بردمن (مرد پرنده ای) در اسکار امسال نامزد نه جایزه شده، این پنجمین فیلم ایناریتو است که بعد از فیلم ناموفق بیوتیفول ساخته شده و برخلاف آن هم موفق بوده و هم ادامه دهنده شاهکارهای قبلی وی است این کارگردان 51 ساله مکزیکی در کارنامه اش فیلم هایی مانند 21 گرم و بابل را دارد که هر یک فیلم هایی ماندگاری هستند. هر چقدر فیلم های قبلی ایناریتو واقعی تر بودند یا وزنه واقعیت در آنها غالب بود در فیلم جدیدش فیلم مرزنشین بین واقعیت و خیال است فیلمی آتشی مزاج و افسار گسیخته و یک کمدی - تراژدی با آمیخته ای از واقعیات سخت و گریزهای خیال گونه است.
رگن تامسون که سالیانی دور در نقش یک ابرقهرمان پولساز در هالیوود به نام بردمن، در سه قسمت یک فرنچایز بازی کرده است، امید دارد که با اجرای یک نمایش هنری، برگرفته از داستان "وقتی از عشق حرف می زنیم از چه حرف می زنیم" ریموند کارور بتواند دوباره اعتبار و شهرت از دست رفته اش را بازسازی نماید و با این بازسازی بتواند بر مشکلات مالی اش فائق آید. از طرفی وی با بازیگرانی سر و کله می زند که چندان با او همراه نیستند و از طرفی دختر معتادش که از او متنفر است و از همه مهمتر سایه ی بردمن که او را تنها نمی گذارد و همیشه در سرش صداهای او را می شنود دست و پنجه نرم می کند.
اتفاقات با سرعت رخ می دهند، تمرین های گروه بازیگران به جنجال و خونریزی می انجامد، اجراهای ویژه قبل از شب افتتاحیه نمایش به علت مستی بازیگران به ناامنی می کشد و هر چه به شب اول اجرای نمایش نزدیکتر می شویم تامسون برخورد خود را با واقعیت بیشتر از دست می دهد. دوست دختر فعلی اش، همسر سابقش و مدیر برنامه ها و وکیلش نگران وضعیت او هستند. پرسشی که تامسون باید به آن جواب بدهد این است: آیا باید به اجرای نمایشنامه در صحنه تاتر مهم نیویورک و آنچه که هنر فاخر تلقی می شود بچسبد و یا دوباره به هالیوود برگردد و لباس بردمن این ابرقهرمان پلاستیکی را به تن کند؟
مهم ترین خصوصیت فیلم جدید ایناریتو در آن است که توانسته دوباره وحدت تثلیتی درام کلاسیک را، یعنی موضوع و زمان و مکان، زنده کند. استمرار حرکت دوربین و در هم تنیدگی آن با کاراکترها، تماشاگر را در مکان واحدی نگه می دارد و حتی زمانی که رگن تامسون در حال پرسه زنی در محیط بیرون از محل نمایش تئاتر است نیز نحوه این حرکت از درون محل تئاتر شروع و بعد از گشت در بیرون دوباره بدانجا برمی گردد گویی که هیچوقت از آن محل خارج نشده است صحنه ای را در نظر بگیرید که بر فراز بام ایستاده و شروع به پرواز می کند و آخر سر از تاکسی پیاده می شود و از در اصلی محل تئاتر بدانجا برمی گردد و یا صحنه ای که در تئاتر بسته می شود و او نیمه برهنه در بیرون گیر می کند و برای برگشت به محل تئاتر باید یک دور ساختمان را بزند و مجبور شود از بین مردم عبور کند همه مکانها از محل تئاتر شروع می شوند و به آنجا نیز خاتمه می یابند با این وصف تماشاگر لحظه ای نیست که فکر کند در بیرون از محل تئاتر بوده است و گویی همه جاهای که رگن می رود صحنه تئاتر است. این مورد را می توان به وحدت زمانی نیز تسری داد گویی داستان نه در فاصله چند روز بلکه در واحد زمانی ای که در آن روز و شب معنا ندارد اتفاق می افتد، صحنه ای را که رگن مجبور می شود در بیرون جلوی پادری خانه ای بخوابد را تصور کنید می خوابد شب است بیدار می شود روز است به اندازه ای یک پلک زدن این فاصله ای زمانی می گذرد.
