هوشنگ گلمکانی نویسنده ،روزنامه نگار و منتقد تاثیرگزار سینما و ادبیات ایران در مورد "جامه دران" چنین می گوید:
"این داستان سه اپیزودی پیوسته و درهمتنیده چهگونه جمعوجور خواهد شد؟ داستان یك مرد و سه زن در سه مقطع زمانی. مادر جوانی در مناسبان ارباب و رعیتی ناچار شده یكی از دو فرزندش (دختری چندماهه) را به شوهر/ اربابش بسپارد تا زندگی خانوادگی او با همسر همطبقهاش كه صاحب فرزندی نمیشود قوام بگیرد. سالها در حسرت دیدار او بوده اما دختر مهاجرت كرده و حالا با مرگ پدر برگشته است. كشمكشها و تبوتابهای این زندگی را طی سالها دیدهایم و میدانیم؛ و در پایان اپیزود سوم، حیرانیم كه این داستان چهگونه سامان خواهد گرفت. مشكل با ترفندی هوشیارانه حل میشود؛ آن هم فقط یك نمای نقطهنظر، از نگاه مادر فراقدیده و حسرتكشیده كه نان تازه از نانوایی خریده و در را باز میكند و وارد خانهی ییلاقی ارباب/ شوهر میشود. دخترش كه حالا زنی صاحب فرزند است همراه مادر ناتنی (بدون اینكه بداند ناتنی است) و عدهای از بستگان برای تمدد اعصاب پس از عزاداریها به آنجا آمدهاند. مادر با نان سنگك در دستان چروكیدهاش از راهروی وسط حیاط به سوی ساختمان خانهی ییلاقی میآید و بدون آنكه چهرهاش را ببینیم، صدای نجوای درونش را میشنویم كه از تصمیم عاقلانهاش میگوید. میخواهد به دخترش و به همه بگوید كه ماجرا چیست. چون میداند حالا كه پدر خانواده مرده دیگر برای كسی فرقی نمیكند و همه این واقعیت را میپذیرند و از آن استقبال میكنند. ما هم با آنچه كه دیدهایم، و بهخصوص با لحن پیرزن و پرداخت همان یك نما، متقاعد میشویم كه این بهترین و عاقلانهترین پایان برای این زندگی پررنج و برای این فیلم است."
جامه دران اما از نگاه من با نگاه استاد گلمکانی تا حدودی متفاوت است. نگاهی زنانه به زندگی سه زن که یکی از آنها بیشتر از دوتای دیگر فکر مرا مشغول می کرد.
و من در جامه دران چه میدیدم:
یک:در این فیلم قصه گو، من نه از منظر فئودالیته و ارباب- رعیتی بلکه نگاهم به یک عشق، خیره مانده بود.زمان و مکان، دوره ی سیاسی برایم مفهوم نداشت.نه "پس از باران" را برایم تداعی می کرد و نه "نسل سوخته"را.وقتی همین حالا نوع سانتی مانتال این اتفاق را (البته بسیار تاسف بار تر) در بیمارستان های دولتی شاهد و ناظریم و خرید و فروش نوزاد، مدتی است رسانه ای شده، "شیرین" قصه ی جامه دران می تواند به هر زمان و مکانی تعلق داشته باشد.نگاه من بیشتر به سرنوشت بی زمان و مکان مادر شیرین بود.
دو:جامه دران، نقطه ی عطفی در بازی "باران کوثری " است که به واقع سال گذشته ، سال او بود .(هم در "کوچه بی نام" و هم در "جامه دران"). انگار پوست انداخته است و دیگر خودش را تکرار نمی کرد. دختر رعیتی که باران کوثری نقشش را به خوبی در می آورد، عاشق است. او را به خان مسن و ارباب شکم گنده نفروخته بودند . او با جوانی محرم شده بود که دل در گروی او داشت.سخت بود حکم یک ماشین جوجه کشی را داشتن، وقتی هم مثل یک زن عاشقی و هم به فرزندت مهر مادری داری.
سه:بزرگترین ویژگی داستان جامه دران در این است که از قشر مرفه جامعه شخصیت های غلو شده و ظالم مطلق نساخته ، همه شخصیت ها باورپذیرند و در واقع به نوعی محکوم به سرنوشت خویش.این قصه هیچ شخصیت سیاهی که بخواهد لج ما را در بیاورد و دور از ذهن باشد و نسل جدید آن را نپذیرد، ندارد.
چهار:از باران کوثری که بگذریم، ما در این فیلم بازی های فوق العاده ای می بینیم بخصوص از بازیگری چون "مریم کاظمی" که با این حضورش نشان می دهد در سینمای ایران نسلی کنار گذاشته شده که کم نظیرند.انتخاب های مصطفی زمانی همیشه برای من جالب است که نقش هائی را می پذیرد که به واسطه چهره اش به او پیشنهاد نمی شود و "گیشه خور" نیست.در جامه دران با بازیش،حیرت زده مان نمی کند اما از پس هر دو نقشی که در این فیلم دارد، برآمده است.پگاه آهنگرانی و افسر اسدی هم بازی های خوبی دارند اما به رغم اینکه "مهتاب کرامتی" مثل همیشه بازیگر خوبی است اما من نتوانستم با انتخاب اوبرای نقش شیرین ارتباط بگیرم.(پیش از این نیز قرار بود لیلا حاتمی این نقش را بازی کند)
پنج: یک کارگردان تصمیم می گیرد که فیلم اولش "اقتباس" باشد که ریسک بزرگی است اما وقتی تهیه کننده ی کارکشته و خوش فکری مثل سید جمال ساداتیان پشت او می ایستد یعنی که انتخابش خیلی هم ریسک نخواهد بود.تهیه کنندگان بزرگ می توانند نقطه ی عطفی برای زنده نگهداشتن سینمای اقتباسی باشند تا جائی که بتوانیم در جشنواره ها شاخه ای را به این دست فیلم ها اختصاص دهیم.
شش: جامه دران جزو فیلم هائی با پایان باز نیست(دست آویزی برای خیلی از فیلم های ایرانی که در پایانبندی مناسب وا می مانند و این اولین و آخرین برگ برنده فیلم های روشنفکری امروز شده است) اما پایان هم ندارد. شروع است ، شروعی تازه ، باز هم برای سه زن.
پدر از دنیا رفته و دخترکه به خارج از کشور مهاجرت کرده به ایران می آید تا در مراسم فوت پدرش حضور داشته باشد. حالا او با معمائی رو به رو می شود.غیر او که به ظاهر تنها فرزند خانواده است، شخص دیگری هم جداگانه صاحب عزاست .مردی شبیه پدرش که نام خانوادگی او را دارد . حالا دختر با یک چالش بزرگ رو به روست. چالشی به نام هویت...
هویت او یکی از اپیزودهای فیلم جامه دران است که ما را به زندگی دو زن دیگر وصل می کند و به گذشته می برد. به زندگی زنی که مادر واقعی اوست و به زندگی زنی که تا به حال فکر می کند، از او زاده شده است.
از نکات مثبت در فیلم "حمید رضا قطبی" به جز فرم ، شکل و بخصوص دکوپاز، طراحی صحنه و لباس است که هم زیبائی بصری دارد و هم اینکه مطابق با زمان وشکل قصه است. قاب های درستی دارد و ازاشتباهات کمتری نسبت به فیلم هائی که در دهه های مختلف قرار می گیرند برخوردار است (مسلم اینکه فیلم در بخش هائی که به زمان گذشته و به روستا می رود خوش ساخت تر از زمان حال است)و بطور کل فیلمی است که می تواند مخاطب عام و خاص را با هم راضی کند.