نگاهی به تصویر انداختم. تحمل نوع نشستن مصاحبه گر برایم سخت بود. آنچنان لم داده که انگار نه انگار" درست نشستن" هم یکی از اصول روزنامه نگاری و خبرنگاری و مجریگری است.
از بس این روزها "کول" شده ایم و روشنفکر.
ظاهر رییس جمهور سابق موجه تر است. انگار اوست که آمده تا با جوان جویای نام ما گفتگو کند. البته که ارزش بیشتری داشت اگر در فکر مصلحت اندیشی نمی بود و به مصاحبه گر تذکر می داد که رسمی تر و مودب تر بنشیند، حالا لباسش، پیشکش.
یادم می آید استاد دانشکده خبر می گفت که درجهان پیشرفته، پوشش، بیان و نوع نشست و برخواست یک خبرنگار برای مصاحبه با یک سیاستمدار چارچوب قانونی دارد و مثالی زد که در این یادداشت مجالش نیست.
گفتگو منتشر شد اما حالا نوع کامنت ها برای پست و خبرهای مربوط به محمود احمدی نژاد انگار تغییر کرده. بیشتر سکوت است تا فحش و نهایتا نقد استایل مجری.
انتخابات نزدیک میشود. بیشتر مردم برای پایان این دولت لحظه شماری میکنند. گرچه کوچکترین نقشه و انگیزه ای هم برای انتخابات بعدی ندارند. اینکه رای باید داد و به چه کسی.
فقط می خواهند دوران این هشت ساله هم تمام شود. همانطور که پیش از آن منتظر پایان دوران هشت ساله ی قبلی بودند.
آیا این گفتگوی احمدی نژاد معنای خاصی دارد؟ آیا از " شجریان" و "حبیب" گفتن و "من مرد تنهای شبم" را دکلمه کردن و نکوهش "لس آنجلسی خواندن" خوانندگان آنطرف معنایی دارد؟ آیا با داریوش و ستار به یاد دوران جوانی افتادن دلیلی دارد؟ کارگردان این شو کیست؟
احمدی نژاد اگر می گوید آلبوم داریوش گوش میداده، راست می گوید. همه دانشجویان آن دهه با "یاور همیشه مومن" جوانی کرده اند.
این روزها می دانیم که اگر "جدائی نادر از سیمین" در این دوره ساخته میشد، پایش به اسکار نمی رسید. این روزها دیگر سلبریتی هایی که دردشان من و شما نیست را شناخته ایم. همان ها که فیلم های دهه ی اخیرشان، حالمان را بد می کند اما بعضی هایمان ریاکارانه تحسین شان می کنیم.
خلاصه که رونمایی از محمود احمدی نژاد در این دوران سخت کرونایی که کوید را در ۱۹ نگه داشت اما دلار را بالای ۲۰ برد، شاید از نظر بعضی ها تدبیری است و شاید امیدی و شاید توهمی.
هر چه باشد، حالمان را خوب نکرد. نه این گفتگو و نه عکس العمل ها نسبت به آن.
دوباره کانال کشیدن از تونل سلبریتی ها به دل مردم.
در ادامه بخشی از گفتگوی محمود احمدی نژاد را که "مردمسالاری" منتشر کرده می خوانیم:
محمود احمدینژاد در گفت و گوی بسیار جالبی، از داریوش و ستار نام آورده و درباره حبیب و شجریان و افتخاری و هیچکس، سخن گفته است. به گزارش مردم سالاری آنلاین، تقریبا در تمام گفت و گو احمدی نژاد شعارهای زیبا می دهد و از بیشتر مشکلاتی که در حوزه هنر در دو دوره ریاست جمهوری او اتفاق افتاده شانه خالی می کند و مقصر را جریان قدرت و دیگرانی می داند که طبق معمول از آنها اسمی نمی آورد. احمدی نژاد چنین می گوید:
من در دوران جوانی و نوجوانی گرایشم به موسیقی اعتراضی بود. داریوش و ستار دوره جوانی ما بودند و برای ما جاذبه داشتند.
زندگی بر اساس سلیقه است. مثلا لباس و مو! یکی میخواهد مویش را بالا بزند یکی می خواهد کوتاه کند. جامعه که پادگان نیست. ما هفت و نیم ملیارد انسان داریم با بی نهایت سلیقه و آرزو! مگر میشود یک قالب تعیین کرد؟ اما یک عده را بگذاریم و بگوییم هر کسی می خواهد تولید کند بیاید از اینها اجازه بگیرد؟ خب چرا؟ اصلا برای چی؟ این افراد کی هستند؟ این حق از کجا آمده؟!
حبیب یک انسان عارف و پاک بود. مورد ظلم قرار گرفته بود و از وطن دور بود. ایشان درخواست داد بیاید ایران. من گفتم حق دارد. انسان است، آزاد است وطنش است. من معتقدم هرکس هرجا را بخواهد میتواند به عنوان وطن انتخاب کند.
یک عده در ایران هستند تنبل و جاهل و خودخواه هستند. خودشان را مجهز کردند تا همه چیز کشور را خراب کنند.
با دسته بندی هنرمندان با عناوین داخلی و لس انجلسی مخالفم. این دسته بندی چرا به وجود آمده؟
من یکبار مسئول مربوطه انتظامی را صدا کردم گفتم چرا ماشین میبرید در خیابان مردم را می گیرید؟ چرا خانم ها را می گیرید؟ من مخالفم. به مردم می گفتند احمدی نژاد گفته و همان ها عکس یک سری خانم ها را که پوشش خیلی نامتعارف داشتند چاپ می کردند و خدمت علما در قم می بردند و به علما می گفتند ما میخواهیم با این ها مقابله کنیم احمدی نژاد مخالف است.
یکی از نواهایی که از بچگی در گوش ماست نوای استاد شجریان است. ایشان بر گردن موسیقی و فرهنگ کشور حق دارد. شجریان استاد است. موسیقی تفنگت را زمین بگذار آرمان من است. آرزو دارم همه کارخانه های اسلحه سازی بسته شود... من شجریان را دوست دارم و دوست داشتم. هرکس در انتخابات به هر کی دوست دارد می تواند رای بدهد. در همان دوران آقای مشایی با ایشان دیدار کرد.