین اندازه بودن تکیهی محکمی دارد. حامد بهداد را در اوج پختگیاش میتوان در قصر شیرین پیدا کرد و از تماشای هنرنماییاش حظ برد. در کنار جلال، زن جوان تازه عقد کردهاش را میبینیم که نقشش را ژیلا شاهی ایفا کرده و عجیب و ظریف این کار انجام داده است. «نجمه» در بیان و در حرکتها، در خشم و حسادتش، در محبت و توجهش و در تمامی ارکان شخصیتش، بودنش در فیلم حس میشود و بعید است که بشود از او چشم پوشاند. بازیگری و به مراتب، دیده شدن کنار حامد بهداد و دو کودک شیرین زبان کار سختی است.
قصه، گره افکنی و گره گشاییهای به هنگامی دارد و کارگردانی و فیلمنامه چنان هم پیمان هم قدم به پیش میرود که اثرش در لحظه لحظهی فیلم پیداست.
کدها و جزئیات، در قصر شیرین حرف میزنند و این حرفها را در گوشی و آرام میگویند و این یکی از دلایلیست که میتوان به خاطرش «قصر شیرین» را فیلم مهمی در سینمای ایران دانست. فیلمی که شاید در ایام جشنواره لا به لای هیاهو و فیلمهای پرطمطراق و پرادعا به خاطرِ همین سادگی و سلیسی در بیان و روایتش کمتر دیده شد.
طبیعت کهگیلویه و بویر احمد چاشنی خیرهکنندهی «قصر شیرین» است.