نمایش موارد بر اساس برچسب: درگذشت

سی و یک نما - توماس جفرسون بیرد بازیگر چندین فیلم از فیلم‌های اسپایک لی و بازیگر سریال «نظم و قانون» در آتلانتا ایالت جورجیا به قتل رسید.

منتشرشده در سینمای جهان

سی و یک نما - عباس جوانمرد نویسنده، کارگردان و بازیگر پیشکسوت تئاتر ایران صبح دوشنبه هفتم مهر در تورنتوی کانادا درگذشت.

منتشرشده در تئاتر

سی و یک نما - این خبر هم مثل دیگر خبرهای این روزها تلخ بود. اینکه جسم بی جان نوری کسرایی بازیگر پیش از انقلاب سینمای ایران را به دلیل بوی نامطبوعی که از خانه ی مسکونی اش استشمام می شد پیدا کردند. بازیگری که مثل مونیکا بلوچی گر چه هیچ پروایی از برهنه شدن نداشت اما هرگز بازیگر کافه ای نبود و در ماندگارترین فیلم های قبل از انقلاب بازی کرد و با بهترین فیلمسازها همکاری داشت و حالا نوری کسرایی درسن ۶۸ سالگی درگذشته است.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما_ در دهه‌ی هفتاد تلویزیون، خانه سبزی داشتیم که هر هفته از آن عشق می‌آموختیم. پشت قاب این خانه، مسعود رسامی بود که رفت. خسرو شکیبایی، رضای خانه بود که رفت. نادره خیرآبادی مادر همیشه مادر خانه بود که رفت و حالا پدر خانواده هم رفته است.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما - سینمای کلاسیک جهان با نام فیلم‌هایی چون "خوشه‌های خشم" عجین شده است و فیلم خوشه‌های خشم با نام بازیگر ی چون"هنری فوندا" ی برنده جایزه اسکار.

منتشرشده در سینمای جهان

مصطفی رفعت _سی‌ویک‌نما/ «من در سینما زندگی می‌کنم و به‌گمانم تا ابد در این خانه خواهم ماند!» این جمله حالا دیگر از یک نقلِ‌قول خاطره‌انگیز، به واقعیتی انکارناپذیر از فیلم‌سازی‌ تبدیل شده که سینمادوستان او را تا همیشه به‌یاد خواهند داشت: «آنیس واردا»؛ زنی شاداب با موهایی کاسه‌ای‌شکل و دورنگ که نگاه شوخ و لبخندهایش، تعریفی متفاوت از یک فعال متفکر در عرصه هنری را ارائه داد. خودش می‌گفت: «طنز به‌مثابه اسلحه‌ای قدرتمند است؛ همچون پاسخی دندان‌شکن!» شاید از‌این‌رو بود که کارهایش به‌رغمِ دغدغه‌مندی و با نگاهی حاکی از درک مسئولیت اجتماعی یک هنرمند؛ اما سیاه و پژمرده نبودند.

منتشرشده در سینمای جهان

سی و یک نما – جانانه جنگیدی و با امید تا دم دمای صبح دوام آوردی، در حالی که پزشکان خیلی پیش از این انتظار چنین اتفاقی را داشتند و تو«حسین محب اهری» که در سال هایی به خانه های ما می آمدی که برنامه ی کودک، نه تنها مخاطب خاص سنی خودش را بلکه بزرگترها را هم سرگرم می کرد، تا همین جا هم پیروز میدانی.

منتشرشده در سینمای ایران

سی و یک نما-دامنه صدا،جذابیت ، گیرایی و انعطاف پذیری سه ویژگی در صدای اوبود که می توانست تصویر کلارگ کیبل در برباد رفته و همفری بوگارت در کازابلانکا را رام خود کند و از طرفی با ده مدل مختلف به جای دی دی طوری حرف بزند تا از خنده روده بر شویم. بله او حسین عرفانی بود. از سریال تلخ و شیرین تا نمایش های صبح جمعه باشما و تا عالیجناب.


و در روز ملی سینما،حسین عرفانی بازیگر ،مدیر دوبلاژ و مجری سینما ،تلویزیون و رادیو امروز در سن ۷۶ سالگی بر اثر بیماری سرطان ریه در بیمارستان درگذشت

پیکر زنده یاد حسین عرفانی فردا ساعت 9 صبح از مسجد بلال صدا و سیما تشییع و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده خواهد شد.

۳۱ نما این اتفاق تلخ را به خانواده او که خود از خانواده دوبلاژ هستند و به جامعه هنری تسلیت می گوید. روحش شاد

 

 

منتشرشده در سینمای ایران

◀️  فروغ فرخزاد آنقدر عزیز است که درگذشت پسرش ، اندوهگین مان کند ؛ انگار وجود کامیار شاپور ، دست بیرون مانده فروغ از گور بود در میان ما ، دستی که فروغ عقیده داشت که سبز خواهد شد ، اما نشد !

