یکشنبه, 22 تیر 1393 15:45

گفتگو با مرضیه برومند و دیگر عوامل مجموعه "قصه های تا به تا" / "تا به تا" ئی که "بی تا" بود / قسمت اول

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

هما گويا (سی و یک نما)- قبل از اینکه مرضیه برومند تصمیم بگیرد تا فیلم سینمائی "مدرسه موشها" رو بسازد به فکرم رسید تا پرونده و گفتگوی صمیمانه‌ای با خانواده زی زی گولو در مردم سالاری داشته باشم. نمی دانم اما شاید استقبال از این گفتگوها بهانه ای شد تا مرضیه برومند دوباره یادی از بچه ها کند و مدرسه ی موشها به دعوت منیژه حکمت دوباره باز شود و شاید....موفقیت این فیلم سینمائی  که به زودی اکران خواهد شد نیز موجب شود تا زی زی گولو هم دوباره برگردد.

 گر چه اولين بهانه‌اي که يک گفت‌وگوي رسانه‌اي طلب مي‌کند، داشتن بهانه است اما اين گفت‌وگو هيچ بهانه‌اي نمي‌خواست و شايد انگيزه من بيشتر بهانه‌گيري بود تا بهانه. دلمان اين روزها بهانه‌گيري مي‌کند براي کودکاني که ديگربراي نشستن پاي مديومي بسيار مهم و تاثيرگذار به نام تلويزيون «بهانه» ندارند. کودکاني که ديگر مجالي ندارند تا کودکي کنند.

دلمان اين روزها براي بچه‌ها مي‌سوزد که بچگي کردن را دارند فراموش مي‌کنند.دلمان دارد غبطه مي‌خورد به بچه‌هاي دهه شصت و هفتاد....

اين روزها برنامه‌هاي تلويزيون به يک نمايش خياباني بيشتر شباهت دارد تا به برنامه‌هائي که با تخصص و با عشق براي گروه‌هاي سني متفاوت ساخته مي‌شود. اين روزها به جاي ياددادن و سرگرم کردن بچه‌ها، آنها را گول مي‌زنيم در حالي که اين بچه‌ها قرار است آينده جامعه ما را بسازند و بچه‌هاي گول خورده به درد آينده سازي نمي‌خورند چرا که يا گول زدن را خوب بلدند و يا گول خوردن را.

به ياد «زي زي گولو» مي‌افتم. به ياد قصه‌هاي تا به تا که بي تا بود. قراري مي‌گذارم تا به جاي زي زي گولو در کنار خانواده‌اش باشم. با هم حرف بزنيم از اين کم لطفي‌ها که به بچه‌ها مي‌شود. مي‌خواهم به جاي زي‌زي‌گولو و به نمايندگي از بچه‌هاي امروز گله کنم از دوستان و بگويم که:«کجائيد شما!!؟ بچه‌ها تنها شدند.»

در يک صبح نه چندان سرد پائيزي، با جمع گرم و صميمي مجموعه قصه‌هاي تا به تا هستم. با «مرضيه برومند» خالق اين قصه، «مريم سعادت» عروسک گردان و بازيگر شخصيت شيرين اعظم خانوم، «ليلي رشيدي» بازيگر نقش مادرخانومي، «اميرحسين صديق» بازيگر نقش آقاي پدر و...«ماني نوري» امير آقاي جمالي که در آن زمان کودکي بود و حالا تبديل جوان شايسته اي شده است و از بقيه بيشتر گذر زمان را به رخ من مي‌کشد.در اين ميان جاي «آزاده پورمختار» صداي دلنشيني که شخصيت زي زي گولو را باورپذيرتر کرده و «رضا فياضي» بازيگر نقش آقاي جمالي بسيار خالي بود که درگير کار بودند اما با يادداشتي کوتاه و دلنشين به جمع ما ملحق شدند...

معمولا براي يک مصاحبه، اولين سوال بسيار مهم است و به آن اصطلاح قلاب ماهيگيري مي‌دهند که مي‌تواند ذهن طرف گفت‌وگو را درگير کند و موجب تمايل او به مصاحبه شود. در راه که مي‌آمدم، فقط به همين يک سوال فکر مي‌کردم و به اينکه مي‌خواهم رو به روي بزرگان و عزيزاني باشم که هر يک به تنهائي مي‌توانند،مصاحبه اي خواندني داشته باشند. در آخر به اين نتيجه رسيدم که چرا من «زي زي گولو» نباشم!؟ زي زي گولوئي که دلش تنگ شده، آمده تا بعد از 16 سال سري به خانه بزند،احوال بپرسد و گله کند که چرا بچه‌هاي اين نسل تنها مانده‌اند و کسي به فکر آنها نيست و چرا حالا دوست جديد و ماندگاري ندارد و چرا خود اهالي خانه، يادي از او که هنوز قصه‌ها دارد نمي‌کنند.آيا بچه‌ها از شما دور شدند و يا اينکه، شما بچه‌ها را فراموش کرده‌ايد.

مرضبه برومند: زي زي گولو از چند نقطه نظر براي خود من هم اهميت خاصي دارد. يکي از آنها اينکه، آخرين پرسوناژ کودکانه‌اي بود که خلق کردم.يا بهتر بگويم،خلق شد.چرا که دوستانم در خلق اين شخصيت نقش مهمي داشتند.(اينجا جاي خانم پورمختار هم بسيار خالي است).بعد از اين مجموعه،اينطور نبوده که من نخواهم کار کودک بکنم، اما شرايط به گونه‌اي بود که موقعيت مناسبي پيش نيامد.البته...حتما خودم هم مقصر بوده‌ام.مورد ديگر اينکه،اگر پرسوناژ جديدي خلق نکردم،به اين دليل بوده که يک نسل با شخصيت زي زي گولو بزرگ شدند، همراه شدند و آرزوها و تخيلاتشان را برآورده کرده است. نسل «ماني»‌ها. درست مثل ماني که در آن سالها 6،7 ساله بود و حالا 24 ساله است.حالا بعد از گذشت 16،17 سال هنوز هم بچه‌هاي اين نسل،تخيلات و آرزوهائي دارند که «زي زي گولو» مي‌تواند برايشان جذابيت داشته باشد و من باز هم تکرار مي‌کنم که در اين مورد کوتاهي کرده‌ام.ضمن اينکه بايد بگويم که تلويزيون هميشه به من لطف داشته و از من دعوت کرده تا شرايط لازم را براي اين کار فراهم و راه بازگشت زي زي گولو را هموار کند.بايد من در حال و هواي خودم باشم و يقين پيدا کنم که بچه‌ها، از بازگشت زي زي گولو استقبال لازم را مي‌کنند تا او دوباره برگردد و اين اتفاق هم ممکن است که بيفتد.

فکر مي‌کنيد که بهتر است خود «زي زي گولو» برگردد و يا اينکه شخصيتي از جنس زي زي گولو؟

مرضبه برومند: اين يکي از مسائلي است که من هميشه از آن وحشت داشتم.يعني از تکرار کار خودم.هميشه مي‌ترسم که آن زي زي گولوئي که برمي‌گردد، به جاي ترميم وخاطرات تجديد شده،خاطره آن شخصيت قبلي را هم خراب کند. اين وحشت هميشگي من، در رابطه با همه کارهايم وجود دارد. من فکر مي‌کنم که ( يک رودخانه، فقط يک بار از يک مسير عبور مي‌کند) آن شرايط و آن حال و هوا به سختي تکرار مي‌شود و به همين دليل گاهي هم به اين فکر مي‌کنم که يک پرسوناژ جديد خلق بشود و يک اتفاق جديد بيفتد.

ما خيلي سعي کرديم تا کم کاري‌هايمان را به گردن بچه‌ها بيندازيم و بگوئيم، بچه‌هاي نسل امروز سرگرم بازي‌هاي کامپيوتري و فنآوري‌هاي تازه شده‌اند و مثل گذشته با برنامه‌هاي مخصوص خود، در تلويزيون و سينما ارتباط نمي‌گيرند،در حالي که بخشي از اين هم مي‌تواند به جاي علت، معلول باشد. مصداق آن هم بازگشت «کلاه قرمزي» به تلويزيون بود که با استقبال رو به رو شد و حتي نسخه سينمائي آن که صرفا لوگوي «کلاه قرمزي» را داشت و کار ضعيفي بود هم رونق سينماي سال جاري محسوب مي‌شود. نظر شما چيست؟

مريم سعادت: من از جهاتي با شما موافقم، اما فکر مي‌کنم که يک نکته اي در صحبت‌هاي خانم برومند بود که خيلي با آن موافق نيستم.به نظر من،يک کارهائي، در تداوم بهتر جواب مي‌دهد.مثلا پرونده «زي زي گولو» هنوز بسته نشده و مردم هنوز از او سير نشده‌اند. هنوز طرفدار دارد و مي‌تواند ادامه داشته باشد. در مورد کلاه‌قرمزي هم، اين بچه‌ها نيستند که از آن لذت مي‌برند، بلکه به نظر من همان بچه‌هاي نسل قبل و حتي بزرگترها هستند که با کلاه قرمزي خاطره داشتند و هنوز هم با او به دنبال خاطره‌هايشان مي‌گردند.شما اگر آمار بگيريد، بيشتر تماشاگران آدم بزرگ‌ها بودند و نه بچه‌ها. مثلا، فيلم سينمائي آن،سانس يک نيمه شب داشت. آيا اين سانس را براي بچه‌ها در نظر گرفته بودند و يا مخاطب کودک در آن ساعت بايد بيدار باشد؟!خود من، کلاه قرمزي را در همان سانس ديدم و بيشتر بچه‌ها در بغل والدينشان خواب بودند.البته منظور من اين نيست که بچه‌ها کلاه قرمزي را دوست ندارند اما بيشتر مخاطب آن بزرگترها هستند.

با شما کاملا موافقم. بزرگترها به دنبال حس نوستالژيک خود در کارهاي تلويزيوني و فيلم‌هاي سينمائي کلاه قرمزي هستند که البته در اين ميان اولين اثر سينمائي‌اش يعني «کلاه قرمزي و پسرخاله» ازجايگاه ديگري برخوردار بود، چرا که قصه داشت.من دوبار «کلاه قرمزي و بچه ننه» را در سينما و با مردم ديدم. هر دو بار هم بزرگتر‌ها بيشتر از بچه‌ها سالن را پر کرده بودند اما، بچه‌ها هم با اشتياق آمده بودند تا فيلم را ببينند، که خيلي زود خسته شدند و شروع کردند به راه رفتن در سالن سينما. چرا که چيزي به ادامه ديدن مشتاقشان نمي‌کرد و خيلي هم چيزي از قصه آن نمي‌فهميدند. اين فيلم کلاه قرمزي داشت، پسر خاله داشت. يعني شخصيت‌ها کودک بودند، اما قصه کودکانه نبود.بچه‌ها از ما با معرفت تر و صبورترند. اگر ما به جاي آنها بوديم، سالن را ترک مي‌کرديم اما آنها فقط راه مي‌رفتند.نق هم نمي‌زدند که بريم. شايد منتظر بودند تا کلاه قرمزي که مي‌خواهند، به همراه قصه برگردد. در مورد زي زي گولو حق باشماست. زي زي گولو هنوز قصه‌هاي زيادي دارد که تعريف نکرده است.

سعادت: بله من دلم براي بچه‌هاي نسل امروز مي‌سوزد که در آينده خاطره اي ندارند و يقين دارم کارآکترهائي چون زي زي گولو مي‌توانند اين خلاء را پرکنند.

شما وقتي که نقش «آقاي پدر» را در «قصه‌هاي تا به تا» بازي مي‌کرديد،بسيار جوان بوديد و بي تجربه براي اين کارآکتر. اما يکي از بهترين کارهاي شماست و مسلما ماندگارترين حضورتان به عنوان يک شخصيت.بيشترين عامل را در اين موفقيت از چه چيز مي‌دانيد؟

امير حسين صديق: اجازه بدهيد تا با يک خاطره شروع کنم که شايد جواب سوال شما هم باشد. اولين روزي که براي اين بازي در شخصيت آقاي پدر انتخاب شدم، از خانم برومند پرسيدم که در اين رابطه بايد چه کتاب‌هائي بخوانم و يا چه فيلم‌هائي ببينم و ايشان فقط به من خنديدند.

مرضيه برومند: من در اين مورد يک پرانتزي باز کنم و بعد آقاي صديق صحبتشان را ادامه بدهند. اصولا من قصد داشتم که يک زن و مرد خيلي کم سن و سال را بگذارم،تا شکل يک بازي بچه گانه باشد.مثل مهمان‌بازي بچه‌ها.انگار که اينها تصور مي‌کنند که بچه‌اي دارند و همه اينها در ذهنشان اتفاق مي‌افتاد و بعد کم کم به يک بلوغ واقعي مي‌رسيدند و بچه‌دار مي‌شدند.

