نیکی کریمی در شیفت شب، نگاه ناشیانه ای به سینمای هیچکاک دارد که ثابت شده حتی برای کارگردان های کارکشته هالیوود هم ریسک بزرگی است.در داستان شیفت شب، زنی (لیلا زارع) به شوهرش (محمد رضا فروتن) شک میکند که قصد خودکشی و یا قتل او و فرزندشان را دارد که نگاهی به فیلم "سوءظن" اثر متوسط آلفرد هیچکاک است. این برداشت از هیچکاک با موسیقی مثل همیشه خوب کارن همایونفر، که از موسیقی "برنارد هرمان "برای فیلم "سرگیجه" هیچکاک بسیار تأتیر گرفته و خوب هم درآمده نیز تائید می شود.
شیفت شب از لحاظ ساخت و تکنیک، فیلم ارزنده ایست و مسلم از کارهای قبلی نیکی کریمی در مقام کارگردانی هم یک سر و گردن بالاتراست. نگاه ازپشت دوربین علیرضا برازنده،تدوین بی نقص هایده صفییاری،بازی فوق العاده لیلا زارع موجب می شوند که افسوس بخوریم که ای کاش این بازیگر خوب سه دهه سینمای ایران که در کارگردانی نیز مستعد است از زاویه ی دیگری به شیفت شب جان می داد.
دیدن شخصیت اصلی شیفت شب این حس را تداعی می کند که انگار نیکی کریمی خودش را درقاب و جلوی دوربین خودش می بینید و نا خواسته از شخصیت هائی که در فیلم هایش بازی کرده الهام می گیرد چرا که گاهی واکنش های نیکی کریمی "سارا" را می بینیم و گاهی "دوزن "،گاهی "واکنش پنجم "و یا حتی گاهی "عروس".
پایان بندی «شیفت شب» بزرگترین نقطه ضعف فیلم است، "هیاهوی بسیار برای هیچ". مثل آب سردی که روی هیجان های تماشاگر میریزند.
«شیفت شب» مشکلات زندگی ناهید و فرهاد را تا سر حد یک بحران ویرانگردر ذهن مخاطب به اوج می رساند و بعد به سادگی و در انتها از همه تعلیق های فیلم صرفه نظر می کند.
ریتم در فیلم اخیر نیکی کریمی معنا و مفهوم ندارد و ای کاش وی از کریمی اینجا هم نیم نگاهی به بازی با ریتم فیلم های آلفرد هیچکاک می انداخت، تا هم کندی ریتم و هم تندی آن معنا پیدا می کرد، در حالی که در شیفت شب هیچ هارمونی و منطقی در ریتم وجود ندارد و حاشیه ها ریتم مناسب تری از متن دارند.
و در آخر اینکه ای کاش در این فیلم بستر مناسبی به وجود می آمد تا می توانستیم توانائی های بازیگرانی چون محمد رضا فروتن ، گوهر خیراندیش و حتی امیر آقائی را با لذت ببینیم. گرچه نباید از حق گذشت که سحر قریشی در شیفت شب فرصت پیدا کرده تا ثابت کند اگر فرانسیس فوردکاپولا را با ال پاچینو اشتباه می گیرد اما می تواند گاهی هم حضور متفاوتی به عنوان یک بازیگر داشته باشد.