شنبه, 27 دی 1393 16:09

و ناگهان پیت حلبی... راه رفتن روی لبه تیغ

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
و ناگهان پیت حلبی... راه رفتن روی لبه تیغ و ناگهان پیت حلبی... راه رفتن روی لبه تیغ

عالیه عطایی*: نمایش با اسمش شروع میشود و انتظار دیدن اجرایی با شاخصه های پارودی را ایجاد میکند. شروع نمایش با فاصله گذاری معمول حکایتهای قصه گو کلیشه ای ست ولی بالافاصله با ورود راوی فضا عوض میشود.

زبان نمایش در چند دقیقه ی ابتدایی تمرکز میخواهد. زبان تا حدی ارکائیک ولی یکدست و صیقل خورده ست. شخصیتهای تاریخی در بستر امروزی! حرف از شبکه های مجازی ست و معضلات شخصیتی از نحوه سلام کردن تا انتخاب موسیقی و آواز. نمایش ناگهان پیت حلبی پازلی ست از جامعه امروز. شکل و شمایل پازل گونه اش دوست داشتنی ست و با روحیه و منش این روزهای فضای زنذگی ما همخوانی دارد. هر حکایت و ماجرا که با دو شخصیت امیرکبیر و راوی به هم وصل میشود برش کوتاه از دردی ست که به گمانم نویسنده به عمد زهرش را گرفته تا بتوانی با فاصله نگاهش کنی. نوعی فاصله گذاری در قصه گویی که یادآور اجرای حماسی در بطن نمایشی ایرانی ست.ناگهان پیت حلبی نمایش بی آزاری ست چون از همه چیز به اندازه استفاده کرده است و کاملن مشخص است که کارگردان جزییات را چنان در اختیار گرفته که خنده ی تماشاگر هم به اندازه باشد. واقعیت اجراهایی با مایه های طنز و پارودی راه رفتن بر لبه تیغ است. خنده اگر از سطح طنز به هزل کشیده شود بی شک حتی مخاطب کار هم تغییر میکند. از این بابت باید به کوروش سلیمانی تبریک گفت که ما به عنوان تماشاگر این مرز را لمس میکنیم و او به عنوان کارگردان بر لبه تیغ حرکت کرده و به سلامت گذشته است. تیم بازیگران کار بی نقص است. مسیح کاظمی و وحید آقاپور و دیگر بازیگران همگی دست مریزاد دارند.

این نمایش همچنان در باشگاه دانشجویان دانشگاه تهران خیابان 16 آذر به روی صحنه است. یک ساعت خوب را خواهید گذراند.

*رمان نویس و کارشناس تئاتر

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید