چهارشنبه, 20 اسفند 1393 12:49

نقدی به فیلم "تیمارستان استون هرست" محصول 2014 / هیچکس آن چیزی نیست که به نظر می رسد

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
نقدی به فیلم "تیمارستان استون هرست" محصول 2014 / هیچکس آن چیزی نیست که به نظر می رسد نقدی به فیلم "تیمارستان استون هرست" محصول 2014 / هیچکس آن چیزی نیست که به نظر می رسد

هما گویا (سی و یک نما)- فیلم با سکانسی از کنگره روانپزشکی در یک تیمارستان شروع می شود. زن جوانی (کیت بکینسیل) را آورده اند که به عنوان نمونه یک بیمار روانپریش مطرح کنند . زن فریاد می زند و از مدعوین کمک می خواهد. استاد روانپزشک توضیح میدهد که او دیوانه ای است که به شوهرش حمله کرده و گوش او را جویده و چشمش را کور کرده است. زن در حالی که همچنان کمک می طلبد دچار حمله هیستریک می شود و او را از سالن بیرون می برند.

فیلم آخرین سال های قرن نوزدهم اتفاق می افتد و به ظاهر با روایتی خطی آغاز می شود و این اولین باریست که ما به عنوان مخاطب از کارگردان (تامس وینتربرگ) رودست می خوریم. چرا که سکانس بعدی موازی و یا در طول سکانس اول به نظر می رسد اما در اواخر فیلم شاهد فاصله ی زمانی آن می شویم.

"ادوارد نیوگیت" (جیم استرجس ) روانشناس جوانی که به تازگی از آکسفورد فارغ التحصیل شده برای گذراندن یک دوره و همچنین کار نیمه وقت به آسایشگاه دورافتاده ای به نام "استون هرست" می آید و از همان اول متوجه می شود که رفتار دکترها و کادرتیمارستان مشکوک است . در این میان فقط  زن جوانی به نام الیزا ست که او به وی اعتماد دارد.زنی که  او را از سکانس اول فیلم به خاطر می آوریم. الیزا به دکتر نیوگیت هشدار می دهد که آنجا را ترک کند. به زودی دکتر جوان متوجه می شود که رئیس بیمارستان (بن کینزلی) و بقیه کارکنان در حقیقت بیماران روانی این تیمارستان هستند که با شورش کادر پزشکی را در تاریکخانه ی آنجا زندانی کرده اند تا بمیرند. این دومین باریست که نویسنده و کارگردان دست به دست هم ما را گمراه می کنند چرا که کم کم متوجه می شویم که گروه پزشکی این تیمارستان چطور با سخت ترین ابزار شکنجه ی قرون وسطائی بیماران را به قصد معالجه آزار می دادند و هر چه در فیلم جلوتر می رویم مرز بین سلامت و دیوانگی افراد در این تیمارستان که مخصوص اشرافزاده ها و افراد مهم جامعه است باریک و باریک تر می شود  و در انتها با یک پایان بندی بسیار هنرمندانه و قابل قبول به اوج شکفت زدگی می رسیم و اگر طرفدار فیلم های هیجان انگیز و پر رمز و راز باشیم، حتما از آن لذت برده ایم به خصوص اگر نگاه فلسفی و روانشناسانه ای هم به فیلم داشته باشیم. شاید با خواندن این خلاصه به نظر برسد که داستان فیلم گفته شده و فیلم لو رفته است در حالی که این چند خط حتی نیم نگاهی هم به اتفاقاتی که در تیمارستان استون هرست شاهد آن خواهیم بود نیست.

تیمارستان استون هرست به صورت کاملا کلاسیک ساخته شده و حتی قاب ها و نور و رنگ و استایل تصویر هم نوآوری خاصی ندارد (چیزی که به باورپذیری داستان و زمان آن کمک زیادی می کند) تا جائی که گاه به نظر ساده انگارانه می آید که مشخصا عمدی است. مورد دیگر از شاخصه های فیلم اینکه بیشتر روایت به صورت خطی است به جز چند فلش بک کوتاه و یک فلش فوروارد هوشمندانه که همگی برای گره گشائی داستان به کار گرفته می شوند. فیلم ریتمی متعادل و حساب شده و تعلیق هائی به جا دارد و به خوبی به تماشاگر اجازه می دهد تا شخصیت ها را قضاوت کند. تماشاگر خودش تصمیم می گیرد که چه کسی دیوانه و چه کسی عاقل است و اینکه مرز بین حق و باطل کجای داستان این فیلم را تعیین می کند. گاهی ممکن است احساس کنیم که گره گشائی ها به سرعت و بی تعلیق اتفاق می افتد اما به زودی با سکانس بعدی متوجه می شویم که در حقیقت گره اصلی جای دیگر است.

در این فیلم دو بازیگر برنده جایزه اسکار،"مایکل کین" و "بن کینزلی" رو به روی هم و در قالب دو شخصیت، یکی دکتری دیوانه و دیگری دیوانه ای دکتر، یکدیگر  را به چالش می کشند و  گر چه هر دو بازی درخشانی دارند اما نوع شخصیت پردازی بن کینزلی به او فرصت می دهد تا یکی از بهترین بازی هایش را در این فیلم به نمایش بگذارد. (جالب اینکه تا زمان فیلمبرداری هنوز مشخص نشده بود که کدامیک از این دو برای شخصیت دکتر و یا درجه دار ارتش انتخاب خواهند شد.)

جیم استرجس، کیت بکینسیل و براندان کلیسون هم بازی های خوبی رو در روی این دو بازیگر قدیمی از خود نشان داده اند.

لوکیشن این فیلم  در یک شهر دوردست و متروکه در شمال شرقی آمریکا واقع شده است.

فیلم‌نامه این درام دلهره آور و روانکاوانه را "جوزف گانجمی" براساس قصه کوتاهی از "ادگار آلن‌پو" به نام «الیزا گراویس» نوشته است. قصه این فیلم همزمان با تغییر سده و ورود به قرن جدید شروع می‌شود.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید