دوشنبه, 26 مرداد 1394 12:10

به بهانه سالمرگ بالزاک / نویسنده ای که از رمانهای تاریخی اش به عنوان مزخرفات ادبی یاد می کرد

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
به بهانه سالمرگ بالزاک / نویسنده ای که از رمانهای تاریخی اش به عنوان مزخرفات ادبی یاد می کرد به بهانه سالمرگ بالزاک / نویسنده ای که از نوشتن رمانهای تاریخی اش به مزخرفات ادبی یاد می کرد

فریبا شکورصفت صدیقی(سی و یک نما)- اوژنی  دختری است جذاب با روحی لطیف که ناگهان در شب تولدش از اندیشه های نویسنده ای چیره دست متولد می شود و در اندیشه مردمانی غریب از جنس  زن و مرد می نشیند. هرازگاهی با کسی زندگی می کند ، با او سخن می گوید و تنهایی اش را پر می سازد. اما همیشه جاودان باقی می ماند، حتا در همین حالا که در سالروز مرگ بالزاک قلم به دست گرفته ام، اوژنی را می بینم که همچنان زیباست و روح نجیبش در اندیشه من همان گونه است که خالقش او را خلق کرد.

اُنوره دو بالزاک نویسندهٔ نامدار فرانسوی که او را پیشوای مکتب رئالیسم اجتماعی در ادبیات می دانند کمدی انسانی یی خلق کرد که حدود نود رمان و داستان کوتاه در آن جا داد و توصیفات دقیق و گیرایی که از فضای حوادث می داد و تحلیل نازک بینانه ای که از روحیات شخصیت‌های داستانهایش می داد او  را به یکی از شناخته‌شده‌ترین و تأثیرگذارترین رمان‌نویسان دو قرن اخیر تبدیل کرد.

بالزاک در خانواده‌ای متوسط در شهر تور، فرانسه چشم به جهان گشود. پدر و مادرش او را در هشت سالگی به مدرسه شبانه‌روزی فرستادند، اما او پس از مدتی مدرسه را ترک کرد و همراه با خانواده اش راهی پاریس شد. سپس در رشته حقوق  فارغ التحصیل شد، اما به رغم خواست خانواده اش به ادبیات روی آورد، با آن زندگی کرد، با آن زندگی داد و در آن زنده ماند.

بالزاک در ابتدا شروع به نوشتن رمان‌های تاریخی کرد؛ رمان‌هایی که خود بعدها از آنها به عنوان «مزخرفات ادبی» یاد کرد. در این دوران سخت با زنی به نام لور دو برنی آشنا شد. این زن که بیش از بیست سال از او بزرگ‌تر بود، در زندگی بالزاک نقش مادر و نیز معشوقه اش را ایفا میکرد. وی از بالزاک حمایت‌های مادی و معنوی فراوانی کرد و محبتی را که بالزاک در دوران کودکی اش از آن محروم بود برای وی به همراه آورد.

اولین اثر قابل توجه بالزاک که انتشار یافت روان‌شناسی ازدواج بود و پس از آن به نوشتن چندین رمان عامه پسند و فکاهی پرداخت تا بتواند از چاپ و نشر آن ها درآمدی کسب کند اما چاپ این رمانها منجر به  بدهی سنگینی برای او شد تا اینکه  رمان "چرم ساغری" شهرت بیشتری برایش به ارمغان آورد.

بالزاک پس از آن بیشتر وقت خود  را به نوشتن می‌پرداخت و با توجه به اقبالی که آثارش یافته بود و همچنین خوش‌پوشی و کلام زیبایش باعث شد تا او مهمان خوش آمد سالن‌های پاریس از جمله سالن دوشس دابرانتس بشود و رمان زنان رهاشده را نیز به این زن تقدیم کند.

