خاطره هایم را مرور می کنم. اطمینان دارم که هرگز چنین بازی با این قدرت ندیده بودم. مریلا هم در الفت گم شده بود و من باز هم اطمینان دارم که با هیچ بازی زیر پوستی هرگز در شخصیت چون الفت فرو نخواهد رفت. این محال است. چون اوج بازی یک بازیگر همین است.
ابراهیم حاتمی کیا در این باره می گوید که "حاج کاظم" آژانس شیشه ای و "الفت" شیار 143 شخصیت های ماندگار تاریخ سینما ی جنگ یا همان دفاع مقدس ما خواهند بود و من می گویم که پرویز پرستوئی اگر در کنار حاج کاظم، صادق مشکینی فیلم "لیلی با من است" ساخته کمال تبریزی را هم داشته باشد اما الفت فقط یکی است، تا به حال که یکی بوده و بعید می دانم که همین دردانه باقی نماند.
اولین بار مریلا زارعی را درمراسم خاکسپاری "پوپک گلدره " دیدم. شخصیت متفاوتی بود. من بعضی از هنرمندان را که از نزدیک ملاقات کردم، بارها افسوس خوردم که ای کاش هرگز از نزدیک با شخصیتشان آشنا نمی شدم تا نگاهم روی قضاوتم در مورد کارهایشان منصف می ماند اما مریلا زارعی از آن شخصیت هائی بود که همان چند دقیقه از هم کلامی با او آموختم و از اینکه با ظاهری شیک اما ساده و مناسب با تشییع یک جوان همکار یا یک دوست می دیدمش لذت بردم چرا که بعضی ها شکل دیگری آمده بودند. بازی هایش را همیشه دوست داشتم و حضورش را نیز همینطور. اطمینان داشتم که او روزی در جایگاهی قرار خواهد گرفت که سزاوارش است. فکر می کردم در فرصتی که یک کارگردان کارکشته به او خواهد داد. موقعیتی مثل سربازهای جمعه مسعود کیمیائی و یا درباره الی اصغر فرهادی. اما هرگز فکر نمی کردم که برگ برنده بازی او یک کارگردان تازه کار باشد. یک خانم جوان به نام نرگس آبیار و البته با راهنمائی های ابراهیم حاتمی کیا ئی که در هر لباسی که بپوشد باز هم بوی خاک سینما ی جنگ را میدهد و گر چه گاهی به خود او نقد دارم اما به سینمایش همیشه احترام گذاشته و می گذارم.
مریلا زارعی درباره ی حضورش در شیار 143 می گوید:
"شیار 143"، شیاری عمیق بر خاطراتم کشید نه به عمق دو ماه همراهی با شخصیت مادر بلکه شیاری به عمق خاطرات این سرزمین. خاطرات مادرانی که آرش هایشان را به این سرزمین هدیه دادند.
پیشنهاد این نقش وسوسه ای دوگانه را در وجودم بیدار کرد. نقش مادر تازگی داشت اما می ترسیدم از کم تجربگی خالق آن و اعتراف می کنم این ترس تا امروز که به تماشای فیلم نشستم با من همراه بود. ترس از اینکه الفت قصه ما که به نوعی مام وطن بود به درستی خلق نشود. می ترسیدم مرثیه های باشکوه و هول انگیز این مادر که در جای جای سکانس ها تنیده بود در چینش و تقطیع پلان ها گم شود.
می ترسیدم دوربین، عظمت این لحظه های مادر را نبیند. می ترسیدم آن معدن با عظمت، مادر را حقیر کند.... فیلمنامه «شیار ۱۴۳»را کنار رود راین خواندم، همان جا که قهرمان فیلم «از کرخه تا راین» با خدایش نجوا می کرد.... قصه همان عطر و طعم را داشت ولی اینبار روایتی زنانه بود و از زاویه مادران به فرزندان کرخه نگاه کرده بود.
وقت انتخاب بود. من نیز در کنار رود راین با خدایم نجوا کردم.
آیا «شیار ۱۴۳»می تواند گوشه ای از آلام مادران چشم انتطار را جبران کند؟ نمی دانم... واقعا نمی شد پیش بینی کرد. باید رها می شدم... غرق می شدم... خیس می شدم. و من نقش سنگین و استثنایی این بزرگ مادر را پذیرفتم.
خلاصه داستان شیار 143 که برگرفته از رمانی نوشته ی سازنده فیلم "نرگس آبیار" است، داستان الفت مادری را روایت می کند که در جوانی همسر خود را از دست می دهد . الفت با کمک مادرش فرزندانش را در منزلی روستائی نزدیک مس سرچشمه بزرگ می کند. او پسرش یونس را جور دیگری دوست دارد. انگار که می داند قرار است روزی در انتظار او موهایش را سپید کند. یونس بزرگ ودر رشته مهندسی معدن دانشگاه پذیرفته می شود اما این مسأله با شروع دفاع مقدس همراه است. یونس که از کودکی با دختر یکی از نزدیکان فامیل نامزد کرده و دل در گرو هم دارند، تصمیم دیگری می گیرد و از آنجا که قصد رفتن به جبهه را در سر می پروراند از ازدواج با دخترسرباز می زند و سرانجام بر خلاف میل مادرش به جبهه می رود. الفت به انتظار خبری از فرزند خود می نشیند افراد مختلف از جبهه می آیند اما از یونس هیچ خبری نیست. و حالا همدم تنهائی مادر یک رادیوست که به پر شالش بسته و همه جا آن را به همراه دارد. در این مدت الفت قالی می بافد اما هر چه می بافد پایان نمی یابد، این قالی همان انتظار پایان نیافته ی اوست.
پس از 15 سال یونس به خواب یکی از سربازان محل تفحص شهدا می آید که شیار 143 را جستجو کند. لحظه دیدار مادر با فرزندش می رسید. آنچه الفت با آن روبرو شد. فرزند رشیدش حالا در این پارچه ی سفید به اندازه قنداق یک نوزاد است که الفت را به یاد نوزادی یونس می اندازد و .....
فیلم شیار 143 فیلمی شریف و دیدنی است. با قاب هائی ساده اما دلنشین و با ریتمی که حتا وقتی کند می شود هم باورپذیرو دوست داشتنی است و با بازی هائی ملموس که اوج آن را در سنگ تمام گذاشتن مریلا زارعی می توان حس کرد. بازیگری که در تقلید لهجه کرمانی هم دستمریزاد دارد. دیگر بازیگرانی که در این فیلم او را همراهی می کنند مهران احمدی ، گلاره عباسی و جواد عزتی هستند.