آلفرد هیچکاک در سال ۱۸۹۹ دیده به جهان گشود. بله این جمله از اوست که می گفت "من یک کارگردان کلیشه شده هستم، اگر سیندرلا هم بسازم تماشاگران فوراً در کالسکه به دنبال یک جسد میگردند".
به راستی هنگامی که در کلاف سر در گم اندیشه های او به دنبال حل معما می گشتیم و به هر کس و هر چیزی شک می کردیم و از ترس می لرزیدیم او راست می گفت " طولِ فیلم باید رابطه مستقیمی با حجمِ مثانه بیننده داشته باشد ".
فیلمهایش آنچنان وحشتی در دلهایمان پدید می آورد که می پنداشتیم چه مرد وحشت آور و قدری است ، اما در پشت ظاهرِ مردی چاق ،هزلگو و نیشزن؛ انسانی حساس، شکننده و عاطفی نهفته بود. مردی که خود اذعان می داشت "تنها راه خلاص شدن من از شر ترسهایم این است که آنها را فیلم کنم" .
آلفرد هیچکاک با شروع به کارگردانی، نامش به سرعت مترادف با فیلم ساز ماهر، حرفهای و نیز دلهرهآور شناخته شد، فیلم سازی که در هر اثرش امضایش را نیز به جا میگذاشت. حتی در یکی از اولین فیلم هایش «مستأجر» که در آن، هیچکاک ویژگیهای مختلف را با هم ترکیب کرده بود. فیلمی که مورخین سینما، آن را یکی از چند فیلم برجسته و با اهمیت در دهه بیست و سینمای صامت انگلستان به شمار میآورند.
خالق سرگیجه می گفت :"در اغلب فیلمهایی که این روزها ساخته میشود، کمتر میتوان سینما یافت. اغلب این فیلمها را من تصاویر مردمی که با یکدیگر صحبت میکنند میخوانم. وقتی که داستانی به وسیله سینما بازگویی میشود، فقط زمانی باید به گفتگو توسل جست که با تصاویر نتوان آن را بیان کرد. من همیشه ابتدا میکوشم تا داستان را به طریق سینمایی و به وسیله یک سلسله تصاویر بیان کنم..."
او همچنین می گفت"اگر فیلمی خوب است، صدا میتواند قطع شود و تماشاگر هنوز کاملاً حواسش به این باشد که دارد چه اتفاقی میافتد" .
اما دلبستگی هیچکاک به سینمای صامت، مانع از این نشد که او بر خلاف بسیاری دیگر با ورود صدا به سینما کنار نیاید ؛ بلکه او به خوبی توانست به کاربرد و اهمیت صدا، موسیقی و سکوت پی ببرد و اولین فیلم ناطق او یعنی "حقالسکوت" در سال ۱۹۲۹ نیز به خوبی نشان داد که هیچکاک قابلیتِ دراماتیکِ تکنولوژی جدید را درک میکند.
یکی از ویژگیهای بارز فیلمهای هیچکاک این است که خود او در همهٔ فیلمهایش در یک صحنه، هرچند بسیار کوتاه به عنوان بازیگر حضور دارد.
هیچکاک دربارهٔ فیلمهای ترسناکی که ساخته می گوید:
"من به مانند یک فیلسوف به مردم همان چیزی را میدهم که میخواهند. آنها دوست دارند که ترس و وحشت را تجربه کنند خوب، من هم همان را به آنها می دهم" .
عمده فیلمهایی که هیچکاک در دهه ۱۹۵۰ ساخت فیلمهای خوب و موفقی بودند. از جمله این فیلمها دستگیری یک دزد ۱۹۵۴ ، بازسازی مردی که زیاد میدانست ۱۹۵۵ و سه فیلم که شاید روشنترین تجسمِ جهان هیچکاک باشند: پنجره پشتی ۱۹۵۴ ، سرگیجه ۱۹۵۸و شمال از شمال غربی ۱۹۵۹ .
او از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۲ مجموعه سریالی تحت عنوان «آلفرد هیچکاک تقدیم میکند» را کارگردانی کرد که در این فیلمها او به عنوان راوی داستان در فیلم حاضر میشد.
هیچکاک در پنجره پشتی (پنجره رو به حیاط) به موضوع دیدزدن و چشمچرانی پرداخت، کاری که معتقد بود خودش به عنوان یک فیلمساز انجام میدهد، یعنی کنکاش زندگی آدمها و احساسات، عواطف، ترسها و بدجنسیها و گناههایشان .
هیچکاک در میان فیلم هایش به "روانی" علاقه ی خاصی داشت.او درباره فیلم روانی گفته است:
"رضایت اصلی من در این است که فیلم تاثیری روی تماشاگران گذاشت، و من این تاثیر را خیلی مهم تلقی میکنم. من به موضوع توجهی ندارم، به بازی نیز اهمیتی نمیدهم، اما برای تکههای فیلم، فیلم برداری، نوار صدا و همه اجزاء تکنیکی که باعث شد تا تماشاگران از ترس فریاد بر آورند، ارزش قائلم. "
نکته مهم در مورد هیچکاک این است که وی هیچگاه به جایزه اسکار دست نیافت و تنها ۵ فیلم وی به نامهای قایق نجات، طلسمشده، پنجره پشتی، روانی و ربهکا نامزد اسکار گردید.یکی از بزرگترین دلایل این اتفاق هم بدشانسی او بود که فیلم هایش در سالهائی کاندید اسکار می شدند که رقبای بسیار قدر و با پشتوانه ای داشتند.
در این میان ترانه ی "کی سرا، سرا" که معنی خاصی به هیچ زبانی ندارد و اصطلاحی است با این تعبیر که" هر چه قرار است بشود ، می شود"با صدای "دوریس دی" در فیلم "مردی که زیاد می دانست" توانست اسکار بهترین موسیقی را در سال 1956برای این فیلم به ارمغان بیاورد.این ترانه به عنوان یکی از ده ترانه ی محبوب کلاسیک بیش از نیم قرن است که همچنان زمزمه می شود.
بالاخره استاد بزرگ تاریخ سینما در ۲۹ آوریل ۱۹۸۰ چشم از جهان فرو بست. هیچکاک یکی از مهمترین فیلم سازان کلاسیکی است که آثارش همیشه یک الگو برای فیلمسازان پس از او بوده و هست.
روحت شاد که با روح تک تک ما بازی کردی، هنوز هم ما را به هیجان می آوری و مانند یک فیلسوف آنچه را که ما از جادوی سینما نیاز داریم به ما می دهی.تولدت مبارک...
"Que Sera, Sera
هر چه قراره بشه ، میشه
زمانی که من فقط یک دختر بچه بودم
از مادرم پرسیدم که در آینده چه خواهم شد؟
آیا زیبا و پولدار خواهم بود و او در جوابم گفت که
هر چه قراره بشه خواهد شد.....
When I was just a little girl
I asked my mother
What will I be
Will I be pretty
Will I be rich
Here's what she said to me
Que sera, sera
Whatever will be, will be
The future's not ours to see
Que sera, sera
What will be, will be
When I grew up and fell in love
I asked my sweetheart
What lies ahead
Will we have rainbows
Day after day
Here's what my sweetheart said
Que sera, sera
Whatever will be, will be
The future's not ours to see
Que sera, sera
What will be, will be
Now I have Children of my own
They ask their mother
What will I be
Will I be handsome
Will I be rich
I tell them tenderly
Que sera, sera
Whatever will be, will be
The future's not ours to see
Que sera, sera
What will be, will be
Que Sera, Sera