برای دیدن فیلم «طلا» با پیش زمینه ذهنی نه چندان مثبت به سالن رفتم اما با دیدن آن، یکبار دیگر توانستم «نفس عمیق» بکشم، دقیقا نفس عمیقی که در سانس بعدی با دیدن فیلم «نرگس آبیار» در سینهام حبس شد.
در این روزها هیچ فیلمی ندیده بودم که حس لذت بردن از یک فیلم سینمایی ساده و به دور از" افراط در روایت" و یا "ساکن و بدون هویت " را در من متبلور کند و بتواند خستگی این ماراتون بی جهت چشم به پرده دوختن را در من تسکین دهد اما از طلا لذت بردم نه به این دلیل که بی نقص بود بلکه به این خاطر که دروغ نمیگفت و شخصیتهایش را میشد به سادگی با کمی چرخاندن سر در اجتماع دید. شخصیتهایی که هیچ کدام قهرمان نبودند درست مثل مردم عادی.
ایرادی که بیش از همه به فیلم "طلا" وارد میشد، بارداری نامشروع کارآکتر زن (نگار جواهریان) در فیلم بود که انگار هنوز قرار است بار دیگر صورت مسئلهی یک واقعیت را از اجتماع پاک کنیم .
این روابط نامشروع یا گاهی مشروع اما غیر فانونی اتفاقی نیست که فکر کنیم در جغرافیای ایران بعید است و فرار از واقعیت فقط موجب می شود تا هر سال فیلم هایی را شاهد باشیم که با دور زدن حقیقت پنهان،مفهوم روایت را نازل می کند
فیلم، نقاط قوت بسیاری دارد؛ علاوه بر فیلمنامهی استوار و محکمش، بازیهای درستی از بازیگرانش را به نمایش میگذارد که از خط بیرون نمیزند و در خدمت داستان است و ما را در مورد هدی زین العابدین به تحسین وا می دارد که در کنار چهار سوپر استار مطرح تر نه تنها کم نمی آورد که گاه پیشی می گیرد.
هومن سیدی در سکانس ابتدایی و رویارویی با کارفرما انقدر درخشان است که می توانیم صدای درد را از لا به لای حلقوم کارگران خیلی از کارخانه ها و کارگاه ها بی هیچ محدودیت جغرافیای بشنویم.
داستان طلا ساده و باورپذیر در کنار کارآکترهایی با همین ویژگی است. درست مثل غذای ساده ای که قرار است چهار کارآکتر اصلی در بیزینس ساده ی خود سرو کنند. «فقط سوپ».
و البته تلنگرهای ریز و بجایی که در لا به لای آن می بینیم مثل وقتی که دکتر پیشنهاد می کند برای تامین مخارج درمان "طلا"می شود از یک "برنامه تلویزیونی" کمک گرفت.
چهار جوان با بازی هومن سیدی، نگار جواهریان، مهرداد صدیقیان و طناز طباطبایی که هریک مشکلات خاص خود و یا در رابطه با بکدیگر را دارند، تصمیم می گیرند تا یک فست فود بزنند و در این مسیر با مشکلاتی رو به رو می شوند که...
داستان طلا بی شباهت به کارآکتر پدربزرگ فیلم نیست، پیرمردی در مراحل اولیه آلزایمر(توهم توطئه) که بیماریش بهانه ی خوبی است تا حقیقت گویی اش را هم باور نکنیم و به شاید به همین دلیل احتمالا در جشنواره هم خیلی جدیش نخواهیم گرفت و حیف خواهد شد.
طلا یکی از فیلمهای خوب جشنوارهی سی و هفتم است و "پرویز شهبازی" که با "مالاریا" از سینمایی که از او انتظارش را داشتیم (از نگاه بیشتر منتقدین)،فاصله گرفته بود حالا با فیلم «طلا» به سینمای خود بازگشتهاست. فیلمی که کاملا به او تعلق دارد و بر خلاف برخی از پیش داوری ها ، هیچ رد پایی از دخالت «رامبد جوان » و اعمال سلیقه ی او به عنوان یک کارگردان بالقوه در آن نمی بینیم و این رهایی کارگردان امتیاز بزرگی برای تهیه کنندگان طلاست.
پ.ن : باز نشر این مطلب که در زمان سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر منتشر شده، به بهانه ی اکران آنلاین فیلم "طلا" از چهارشنبه دهم اردیبهشت ماه در پلتفرم "فیلیمو" و "نماوا" است که سی و یک نما شما را به دیدن این فیلم دعوت می کند.