جمعه, 19 بهمن 1403 14:06

نگاهی به فیلم موسی کلیم‌الله: میم مثلِ موسیِِ مادر

نوشته شده توسط هما گویا
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
نگاهی به فیلم موسی کلیم‌الله: میم مثلِ موسیِِ مادر نگاهی به فیلم موسی کلیم‌الله: میم مثلِ موسیِِ مادر سی و یک نما

سی و یک نما - تماشای فیلم موسی کلیم‌الله حس و حال غریبی دارد. هم می‌شود در نهایت از تماشای یک فیلم خوب لذت بُرد و هم اینکه انگار به یک ضیافت اعیانی دعوت شدی که در آن معذبی اما این سینما، همچنان سینمای حاتمی‌کیاست. حاتمی‌کیایی که با سه فیلم "از کرخه تا راین" ، "آژانس شیشه‌ای"،" بوی پیراهن یوسف"، شما را نمی‌دانم اما من که زندگی  کردم، و""بادیگارد"، "ارتفاع پست" و "به رنگ ارغوان" را دوست دارم.

می‌دانم که در عصری زندگی می‌کنیم که دوره‌ی مربی‌ها و حاج کاظم‌ نیست. همه چیز فرق کرده است و معنی و مفهوم مربی‌ها از همه بیشتر عوض شده و در فیلم "موسی کلیم الله"، قهرمان بسیار متفاوت است. قهرمان تصویرگر مادری است که پسر او برگزیده‌ی خداست. زجرکشیده‌ترین پیامبر خدا. فیلمی که عنوانش بی‌حافظه‌ی دینی و تاریخی‌مان چندان قرابتی با قصه‌ی این فیلم ندارد.

کنارِ هم قرار دادن فیلم "موسی کلیم‌الله" با چند فیلم انگشت‌شمارِ قابلِ اعتنا در این دوره از جشنواره و رقابت آنها با هم دقیقا مثل همان سکانسی است که حاج‌کاظم آژانس شیشه‌ای برای به پرواز رسیدنِ رفیق جانباز دوران جنگش، عباس چه‌ها کرده و حالا بلیت قرار است به کسی داده شود که امکانات مالی بیشتری دارد و می‌شود مشت را در شیشه کوبید.

واقعا چطور قرار است فیلم مجهز به آخرین تکنیک‌های فنی روز دنیا و هوش مصنوعی را از نظر دست‌آوردهای هنری با فیلم "سونسوز" به رقابت گذاشت حتی اگر استاد تورج منصوری پشت دوربین آن باشد!؟ فیلم حضرت موسی از نظر فنی فقط می‌تواند با خودش رقابت کند و ایکاش جایزه‌ی ویژه‌ای که سزاوارش است را بگیرد و رقابتِ بخش‌های فنی را به دیگر فیلم‌ها بسپارد (مسلما ساخت چنین فیلمی با چنین تجهیزاتی قدمی بلند در سینمای ما محسوب می‌شود و این اتفاق بسیار خوبی است)

برمی‌گردیم به سینمای حاتمی‌کیا. یک سینماگر مولف که اگر پیرنگ و دستمایه‌ی هر کدام از فیلم‌های مطرح و ماندگار او را بخواهیم قصه‌وار برای دیگری  تعریف کنیم، بخصوص فیلمی چون "روبان قرمز" که یک جورهایی من را یاد غزل مسعود کیمیایی هم می‌اندازد محال است حس و حال تماشای فیلم را حتی تا حدودی انتقال دهیم. حاتمی ‌کیا اثری را خلق می‌کند که حتی موسیقی آن پس از سال‌ها انگار که شرطی‌مان کرده است و گاهی دلت می‌خواهد با سوت آن را بنوازی و اگر هم چشمانت هم تَر شد باکی نیست.

حالا و در فیلم "موسی کلیم‌الله" داستانی روایت می‌شود که بارها و بارها خواندیم و شنیده‌ایم اما حاتمی‌کیا جور دیگری تعریف می‌کند که همیشه در دیالوگ‌ها و کارگردانی او اعجازی وجود دارد. گرچه به نظرم این فیلم می‌توانست به عنوان فصلی از سریال "موسی کلیم‌الله" عنوان ملموس‌تری داشته باشد مثل "مادرِ موسی" چرا که یک فیلم کاملا مادرانه‌ است که در بستر کتب الهی گویی لحظه به لحظه جنینی را در رحم مادری سونوگرافی می‌کند تا ما ضربان قلبش را بشنویم که مریلا زارعی و در کنارش مریم سرمدی تاثیر درخشانی در باورپذیری آن است.

از فیلم "موسی کلیم الله" در زمانِ اکرانش بیشتر خواهیم گفت. فیلمی که یقینا اکران موفقی به خصوص در خارج از ایران خواهد داشت.

هما گویا

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید