با خواندنِ اظهاریههای ساکنین روستا از قاتل و خانواده اش و یادداشت های خودِ قاتل از سرگذشت و ارتباط او با مقتولین که در زندان برای وکیل خود نوشته، می بینیم چگونه یک نویسنده می تواند با خلقِ یک کاراکتر پویا و دینامیک با شناسنامه ای دقیق و پرداختِ درستِ جزئیات در شخصیت پردازی، از یک قاتل، انسانی ترسیم کند با تمامِ پیچیدگی هایی که ذهن را جوری درگیر کند تا نتوانی رهایش کنی.
این شخصیت، رودریک مکری، کشاورزی است در روستایی در اسکاتلند که در سال هزار وهشتصدو شصت ونه، دست به جنایت می زند.
اما رمان نشان می دهد چگونه "شرایطِ حاکم" می تواند از یک نوجوان، یک قاتل بسازد و او را به جنون بکِشاند:
از بی عدالتی دوران فئودالیسم که انسان را به بردگی می کِشد تا تنها با کار بر زمینی اجاره ای ارتزاق کند.
از تاثیر کلیسا بر فرد و باورهای غلط که در این جا کشیشِ دهکده است. او با باور این که مصائبِ زندگی حاصلِ گناهان خودِ انسان است، از پدرِ بی سوادِ خانواده در جهت بهره برداری از مقاصد خودش استفاده می کند.
از فروپاشی خانواده که برای شخصیتِ داستان با مرگِ مادر آغاز می شود. و در ادامه ارتباط رودی با خانواده ی همسایه که سرانجام آن ها را به قتل می رساند.
دامنه ی جزئیاتِ این ارتباط با تصاویری از کودکی تا زمانِ قتل آن قدر به درستی گسترش پیدا می کند که می توان بارها و بارها خواند و آموخت که چگونه تحقیر، توهین و خشمی فرو خورده سرانجام مثلِ دُملی چرکی سر باز می کند.
رمان نشان می دهد چگونه پسربچه ای که در شکارگاه مانع از کشتن گوزنی به دست ملاک می شود، می تواند دخترِ کدخدا را که عاشقش بوده مثل یک گوسفند سلاخی کند و در پایانِ پروژه ی خونین اش بنویسد: دلم نیامد خانم مکنزیِ پیر را بکشم: کشتن یک زنِ سالخورده ی بی دفاع عمل بی رحمانه ای است و من دلش را نداشتم!
شخصیتِ خواهرِ رودی که در رابطه ای جنسی مورد سوءاستفاده ی مردِ مقتول قرار گرفته بود و سرانجام خودش را دار می زند هم بسیار تاثیرگذار است.
از صحنه های تکان دهنده اعتراف گرفتن پدرِ خشکه مقدس از دخترش است که دختر زبان باز نمی کند و این رودی، برادرش است که از پیش شاهدِ این رابطه بوده...
بخشِ جذابِ دیگری از رمان که نویسنده از اخبار روزنامه های آن دوره گردآوری کرده، در زمانِ محاکمه ی دادگاه است: دیالوگهای وکیلِ متهم و تقابلِ او که می خواهد ثابت کند این کشتار به خاطر جنون بوده است، اما در نهایت شکست می خورد.
"پروژه خونین او"
نویسنده: گرَم مک ری برنِت
مترجم: پیمان خاکسار
ناشر: چشمه
*نویسنده و نمایشنامه نویس
برگزیده ی جشنواره ی ادبی پروین اعتصامی و منتخب جشنواره های معتبر تئاتر ایران