دامین شازل که خود در رشته موسیقی تحصیل کرده و فیلم ویپلش را بر اساس خاطراتش در سال ۲۰۱۴ ساخته بود، دومین فیلم خود را نیز با زمینه موسیقی به روی پرده فرستاده است.
رایان گاسلینگ و اما استون در این فیلم برای بار سوم با یکدیگر همبازی شده اند.
نخستین نمایش فیلم لا لا لند در ۳۱ اوت ۲۰۱۶ و در طی جشنواره فیلم ونیز بود که در نهایت موفق شد جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن برای اما استون را بدست بیاورد. متقدان بسیار فیلم را تحسین کرده و آنرا یکی از شانس های اصلی اسکار امسال می دانند.
داستان فیلم در شهر لس آنجلس اتفاق می افتد و روایت یک پیانیست جاز رویاپرداز با نام سباستین (با بازی رایان گاسلینگ) کسی که برای به دست آوردن یک بازیگر زن به نام میا (با بازی اما استون) فراز و فرود بسیاری را تجربه میکند.
ترانههای به یادماندنی نوشته شده توسط جاستین هارویز و تیم ترانهسرایی برادوی، بنجی پاسک و جاستین پائول و همچنین طراحی رقص پرشور مندی مور از ویژگی های تحسین شده فیلم است.
گاسلینگ و استون در این فیلم ثابت میکنند که در ارتباط با یک موزیکال تربیت شدهاند، حتی گاسلینگ آموخته که چطور یک پیانیست جاز باورپذیر باشد. هر دو حقیقتا عالی هستند و استون خودش را به سمت موفقیت یک بازیگر میرساند انگار که میخواهد قلبتان را از جا دربیاورد. او هرگز به این خوبی بازی نکرده بود و این همراهی با بازیگران مرد مقابل را تا به حال از او ندیدهایم.
جان لجند اولین بازی جدی خود را در نقش دوست موزیسین سباستین ایفا کرده، کسی که او را متقاعد میکند به گروهاش ملحق شود و در این ارتباط دلایل پیچیده و موثری وجود دارد.
شازل که جی. کی. سیمونز را در فیلم قبلیاش به اسکار فرستاد، بعید نیست این بار نیز یکی از بازیگران فیلماش را اسکاری کند.
درخشش واقعی فیلم در تأثیرات فنی آن است که از نبوغ فیلمبرداری لینوس ساندگرن، طراحی هنری دیوید واسکو، طراحی صحنه سندی واسکو و طراحی لباس ماری زُفرس و در نهایت تأثیر تدوین تام کراس برنده اسکار بهره میبرد.
الهام درستی از نبوغ هنرمندان موزیکال چون جین کلی، وینسنت مینهلی، به خصوص ژاک دمی و مایکل لگارد در فیلم وجود دارد اما سبک و جوهره اصلی فیلم متعلق بخ شزل است. او با موفقیت موزیکال را که به دوران طلایی هالیوود تعلق دارد، باز می گرداند.
این فیلم در ذائقه ما باارزش تلقی خواهد شد، گهگاهی سرگرمکننده، پر فروغ و برای ما حس خوبی از زندگی را رقم میزند. کسی این فیلم را در آینده موزیکالهای آمریکایی فراموش نخواهد کرد.
رایان گسلینگ و اما استون که دو دل داده فیلم به شمار می روند، بهترین بازیهای دوران بازیگری خود را در «لالا لند» به معرض نمایش گذاشته اند و قطعا لالا لند شکوهمندترین فیلم این دو تا به امروز به شمار می رود.
گسلینگ که با مجموعه ای از آثار مستقل خوش ساخت در سینما شناخته می شود و قبلا هم داستان عشق او در فیلم « دفترچه » طرفداران بسیاری را به خود جذب کرده بود، اینبار در « لالا لند » در نقش یک پیانیست، عاشق تر از هر زمانی ظاهر شده است.
اما استون هم که روند کاری صعودی جالبی در در دوران بازیگری طی کرده و نمودار آن همواره صعودی بوده، در نقش میا چنان باورپذیر و راحت است که احتمالاً می تواند اصلی ترین گزینه برای اسکار امسال به شمار برود. به طوری که در جوایز بازیگران آمریکا نیز جزء برترین شانس ها می باشد این جوایز نویددهنده برنده اسکار 2017 در بخش بازیگری خواهد بود.
فیلم لالا لند تصویری رویایی اما خیالی از عشقی را عیان می سازد که خود سازندگان می دانند پوشالی است اما چنان زرق و برقی به آن بخشیده اند که هرکسی را در دام تصاویرش گرفتار خواهد کرد. دامین شازل به خوبی توانسته به سبک موزیکال های کلاسیک سینما اثری را روانه سینما کند که تمام و کمال، زیبایی تصویربرداری و موسیقی را به عرش رسانده و هر تماشاگری را در خود غرق می نماید. « لالا لند » آگاهانه مخاطبش را با تصاویر رنگارنگ و جذاب فریب می دهد و ثابت می کند که هنوز هم می توان جادوی هالیوود را که اگرچه در درون خالی است، به تماشاگر عرضه کرد و حال او را تغییر داد. « لالا لند » دروغگوترین و در عین حال رویایی ترین عاشقانه سال است! منتقد : رابی کالین (تلگراف)
"لا لا لند" فیلمی است درباره سفر در زمان هرچند در اینجا خبری از ماشین زمان نیست. اگرچه ماجراهای فیلم در نیویورک امروزی رخ می دهد اما مشخصاً فیلم ، یاد آور دهه ها قبل ، همزمان با دوران طلایی هالیوود است . زمانی که هر جوان خوش چهره ای رویای رسیدن به شهرت و قرار گرفتن در کانون توجهات را در سر می پروراند.