فیلم روایت بازگشت دوباره رگن تامسون به عرصه شهرت و سینماست همین روایت فیلم برای مایکل کیتون نیز صدق می کند کیتونی که مدتها بود در سینما دیده نشده بود با این فیلم به یکی از نامزدهای جدی جایزه های اسکار تبدیل شده است در واقع فیلم با استفاده درست از نبود کیتون و اشاره مستقیم به حضور او در نقش بتمن و چالشی که هر بازیگری بعد از بازی در فیلم های اینچنینی به سراغش می آید و با مطرح کردن دوگانه تامسون/کیتون به تحرک و پویایی داستان فیلم که در دنیای بازیگری معنا دار است کمک بسیاری کرده است. و در متن داستان فیلم نیز با تمسخر نمایشنامه ریموند کارور سعی دارد همه فراموش شدگان این عرصه را بازسازی نماید.
سرعت بیان دیالوگ های فیلم توسط بازیگران به حدی بالا است که ریسک از یاد رفتن موضوع و اتفاقات داستان پیش می آید اما کارگردان با تغییر موضوع و اتفاقات و باز دیالوگهای سرزنده دیگری نمی گذارد این اتفاق بر داستان فیلم بیفتد. به صورتی که این تداوم در موسیقی متن فیلم نیز ساری و جاری است موسیقی ای که از جازی به شدت کوبه ای تشکیل شده در طول فیلم هیچوقت قطع نمی شود و به همین خاطر فیلم با تدوین ها و فیلمبرداری های بدون قطع شدن مثل یک شات بسیار طولانی و مستمر به نظر می آید که به تماشاگر یک لحظه هم مجال تنفس و ایستادن نمی دهد فیلم مانند قطاری است که درونش اتفاقات مسخره و پوچی رخ می دهد اما هیچوقت قطار نمی ایستند و سوت و صدای دیالوگ های بازیگران همیشه به گوش می رسد. فیلم برای تماشاگر همان کارگردی را دارد که نجواها برای تامسون دارد صداهایی که در گوش تماشاگر زمزمه می کند و او را به دیدن و پریدن دعوت می کند.
سرانجامی که برای بازیگران داستان فیلم چیده شده است بسیار متفاوت و تراژیک است دلیل این تراژدی روابط سلطه گرانه ای است که در نبود تفاهم، سوءاستفاده و فساد در بین بازیگران وجود دارد برای کیتون که یک شکست خورده کامل است و تمام عمرش را در نقش های درجه دو بازی کرده تاثیر مخرب بیشتری دارد چون خودش عامل همه این تخریب ها می باشد و برای تامسون، پرنده بال بسته ای که سالیانی موفق و در اوج شهرت بوده است و حالا به امید بازگشت به دنیای هنری نشسته است و هر لحظه تامسون را اغوا می کند تا کاری کند کارستان، نشان تضاد و تقابلی است که بین یک ابرقهرمان روحانی یا ابرقهرمان فانتزی بودن سر و کله می زند. و فقط یک راه برای خلاصی از این تضاد و تقابل و رسیدن به رهایی وجود دارد و آن دل به دریا زدن و پرواز کردن است.
مشخصات فیلم سینمایی بردمن / مرد پرنده ای (Birdman)
کارگردان: الخاندرو گونزالس ایناریتو
نویسنده فیلمنامه: ایناریتو، نیکلاس جیاکوبن، الکساندر دینه لاریس
مدیر فیلمبرداری: امانوئل لوبزکی
موسیقی: آنتونیو سانجز
بازیگران: مایکل کیتون، ادوارد نورتون، اما استون، نائومی واتس
محصول: آمریکا 2014
بودجه ساخت: 18 میلیون دلار و فروش پس از هفت هفته در سینماهای آمریکا: 18 میلیون دلار
امتیاز در آی ام دی بی: 8.1 ستاره از 10 ستاره
امتیاز در راتن تومیتوز: 93 از 100
امتیاز در متاکریتیک: 88 از 100