امير حسين صديق: من در آن زمان نه تنها تازه کار و بي تجربه بودم،بلکه از اين اتفاقي که داشت برايم مي‌افتاد، هيجان و خوشحالي خاصي داشتم.چرا که قرار بود با يک گروه حرفه‌اي و زير نظر خانم برومند کار کنم. اگر هم مي‌بينيد که نقش من در اين کارآکتر جا افتاده،به دليل آن است که خودم را به دست ايشان سپردم.زمان ما اينطور نبود که يک بازيگر تازه وارد،خيلي اعتماد به نفس داشته باشد و در کارها دخالت و اظهار نظر کند. نسل ما را با نسل فعلي مقايسه نکنيد که بعضي پر از اعتماد به نفس‌هاي عمدتا کاذب هستند و به خودشان اجازه مي‌دهند که حتي بزرگتر‌ها را هم راهنمائي کنند.شايد ذوق من هم تاثيري داشته اما مسلما اين کارآکتر باورپذير ثمره يک کار گروهي خوب بوده است.

البته اين پارامترهائي که آورديد، مسلما تاثير زيادي داشته، اما چيزي از داشتن استعداد و پتانسيل بازيگري شما کم نمي‌کند.

اميرحسين صديق : خوشحالم از اينکه مي‌گوئيد،استعداد هم داشتم (مي‌خندد).اما واقعيت اين است که من تا آن زمان، کار عروسکي نکرده بودم و مسلما همه،کارگردان، بازيگر نقش مقابل، عروسک گردان، و صداي زي‌زي‌گولو و همه عوامل کمک کردند تا من بتوانم با اين کار عروسکي ارتباط برقرار کنم.

مريم سعادت: خانم برومند به انتخابهاي خوب و درستشان معروف هستند و همچنين کارگرداني منحصر‌به فردشان.يکي از انتخاب‌هاي خوب خانم برومند (صداي زي زي گولو) بود که صداي خانم «آزاده پورمختار» تا جائي مناسب اين شخصيت بود که حتي من را که عروسک گردان زي زي گولو بودم تحت تاثير قرار مي‌داد و مسلما به بازي بقيه شخصيت‌ها هم کمک مي‌کرد.اين مجموعه که توليد آن حدود هشت ماه طول کشيد، موجب شد که همه ما به هم وابستگي داشته باشيم و روي کار هم تاثير بگذاريم. درست به خاطر دارم که اواخر کار بود وسکانس‌هائي که همه حضور داشتند به جز «زي زي گولو» که شامل من به عنوان عروسک گردان و خانم پورمختار صداي او مي‌شديم.خانم برومند با من تماس گرفتند و خواستند که در اين روزهاي پاياني هم حضور داشته باشم،اما من نرفتم، چرا که دلم مي‌گرفت و نمي‌خواستم رفتن زي زي گولو را ببينم.

مرضيه برومند: به اين مبحث،يک چيزي را هم بايد اضافه کنم. وقتي که يک پرسوناژ درست و با آگاهي طراحي مي‌شود که عقيده دارم در مورد زي زي گولو اين اتفاق افتاده است،حتما مي‌تواند در ذهن آن گروه که در خلق آن همکاري مي‌کنند و همچنين، بيننده تاثير بگذارد.ما حدود دو ماه فقط زي زي گولو را طراحي مي‌کرديم تا به شخصيتي رسيديم که مي‌خواستيم در موردش فيلمنامه بنويسيم.ما به اين فکر مي‌کرديم که اصلا به چه دليل مي‌خواهيم از اين شخصيت استفاده کنيم.اين شخصيت از کجا آمده و به چه منظوري آمده است و بايد به کدام سوالهاي بچه‌ها پاسخ دهد.و زماني که به اين سوالها پاسخ مي‌دهد، چه تاثيري روي ذهن آنها دارد.نگارش اين کار هم مدتها طول کشيد و گرچه ما کار را با 5 يا 6 فيلمنامه شروع کرديم اما در طي ساخت، روي متن‌ها بسيارکار مي‌شد.يعني آقاي اخوان که نويسنده کار بودند، ارتباط تنگاتنگي با ساخت مجموعه،من و تهيه کننده داشتند. استاد عزيز من، «آقاي کريمي» هميشه مي‌گفتند: وقتي مي‌خواهي تيري پرتاب کني،کمان را کامل بکش، وگرنه تير جلوي پاي خودت مي‌افتد، بايد با قدرت بکشي تا تير تا دور دست‌ها پرواز کند و به هدف بخورد). ما 38 قسمت از اين مجموعه را ساخته‌ايم،اما هنوز هم جا براي ساختن قسمت‌هاي ديگر دارد. يعني، هنوز هم تير دارد پرواز مي‌کند و همچنان روي هواست.شايد يکي از دلايلي که در ذهن‌ها مانده، همين است که هنوز مردم از آن سير نشده‌اند و به دنبال بقيه آن مي‌گردند. نکته بعدي که حتما بايد به آن اشاره کنم و بارها هم اشاره کردم، اين است که يک تهيه کننده خوب،تاثير بسيار زيادي روي موفق شدن يک کار دارد و آقاي «ايرج محمدي» در اين پروژه واقعا همراه بود و ما کوچکترين فشاري احساس نمي‌کرديم.به خصوص احساس تنش و شتاب.همه کارها با آرامش انجام مي‌شد. تهيه کننده عنصر موثري است که متاسفانه اين روزها فراموش شده،ضمن اينکه شرايطي را هم که در آن زمان، سازمان براي «قصه‌هاي تا به تا» فراهم مي‌کرد، شرايط ايده آل و مناسب تري بود.