در هسته ی فیلم شاهد دو شخصیت جوان هستیم. یکی میا (اما استون) ، بازیگری جوان و بسیار مشتاق و دیگری سباستین (رایان گاسلینگ) که پیانیست جازی با استعداد است. هر کدام از این دو شخصیت به دنبال فرصتی هستند تا سطح استعداد خود را در هنرشان به نمایش بگذراند اما در این میان بزرگترین چیزی که می بایند ، در واقع یکدیگر هستند. نخستین برخورد این دو شخصیت در همان صحنه های نخستین در بزرگراه رخ می دهد ، زمانی که میا در آینه ی عقب اتومبیل ، سب را می بیند ، با این حال به طور ویژه ای هیچکدام متوجه دیگری نمی شود. اما نخستین برخورد رسمی میا و سب را می توان صحنه پیانو بار نامید ، جایی که سب توسط رئیس سخت گیرش (جی کی سیمونز که شخصیتش بی شباهت به نقشش در "شلاق" نیست) از کار برکنار می شود. استون و گاسلینگ به طور طبیعی در دسته ی شیرین ترین بازیگرانی قرار می گیرند که تا به امروز وارد این عرصه شده اند و قرار گرفتن این دو نفر در کنار هم را می توان به انداختن قرص منتوس در داخل نوشابه رژیمی تشبیه کرد (قرص منتوس بلافاصله پس از تماس با نوشابه تولید کف کرده و منفجر می شود)، تا جایی که وقتی آنها روی پرده ی عریض سینما عاشقانه به یکدیگر می نگرند ، نور رعد و برق واری را از دیدگانش به قلب های شما روانه می کنند.
در مورد صحنه های آغازین می توان گفت، احتمالاً نمایش دادن ترافیک در آغاز هیچ فیلمی چیز جالبی به نظر نرسد ولی شزل در اینجا با ترکیب ترافیک ، موسیقی و اهداف بلندپروازانه ی خود ، به زیبایی موتور فیلم را روشن می کند. این تصاویر به شکل واضحی یادآور فیلم "شهرت (FAME)" به کارگردانی آلن پارکر است.
لینوس ساندگرن ، فیلمبردار سوئدی سینما ، در نخستین همکاریش با دامین شازل شاید بهترین عملکرد حرفه ای خود را به نمایش گذاشته باشد. وی در این فیلم چنان نماهای بسته فوق العاده ای می گیرد که ناخودآگاه بیننده را در دل تصاویر خود غوطه ور می کند. با توجه به اینکه رابطه عاشقانه سباستین و میا ، با پستی ها و بلندی های مختص خود در طول زمان در حال حرکت است ، تصاویر ساندگرن نیز با نمایش چشم اندازهای زیبا ، خبر از گذر فصل ها می دهد. دوربین وی در صحنه های رقص و موسیقی نیز بهترین شریک رقص بازیگران فیلم به حساب می آید.
فیلم "لالا لند" با وجود روایت متفاوت خود و گونه ی موزیکالش ، هیچگاه مصنوعی و یا متظاهرانه به نظر نمی رسد و در میان تمامی اهداف بلند پروازانه اش ، همواره جانب صداقت را رعایت می کند. این فیلم از آن دسته از فیلم ها نیست که ضعف منطق داستانش را در سایه ی ترانه ها پنهان کند و شازل در این اثر در بسیاری از لحظات ، مستقل از موسیقی ، به صورت دراماتیک داستان خود را جلو می برد. در "لالا لند" موسیقی زمانی به میدان می آید که دیگر کلمات ساده از بیان احساسات و عواطف بازیگران قاصر است ، آنجاست که فیلم در هنگام پخش موسیقی و رقص ، در کنار نورپردازی فوق العاده صحنه ها به سطح جدیدی از احساس می رسد. مانند صحنه ی رصدخانه گریفیتس و رقص والس میا و سباستین در میان ستارگان ، پس از تماشای فیلم "شورش بی دلیل" . در کنار این موارد ، لحظه به لحظه ی سکانس پایانی شگفت انگیز فیلم نیز همچون لحظات اوج ضرب درام در فیلم دیگر شازل ، یعنی شلاق ، جذاب و هیجان انگیز جلوه می کند. صحنه هایی که تماشاگر را یاد موزیکال های مترو گلدوین مایر ، همچون "آواز در باران" و "یک آمریکایی در پاریس" می اندازد.
فیلم "لالا لند" از آن دسته از فیلم هایی است که قلب و روح داوران آکادمی را خواهد ربود و داوران در صورت عدم کج سلیقگی ، به سادگی نمی توانند از کنار نام آن عبور کنند . بنابراین این اثر را هم اکنون می توان یکی از مهمترین شانس های کسب جایزه بهترین فیلم در مراسم اسکار ماه فوریه دانست. در پایان باید گفت در روزگار ما که اطرافمان از تروریسم و جنون ترامپ گونه لبریز شده است، هیچ چیز مانند تماشای "لالا لند" نمی تواند به زندگی مان رنگ موسیقی ببخشد.