 

نبوغ بی نظیر فروغ در کامیار تکرار نشد و او حتی نتوانست مثل پرویز شاپور ، هنری در خور نام و خانواده اش داشته باشد ، اما کامیار یا به قول فروغ «کامی» ای که خوانندگان شعر می شناسند ، کامیاری نبود که همراه پدرش زندگی می کرد و نهایتا در این تیرماه گرم ، درسن 66 سالگی درگذشت ؛ کامی ِ فروغ ، پسرک کوچکی است که فروغ درشعر «دیو شب» برایش لالایی می خواند و انگار که مقهور دیو شب شده ، از پسرش می خواهد که سر از دامان گناه آلودش بردارد .
این شعر فروغ ، اگر چه متعلق به دوران پیش از «تولدی دیگر» است و جزو شعرهای درخشان و بی نظیر او نیست ؛ اما بن مایه های آن شعرهای درخشان را دارد ؛ گویی روایتی دیگر از شعر «وهم سبز» است : « مرا پناه دهید ای اجاقهای پر آتش ، ای نعل‌های خوشبختی / و ای سرود ظرفهای مسین در سیاهکاری مطبخ / و ای ترنم دلگیر چرخ خیاطی / و ای جدال روز و شب فرشها و جاروها ...» . فروغ در دیو شب ، در قالب لالایی برای پسرکش ، به او می گوید که دیو شب ، برای بردن بچه ها می آید اما وقتی که من می گویم که از تو مادرانه ، حمایت می کنم ، آن دیو می گوید که دامن من از گناه سیاه است و برای همین واهمه ای از من ندارد . دیوِ شب در این شعر ، می تواند نمادی باشد از جامعه ای که می خواست کامیار کوچک را از فروغ بگیرد ، جامعه ای که سیاهکاری اش بسیار است اما در مواجهه با زنی همچون فروغ ، همه بدی هایش را فراموش می کند و چنان انگی به زنانی چون فروغ می زند ، که او ناچار می شود سر کودک دلبندش را از دامانش جدا کند تا لااقل او را از سرزنش جامعه نجات بخشد .
فروغ در زندگی خانوادگی چنین کرد ، پس از طلاق از پرویز شاپور ، گاهی دورادور به دیدن پسرش می رفت که از مدرسه به خانه می رود ؛ اما در کنار این داغ و حسرت همیشگی ، شعرهایش روز به روز درخشانتر می شد و نام فروغ ، نامی ماندگار در قله ادبیات فارسی شد .
درگذشت کامیار شاپور می تواند بهانه ای باشد برای بازخوانی شعر «دیو شب» فروغ فرخزاد ؛ شعری که با آن «کامیار فروغ» ( و نه کامیار شاپور ) هم در ادبیات ایران جاودانه شد :
لای لای، ای پسر کوچک من
دیده بربند، که شب آمده است
دیده بربند، که این دیو سیاه
خون به کف، خنده به لب آمده است

سر به دامان من خسته گذار
گوش کن بانگ قدمهایش را
کمر نارون پیر شکست
تا که بگذاشت بر آن پایش را

آه بگذار که بر پنجره ها
پرده ها را بکشم سرتاسر
با دو صد چشم پرازآتش وخون
می کشد دم به دم از پنجره سر

از شرار نفسش بود که سوخت
مرد چوپان به دل دشت خموش
وای، آرام که این زنگی مست
پشت در داده به آوای تو گوش

یادم آید که چو طفلی شیطان
مادر خسته خود را آزرد
دیو شب از دل تاریکی ها
بی خبر آمدوطفلک را برد

شیشه پنجره ها می لرزد
تا که اونعره زنان می آید
بانگ سر داده که کو آن کودک؟
گوش کن، پنجه به در می ساید

نه برو،دور شو ای بد سیرت
دور شو، از رخ تو بیزارم
کی توانی برباییش از من
تا که من در بر او بیدارم

ناگهان خامشی خانه شکست
دیو شب بانگ برآورد که آه
بس کن ای زن که نترسم از تو
دامنت رنگ گناه است، گناه

دیوم اما تو زمن دیوتری
مادرو دامن ننگ آلوده!
آه، بردار سرش ازدامن
طفلک پاک کجا آسوده؟

بانگ می میردو در آتش درد
می گدازد دل چون آهن من
می کنم ناله که کامی، کامی
وای بردار سر از دامن من......

*روزنامه نگار و طنزپرداز

منتشرشده در گوناگون

سی و یک نما -  برای تماشای بازی ایران و اسپانیا در جام جهانی 2018 آماده می شدیم که خبری ناگوار کاممان را تلخ کرد. "صدرالدین شجره "که با صدا ، اجرا ونمایش های  وی خاطرات بسیاری داشتیم ساعتی قبل یعنی  ۳۰ خردادماه ۱۳۹۷ پس از تحمل یک دوره بیماری سخت و نادر ، در سن ۶۶ سالگی در بیمارستان لاله تهران دارفانی را وداع گفته بود.

منتشرشده در تئاتر
صفحه28 از34