به درستي نمي‌دانم که «ليلي رشيدي» از خانواده تلويزيون است يا تلويزيون از خانواده ليلي رشيدي.گر چه پدر شما استادي از خانواده سينما است اما،شما سالها محبت مادرتان سرکار خانم «احترام برومند» را درخردسالي با ما کودکان آن زمان تقسيم کرديد. ما رو به روي اين جعبه جادوئي مي‌نشستيم و از ايشان قشنگترين حس‌ها را مي‌گرفتيم.و بعد‌ها هم حضورتان را در هر دو مديوم سينما و تلويزيون ديديم. حالا هم خيلي خوشحال هستيم که به زودي و پس از مدتها،شما را در سريال جديد خانم برومند (آب پريا) خواهيم ديد. فکر مي‌کنيد که کداميک بيشتر به ديگري تعلق داريد شما به تلويزيون يا تلويزيون به شما؟

ليلي رشيدي: من فکر مي‌کنم که هردو به هم تعلق داريم.اگر گاهي هم من و يا همکارانم از برنامه‌هاي ضعيف تلويزيون انتقاد مي‌کنيم،به همين دليل است که آن را متعلق به خود مي‌دانيم و روي آن تعصب داريم و دلمان نمي‌خواهد که اين رسانه تاثيرگذار با کارهاي کم ارزش پر شود.تلويزيون ما گذشته درخشاني دارد وسريال‌ها و برنامه‌هاي با ارزشي براي بچه‌ها ساخته است.سينماي کودک ما هم مديون همين تلويزيون است.خيلي از کارآکترهاي ماندگار از تلويزيون به سينما رفته اند. مثل «کلاه قرمزي»، «موشها» و يا «مجيد» داستانهاي مجيد.

مرضيه برومند: بله.خيلي ازکارگردانها وبازيگران سينما هم،بستر مناسب تجربه را در تلويزيون پيدا کرده‌اند. حتي در زمينه فني... براي مثال، صدابرداري سر صحنه،از تلويزيون وارد سينما شد.انصافا نبايد بعضي از اتفاق‌ها را نيز ناديده بگيريم. مثلا در همين سريال «آب پريا» که من به تازگي ساخته‌ام و ليلي هم در آن حضور دارد، از جلوه‌هاي ويژه‌اي استفاده شده که هزينه خيلي بالائي دارد و اين هزينه را تلويزيون تامين کرده است و شرايطي را به وجود آورده که حتي در سينما هم کمتر اتفاق مي‌افتد که بخش دولتي حاضر به تقبل چنين هزينه اي باشد.من بايد تشکر کنم از معاونت سيما که هزينه «C G I» (جلوه‌هاي ويژه کامپيوتري) اين مجموعه را تامين کرده است.اين کار تا به حال فقط در مورد کارهاي جنگي و تاريخي اتفاق افتاده بود و در مورد «آب پريا»، اتفاق تازه و مهمي‌است و اگر اين حمايت مالي صورت نمي‌گرفت، غير ممکن بود که من بتوانم اين سريال را بسازم.

ليلي رشيدي: من اميدوارم که اين اتفاق‌هاي خوب تکرار شود و مشکلات نيز از بين برود و برنامه سازان کودک هم مسئوليت خود را باور کنند و صبر و تحمل بيشتري داشته باشند. بايد به خاطر نسل آينده، سعي کنيم که خاطرات خوب گذشته، تکرار شوند.