بالزاک در طول زندگی خود با زنان متعددی رابطه عاشقانه برقرار کرد . تقریبا همه این زنان الهام بخش شخصیت‌های زن رمان‌های او شدند. از میان آنها می‌توان به لور دو برنی (مادام دو مورسوف در زنبق دره)، دوشس دو کستری (دوشس دولانژه در اثری به همین نام)، کارولین مربوتی (دینا دو بودره در رمان ''الهه ناحیه'')، و کنتس ژیدوبونی ویسکونتی (لیدی دادلی در رمان زنبق دره) اشاره کرد. بالزاک از رابطه‌اش با مری دو فرنه صاحب دختری به نام مری کارولین شد و از میان زنانی که دلبسته‌شان شد، با کنتس اولین هانسکا همسر اشراف زاده‌ای لهستانی که املاک وسیعی در روسیه داشت، رابطه افلاطونی و مکاتبه‌ای ۱۷ ساله‌ای برقرار کرد. این نامه‌ها تحت عنوان نامه به بیگانه انتشار یافت. هرچند کنتس هانسکا پس از مرگ شوهرش ابتدا از ازدواج با او سر باززد، اما سرانجام به خاطر بیماری سخت بالزاک به ازدواج با او تن داد. ولی چند ماه بعد بالزاک در پاریس درگذشت و در قبرستان پرلاشز به خاک سپرده شد.

در کمدی انسانی بالزاک همه طبقات اجتماع حضور داشتند. از اشراف فرهیخته گرفته تادهقان عامی؛ همه را در کمدی خویش جای داد و آثارش همانند آینه ای بود که جامعه فرانسه آن روزگار را در خود منعکس می کرد.

رئالیسم عریان و بدبینی بالزاک به سرشت انسانی که در آثارش هویداست، او را زمینه ساز ایجاد جنبش ناتورالیسم در ادبیات فرانسه کرد. تأثیر او بر بسیاری از نویسندگان ناتورالیست از جمله امیل زولا کاملاً آشکار است.

بالزاک با وجود عمر نسبتا کوتاهش  یکی از پرکارترین نویسندگان دنیاست . داستانهایی مانند شوان ها ، چرم ساغری، شاهکار گمنام، عشق کیمیاگر، مادام دولاشانتری، دختر چشم طلایی، بابا گوریو، زنبق دره و کتابهای بی شمار دیگری مانند زن سی ساله که می توان آن رادر هر سنی خواند و در شگفت ماند از خلق زنی در دستهای مردی چنین مقتدر.

"زن سی ساله" نیز سرگذشت دردناک زنی  است که زندگی زناشویی اش نیازهای او را برآورده نمی سازد  و  وسوسه‌های اهریمن او را به دام عشقی گناه‌آلود می کشاند و او به کودکی که حاصل این عشق گناه آلود است بیش از فرزند مشروع خود مهر می ورزد و همین موضوع آتش حسد را در دل دخترش بیدار می سازد و داستان شکل می گیرد.

بابا گوریو داستان تلاقی سرنوشت انسان‌های گوناگون است که در قالب شخصیت‌های مثبت و منفی عناصر سازنده داستان را تشکیل می‌دهند. بالزاک در این کتاب روایت ماجرایی را پیش می‌برد که حول زندگی جوان شهرستانی ساده‌دلی (اوژن دو راستینیاک) است که به پاریس آمده و در پانسیونی (پانسیون ووکه) که محل اقامت افراد گوناگون و غریبی است اقامت می‌کند. داستان در پاریس بورژوایی قرن نوزدهم رخ می‌دهد. روایت بالزاک در تشریح فضای ویژه این پانسیون و شخصیت پردازی افراد موثر داستان خواننده را به میان ماجراها می‌برد.

داستان بابا گوریو نه فقط در فهرست بزرگ ترینِ رمان های دنیا جای دارد بلکه به عقیده کلود فارو که عضو فرهنگستان فرانسه است این رمان شاهکار شاهکارهای ادبی جهان است و نیز به عقیده فیلیپ برتو این کتاب شاهکار نبوغ انسانی است.

آرامگاه بالزاک در قبرستان پرلاشز میباشد و باباگوریو، اوژنی گرانده، زن سی ساله و همه شخصیتهای جاویدان زنبق دره و دیگر داستانهایش بر مزارش مراسم شکر گزاری به جا می آورند و خوشحال از بودن ، آوا سر می دهند و من نیز خوشحال از بودنشان میگویم روحت شاد.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید