و در این میان ستاره ی ریزنقش و اعجوبه ای به نام "دیه گو مارادونا" متولد شد. کسی که بعدها گلی که با دست زد شد نمادی سوای مهارتش که از میان چند مدافع وول می خورد و می گریزد و گل میزند و سوای شوت ها و دریبل ها و سوای سر زدن ها، سوای آن رو پایی های معروفش، به او لقب تازه ای می دهد: " دست خدا".
این گل مسلما اهمیتش برای زیرپاگذاشتن قانون فوتبال نبود. او انگار با این گل انگلیسی را خرد کرد که آرژانتین تحت فشار این استثمارگر پیر در همان زمان ها از آن شکست خورده بود. این گل یک اعاده ی حیثیت جزیره ی فالکلند بود.
قهرمانی برای مارادونا فراز و نشیب های بسیاری داشت. ثروت، شهرت و ...مواد مخدر و مرگی زود هنگام در ۶۰ سالگی.
مارادونا در مستندش که امیر کاستاریسکا ساخته میگوید::
در آسایشگاه روانی که بستری هسنم...
اینجا همه دیوانه اند. یکی می گوید که ناپلئون است و همه باور می کنند. یکی می گوید که داوینچی است و همه باور می کنند. اما وقتی من می گویم که دیه گو مارادونا هستم، همه می خندند و می گویند که هیچکس مارادونا نمی شود."