حال اجازه بدهيد، به گذشته برگرديم و به داستانهاي زي زي گولو.خانم برومند در مجموعه «قصه‌هاي تا‌به‌تا» نقش شما را نه تنها به عنوان مادر زي زي گولو،بلکه قصه گوي او هم قرار داد واين (مادر خانومي) بود که قصه‌ها را مي‌نوشت. آن زمان مادر نبوديد و حالا هستيد. احساس شما به زي زي گولو آيا شباهت‌هائي هم به حس مادرانه فعلي شما دارد و يا به بيان ديگر تاثيري روي آن گذاشته است؟

ليلي رشيدي: فکر مي‌کنم، همانطور که خانم برومند هم گفتند،در شروع کار، زي زي گولو يک بازي بود. يک زن و شوهر جوان که اداي مادر و پدر بودن را در مي‌آورند.همه شرايطي که زي زي گولو داشت،شخصيت پردازي درست، صداي دلنشين خانم پور مختار، طراحي خوب، عروسک گرداني مناسب آقاي بزدوده و خانم سعادت و همه و همه موجب شد تا هم مردم و هم خود ما،کم‌کم باور کنيم که اين عروسک، بچه ماست و مهم همين عروسک بودنش بود.عروسکي که ما داريم با او زندگي مي‌کنيم و من هم کم کم حس کردم که واقعا مادرش هستم و هنوز هم احساس مي‌کنم که خيلي دوستش دارم.(مي‌خندد)پسرم خيلي شبيه زي زي گولو نيست متاسفانه.البته نبايد هم باشد. شخصيت زي زي گولو، يک شخصيت رويائي بود و گرچه همه بچه‌ها در عالم واقعيت هم پر از رويا هستند اما متفاوتند.

زي زي گولو را دوست دارد و يا شده به او حسودي کند؟

ليلي رشيدي: بله خيلي زي زي گولو را دوست دارد. خوب به ياد دارم،کوچک تر که بود، خيلي وقتها که من سر کار بودم،وقتي که دلش تنگ مي‌شد فيلم‌هاي زي زي گولو را مي‌گذاشت و نگاه مي‌کرد.اما حسودي را در او نديدم. بيشتر حس مي‌کنم که دوستش دارد.

من فکر مي‌کنم حس هيچکس به اندازه شما ، نسبت به زي زي گولو نزديک به مخاطب آن نباشد. چرا که ماني نوري زماني «امير آقا جمالي» بود که دقيقا در سن و سال مهم ترين گروه سني مخاطب زي زي گولو قرار داشت. کودکي شما با زي زي گولو پيوند خورده است. آيا اين زي زي گولوي خوب و مهربان، تاثيري روي کودکي شما داشت؟

ماني نوري: فرق زي زي گولو با بقيه کارهاي عروسکي در اين است که به آدم‌ها اميد مي‌دهد، از کوچک تا بزرگ.آدم‌ها اميد را دوست دارند و دوست دارند که يکي باشد و کاري کند تا يک سري مشکلاتشان حل شود .فکر مي‌کنم که به همين دليل نه تنها من بلکه خيلي‌ها هنوز هم بيش از اندازه زي زي گولو را دوست دارند و با وجود اينکه بارها پخش شده و مي‌شود، باز هم با اشتياق آن را دنبال مي‌کنند.همه آرزوهائي دارند و نياز به اميدي براي رسيدن به اين آرزوها که زي زي گولو خواسته‌هاي دور از دسترس را دست يافتني مي‌کند. وقتي در اين مجموعه بازي مي‌کردم و حتي بعد از آن زي زي گولو به کودکي من کمک‌هاي زيادي کرد و اين را هم بايد بگويم که همه آنهائي که در اين جمع بودند، نقش موثري در کودکي من داشتند.آنها آنقدر مهربان بودند که بيشتر از زي زي گولو دلم براي در کنار آنها بودن، تنگ مي‌شود.من فکر مي‌کنم که هنوز هم شخصيت زي زي‌گولو مي‌تواند با مردم ارتباط برقرار کند چون کارآکتر‌هاي واقعي و همينطور اتفاقات واقعي در هر قالبي حتي فانتزي و در هر زماني ديدني است.

(پايان قسمت اول) ادامه دارد...

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید