یکشنبه, 07 تیر 1394 04:30

باز نشر گفتگوی اختصاصی سی و یک نما با "مجید صالحی"

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
باز نشر گفتگوی اختصاصی سی و یک نما با "مجید صالحی" باز نشر گفتگوی اختصاصی سی و یک نما با "مجید صالحی"

پویه حسینی (سی و یک نما) - وقتی تصمیم بر این شد تا با مجید صالحی گفتگویی داشته باشیم، مثل خیلی از مخاطبان که این روزها از بازی متفاوت وی در سریال مناسبتی ماه رمضان، "مدینه"، شگفت زده شدند از خود می پرسیدم :بازیگری که بیشتر در نقش های کمدی شناخته شده  چگونه در یک نقش جدی تا این اندازه ملموس و روان ظاهر شده است و ناخواسته به یاد دوست قدیمی اش "رضا عطاران " می افتادم که او هم در زمینه ی بازیگری به یکباره پوست انداخت و شاید این اتفاقی باشد که مسیر زندگی مجید صالحی را هم عوض کند و این حس بهانه ای شد تا به او از این زاویه نگاه کنم.

مجید صالحی خوش بیان و صمیمی به همه ی پرسش های من پاسخ می داد وهمین خوشروئی موجب شد تا از همکلامی با او لذت ببرم و هنگام  پیاده کردن مصاحبه متوجه شوم که چقدر طولانی تر و پر و پیمون تر از آن چیزی است که انتظار داشتم وحالا اطمینان دارم که حرف های ساده و صمیمی او قطعاً خواننده را نیز به دنبال خود می کشانند.کارگردان" سه در چهار" در این هم کلامی علاوه بر طرح موضوعات مربوط به سینما و تئاتر و تلویزیون، به عنوان یک هنرمند متعهد به مسائل و دغدغه های کشور و جوانان نیز می پردازد....

               

قبل از اینکه گفتگو رو شروع کنم ، از اونجائی که سوای یک خبرنگار، یک مخاطب و علاقه مند به شخصیت ،بازی ها و کارگردانی شما هم هستم، اجازه بدید با وقفه در مورد فوت مادرتون همدردی داشته و همین طوراز اینکه عمل قلبتون رو تا جایی که مطلع هستم به سلامت پشت سر گذاشتید خدا رو شاکر باشم.

ممنون، لطف دارین. البته، خبر فوت مادرم مربوط به 2 سال پیشه، اما مطلبی که یکی از سایت ها برای سالگرد متنشر کرد به گونه ای بود که عده ای فکر کردند مادر م تازه فوت کردن.در مورد قلبم هم من آریتمی دارم، تپش قلب، از سال 84 این حالت شروع شده بود، اما سال گذشته که تئاتر "شایعات" را روی صحنه داشتم یکی از شب های اجرا حالم بد شد. قبل از نمایش "شوره زارِ" حسین کیایی هم برای بار دوم، بعد از عمل قلبم، حالم بد شد. فعلا با قرص پراپرانول و آسپیرین وضعیت ثابتی دارم و هم چنان در فیلم ها و سریال ها صحنه های اکشن را خودم اجرا می کنم، اعم از پرش، دویدن، بالا رفتن از در و دیوار و پرت شدن ها؛ دوست دارم همون طور که در یک سکانس خودم گریه می کنم (نه اشک مصنوعی)، این حرکات رو هم خودم انجام بدم وهمچنان  لذتش رو  ببرم ..."

اما ...بعد از این ناخوشی ها ، خدا بهترین خوشی های دنیا رو نصیبتون کرد، دوقلوهائی که حتمن شکل زندگی شما و خانومتون رو تغییر داده و امیدوارم در کنار هم بهترین ها رو پیش رو داشته باشین

بله، خدا را شکر که این چند اتفاق  بد، اتفاق خوبی هم به دنبالش بود وخدا یک سِتِ کامل به ما بچه داد،(با خنده ) یک پسر و یک دختر، حنا و آروین، که چهل روزه اند.

حتمن این گفتگو یکی از اولین صحبت هاتون بعد از تولد حنا و آرمینه که شاید یه روز بخونن .پس حالا طرف صحبت من خود بچه ها هستن :"حنا جون و آرمین جون تولدتون مبارک. به قول دخترِ همسایه ی خونه ی کلاه قرمزی که امیدوارم الان دوست شما هم باشن: دست و جیغ و هورای بلند..."

-مرسی (با خنده)

من بیشتر از این وارد حریم خصوصیتون نمیشم و اجازه می خوام صحبتمون رو در زمینه حرفه ای شروع کنیم:

-خواهش می کنم، اگر سوالی در این رابطه هم هست راحت بپرسید.من مشکلی ندارم .این تولد و دو سالی که از ازدواج من می گذره اتفاقات جالبی هستند، وقتی کودک بودیم زمان کند می گذشت اما بعد سرعتش ،سرعت نور شد و می گفتیم که چه زود عمرمون میگذره، بر عکس حالا حس می کنم با تولد بچه ها زمان دوباره مثل دوران کودکی ام شده. همان طور که منتظر بودم سه ماه تعطیلی تابستان از راه برسه و یا ایام عید بشه و کیف کنم که آخ جون مدرسه نمی روم و ای وای که پیک شادی رو کِی پر کنم... برای من الان دقیقا مثل اون وقت ها شده، یعنی هر روز می گم : خوب... کِی بچه ها چهل روزه می شن، کِی دو ماهه، کِی وزنشون  بالاتر می ره، کِی سه کیلو ونیم می شن وکِی چهار کیلو را ردمی کنند... . انگار زمان مثل دوران کودکیم که از لحظه لحظه اش لذت می بردم ،زمانِ واقعی شده، زمان دوست داشتنی ای که طی کردنش برام جذاب تره و به سرعت نور نمی گذرد. انگار منتظری، منتظر خیلی چیزها، ولی وقتی منتظر نیستی و مثل سرعت نور زمان را رد می کنی همونی میشه که میگی :انگار همین پارسال بود فلان کار رو انجام دادم اما حالا ده سال گذشته و گذر زمانو نفهمیدم."

البته (با خنده ) این روزا برا ی همسرم خیلی سخت می گذره. دو تا بچه همزمان خیلی سخته، حتا حموم کردنشون، تنهائی هم جایی نمی تونن برن و من حتمن باید باشم

-انشالا همگی سلامت باشین و یا دعای بهتر اینکه ....همه سلامت باشن

انشاالله. امیدوارم که واقعا برای هیچ کس ناخوشی نباشه  زندگی همه پر باشه از اتفاقات خوب چرا که حس می کنم مردم ما مدتی بود که حس و حال خوبی نداشتند، شرایط اقتصادی، روحیه ها و .....اما الحمدالله الان من حس خوبی دارم و فکر می کنم اتفاقات خوب در راه است. امیدوارم دوباره همون لب های خندان مردم را ببینیم. ببینیم مردم این گیج بودن ها، معلق بودن ها، سر در هوا بودن ها و آشفتگی ها را پشت سر بگذارند و روز به روز سرحال تر و شاداب ترند چون لیاقت مردم ما خیلی بالاتر از این ها است.البته  مشکلات همیشه قابل حل هستند، امروز با خانمم می گفتم که کاهی مشکلات، زندگی را جذاب تر می کند. مبارزه با فراز و نشیب ها حرکتی است که باعث می شود احساس بودن کنیم، احساس زنده بودن، احساس انسان بودن . حرکت برای حل مشکلات جذابیت هایی داره که در واقع مفهوم زندگیه. مشکلات رونمی تونیم کتمان کنیم، انقدر دنیا، دنیای مدرنی شده و انقدر اطلاعات به روز در دسترس است که هیچ چیز قابل چشم پوشی نیست. نمی شود بیکاری، اعتیاد و فقر را قایم کرد. فاصله های طبقاتی به سرعتی به وجود آمده که طبقه ی متوسط  واقعا در حال از بین رفتنه. بعضی نا امیدی ها من رو خیلی اذیت می کنه. این که مردم معادلاتشون رو کنار هم می چینند و از خود می پرسند که ماهی انقدر حقوقشونه که حتی اگر سه برابر هم بشه ، بعد از پونزده سال نمیتونن یه سقف داشته باشن. البته همیشه به جوونا میگم که خود من اصلا هیچی نداشتم، از صفر شروع کردم . وقتی خدا بخواد اتفاقات خوب می افته و کار نشد نداره.

یک همراه خوب در پیشرفت آدم ها خیلی موثره. شما چطور به این همراهی رسیدید؟ از وقتی ازدواج کردید این همراهی تا چه حد باعث تلاش شما شد که به موفقیت های بیشتری  دست پیدا می کنید

من همیشه آدم تلاشگری بودم، همیشه جلو را نگاه می کنم و سعی می کنم به بلند مدت فکر کنم در حالی که امروزم رو هم فراموش نمی کنم. چون امروز دیگه تکرار نمیشه. من لذت امروز رو می برم و قدر داشته هام رو می دونم و به امید فردا  حرکت می کنم. همراه رو هم حتمن موثر می دونم. اما گاهی متاسفانه شرایط اقتصادی مانع همراهی ها میشه. وقتی هر زن و مردی صبح تا شب هر دو کار می کنند و فقط هم تکاپویی است برای زنده موندن و نه زندگی کردن، معنای زندگی را گم می کنند. تقصیر هم ندارند. نا خودآگاه انقدر درگیر می شنوند که عشق و محبتشان را کم کم فراموش کرده و آدم های ماشینی میشن (البته این رو در رابطه با خودم نگفتم).

من واقعن دعا می کنم دولت بتونه طبق قولی که به مردم داده ،تسهیلاتی برای جوانها بوجود بیاره تا بتونن با حداقل مشکلات اقتصادی از همراه بودن با هم لذت ببرند.شاید اگر به قول معروف یکی، دو وام کلانی که برخی ها به مردم بدهکارند به بانک ها برگرده،خیلی از مشکلات حل بشه.این که دولت میگه که تورم را به زیر بیست و پنج درصد می رسانند انشاالله تحقق پیدا کنه. انشاالله اتفاقاتی بیافته که همه جون بگیرند، تا همدلی دوباره به وجود بیآد و سرزندگی در جامعه دیده بشه، از افراد مسن تا بچه، چون وقتی یک نفر در خانواده، مثلا پدر، در  فشار مالی باشه، اون روحیه به خانواده هم انتقال پیدا می کنه. همراه بودنی هم که گفته می شود مهم است، ولی در شرایطِ  بد، به جدا شدن راه ها می انجامه، که آرزو می کنم هیچ وقت خانواده ای به این مرحله نرسه که خوشبختانه من همراه خوبی دارم و خدا رو شکرمی کنم." من وقتی با همسرم آشنا شدم وضع مالی خیلی خوبی  نداشتم.  همسرم هم توقع آن چنانی از زندگی نداشت . من می گویم که یکی از بهترین همسرهای دنیا را دارم. مراسم ازدواجمون هم اصلا پیچیده و سخت نبود. دو نفری ظرف یک هفته همه چیز رو تدارکات دیدیم.

میتونم بپرسم چطور با هم آشنا شدید:

من و همسرم نسبت فامیلی نداریم و بیرون با هم آشنا شده بودیم، قصدمان هم ازدواج نبود. ایشون مترجم هستند، فوق لیسانس مترجمی زبان انگلیسی .من ازشون برای ترجمه ی بعضی کارها م کمک می خواستم . با گذشت زمان، کم کم متفاوت تر با او فکر کردم و احساس کردم که او همون همراهی است که من می تونم سال ها کنارش زندگی کنم و از زندگی ام لذت ببرم. مطمئنم نه تنها اشتباه نکردم بلکه روز به روز خ بیشتر حس می کنم که چقدر این انتخابم درست بوده ."

از این بابت خوشحالم و بهتون تبریک میگم . حالا اگه اجازه بدید به زندگی حرفه ای شما سرکی بکشیم

خواهش می کنم . هر سوالی هست ،بفرمائید

مردم شما رو با بازی های طنز می شناختند و بعد با کارگردانی سریالهای طنز تلویزیونی با نوع دیگری از حضور شما آشنا شدند و بعد از پخش سریال هائی مثل "سه در چهار" و "موج وصخره"، بازی شما به عنوان یک بازیگر طنز تحت الشعاع کارگردانی قرار گرفت و کمرنگ و کم استقبال شد تا این که بازی در نقشی جدی و متفاوت در سریال مدینه، به نحوی مردم را تحت تاثیر قرار داد که نظرشان نسبت به توانایی های بازیگری مجید صالحی  بالا رفته و خیلی ها عقیده دارند که مجید صالحی از این به بعد فقط نقش های جدی بازی خواهد کرد. نظرتون در این مورد چیه و آیا شما هم با این بازخوردها مواجه شد ید؟"

-یک چیزی باید بگم...! قصد دفاع از بازی خودم رو ندارم وخوشالم راجع به کارگردانی ام این نظر وجود داره. من هم با شما خیلی موافقم چون کارگردانی را خیلی جدی تر دیدم. کارگردانی را صرفا برای پولش نمی خوام. با کارگردانی عشقبازی می کنم و در آن این هدف را دارم که یک سری حرف هائی روبزنم. از این که برای مردم برنامه ای بسازم که دست خودم باشه و بتونم به عنوان کارگردانی که با تهیه کننده در راس هرم قرار می گیره روی کارم نظارت کنم لذت می برم، چون آن طور که می خوایم  وقت و انرژی میذاریم، ایده مون رو پرورش میدیم، آدم های دلخواه خودمون رو جمع می کنیم و قاعدتن خروجی اش هم خوب میشه. مثلا جدا از این دو سریال که گفتید، من دو تله فیلم هم ساخته م، به اسم "نیش" و "میش". این دو هم خیلی موفق بودند. حتی "میش" بعد از پخش در تلویزیون به صورت سی دی منتشر شد و سه روز پس از انتشار هم کل سی دی ها سریعا فروش رفت. در این تله فیلم هنرمندان بزرگی از حوزه سینما ، تئاتر و تلویزیون مثل سعید آقاخانی،  ریما رامین فر، امیر جعفری، مهران غفوریان،  علی صادقی، امیر نوری، مهران رجبی و ....حضور داشتند. ما در این کار حدود سی و هفت بازیگر داشتیم. در تله فیلم "نیش" هم  جواد عزتی و مصطفی راد، کیانوش گرامی، امیر نوری،  عباس محبوب، عباس جمشیدی فرو بهزاد رحیم خانی حضور داشتند.  ژانر هم تقریبا جدی بود، یک کار پلیسی جدی  به قلم  سعید آقاخانی که فیلمنامه ی خیلی خوبی هم داشت.گفتم از بازیگری دفاع نمی کنم اما نمیشه نگفت...

در بازیگری ، من با یک گروه همراه میشم تا کار کنیم. اما  بخشی از کار انتخاب منه. وقتی به عنوان بازیگر وارد کار می شم در روند کار مسائلی پیش می آید که دیگه دست من نیست. من بازی هایی داشتم که مردم خیلی استقبال کردند. همون اولِ کارهام در کا به عنوان کار کودک، "مجید دلبندم" و "قطار ابدی" که سه نقش بازی می کردم که دو نقش "حسن کچل" و "رابین هود" بودند. کارآکتر و نوع بازیم درسریال های زیر آسمان شهر 2،  "خوش رکاب" و "خوش غیرت" هم مورد توجه مردم بوده اند. سریال "کوچه ی اقاقیا" ی رضا عطاران هم نقش گشتاسب رو هم خودم و هم مردم دوست داشتند. بابت بازی در سریال "ترش و شیرین" رضا عطاران هم جایزه ای از شبکه سه دریافت کردم. اما از این به بعد را دفاع نمی کنم و با شما موافقم چون این اواخر انتخاب های اشتباه نیز داشتم. پنج سال گذشته، من یک سری درگیری ها داشتم، بابت بیماری و بعد فوت مادرم حال روحیم خوب نبود تا بتونم انتخاب های درستی داشته باشم. من که قدیم در پروژه هایی خوب کار کرده بودم، مثلا با آقای طهماسب در "یکی بود یکی نبود" ، با محمد حسین لطیفی در "خوابگاه دختران"، با کامران قدکچیان ، با علی شاه حاتمی ، با رضا عطاران کار می کردم اما در آخر با بعضی کارگردان هایی کار کردم که براشون اصلا مهم نبود فیلم خوب بشود یا نه، سکانسی حس و حالش در بیاد یا نه، تنها خوشحال بودند که یه کار را به اصطلاح ببندند. مثلا یکی از این دست فیلم های سینمایی، فیلم سینمایی "همه چی آرومه" بود. اصلا در فیلمنامه قصه در تهران رقم می خورد اما به یک باره تصمیم بر این شد که در تهران حس گروه خوب نیست و برویم کیش... تا آن موقع من در سینمای ایران چنین اتفاقی را ندیده بودم. باز هم الحمدالله من نشستم پیش خودم تحلیل کردم و به این نتیجه رسیدم که بسیار خوب، این اتفاق هم می تونه اتفاق خوبی باشه چون کیش رنگ و لعاب داره و خلاصه غیر از چنین توجیهاتی اما مسائل دیگری هم بود، مثلا سکانسی بود در کیش که باید از خواب بیدار می شدیم و راجع به دریا صحبت می کردیم. در اون سکانس من به کارگردان گفتم  که این جا بهتره ما نسبت به دریا یک نمای "پی اُ وی" داشته باشیم تا ماشینی که در حال حرکت است دیده شود. کارگردان گفت امروز بریم ،حالا فردا این نما رو ضبط می کنیم. ولی بعدها وقتی نسخه ای از فیلم رو اون هم نصفه تماشا کردم ، دیدم اصلا چنین نمایی در فیلم نیست."

خب شما چون خودتون کارگردان هستید ، این نگاه رو داشتید و کارگردان "همه چی آرومه " شاید نگاهش جور دیگه ای بوده

اصولن  یک الفبایی در کارگردانی وجود داره که باید رعایت بشه. اما من وقتی به عنوان بازیگر وارد گروهی می شم دیگه صرفا  یک بازیگرم.اما یه جاهائی مجبور میشم حرف بزنم

یعنی ایده های کارگردانی مطرح نمی کنید

کُنسه هایی در حد بازیگر مطرح می کنم، اما عرفی وجود داره که باعث میشه سعی کنم دخالت نکنم. اما یک مسائلی می بیبنم که متاسفم. مثلا با کارگردانی کار کرد م که خط رو نمی شناخته ، و چون قبلش  دیدم چهار نفر حرفه ای قرارداد بستند به خودم  گفتم : وقتی این ها قرارداد بستند لابد شناختی داشتند، خودم هم فرصت تحقیق نداشتم و... . در کل نمی خواهم خودم رو توجیح کنم، اشتباه از خود من هم بوده که این اواخر از این دست کارها بازی کردم. اما باید اشاره کنم که فیلم های خوبی هم کار کردم، مثل فیلم سینمایی "بعدازظهر سگی سگی"  مصطفی کیایی که لذت می برم از این فیلم خوب، فیلم خوبی که حیف  در زمان اکران قربانی شد. اصولن مصطفی کیائی فیلمساز خوب و خوش فکریست ."ضد گلوله" و  فیلم آخرش، "خط ویژه" هم فیلم های خیلی خوبی هستند

همینطوره که میگید و من هم امیدوارم به کارگردان های جوان و متفاوت مثل مصطفی کیائی  بهای بیشتر داده بشه تا بتونند با کارهایی متفاوت جان تازه ای به سینمای ایران بدند. اما برسیم به سریال مدینه و بازیگری در یک نقش جدی...

بله. درباره ی مدینه... البته من قبلن هم در تئاتر و تلویزیون و سینما کار جدی داشتم، ولی این نقش خیلی به چشم اومد. مثلا فیلم سینمایی "پل سیزدهم" فرهاد غریب بوده که با  استاد جمشید مشایخی و علیرضا اوسیوند همبازی بودیم و یک دختر کوچولو نقش اول اون کار بودکه روحش شاد دختر بسیار با استعدادی بود که اسمش را الان حضور ذهن ندارم، اما تصادف کرد و با خانواده اش به رحمت خدا رفت. یا مثلن "یک روز معمولی"  حسن فتحی، سریال "خانه پدری"، و "پلیس جوان" سیروس مقدم از این دست بودند. یا در تئاتر، پروژه ی پایان نامه ی لیسانس بازیگریم بود که  دکتر مهرداد رایانی اون رو نوشته بودند به نام "شب نشینی در جهنم" که  رحمان سیفی آزاد کارگردانی  کردند و من همراه با علی سلیمانی باز کردیم و کاری جدی بود. ولی خوب بله درسته، چند سالی فاصله افتاد و من دیگه در ژانر جدی کار نکرده بودم تا قبل از مدینه که تله فیلمی از منوچهر هادی بازی کردم که از شبکه یک سیما پخش شد به نام "ته خط".مدتها بود که حوصله ی بازی در تله فیلم رو نداشتم اما چون میدونستم منوچهر هادی کارش رو بلده و از کارگردانهای خوب و جوان سینما و تلویزیونه ، در این کار بازی کردم  و نقش یکی از چند نفری بودم که تصمیم می گیرند به بانکی دستبرد بزنند .یک کار سیاه و خاکستری بود، و نقش من هم نقشی جدی. و بعد به فاصله ی یک ماه "مدینه" را بازی کردم."

چطور سریال مدینه رو انتخاب کردید؟ خودتون فکر می کردید که بازی شما در سریال "مدینه" مخاطبان رو تا این اندازه راضی کنه

من از آقای سعید نعمت الله، فیلمنامه نویس کار، شناخت داشتم.  قبلن هم با  آقای سیروس مقدم کار کرده بودم . ایشون در واقع برای تلویزیون یک "برَند" هستند و مردم کارهاشون رودوست دارند. فیلمنامه رو هم خواندم. فیلمنامه این قابلیت را داشت. با آقای نعمت الله هم که صحبت می کردیم می گفتند که این کار خیلی می گیره. یا حتی قبل از کار با مهرداد صدیقیان هم صحبت کردم. حسم این بود که از لحاظ مخاطب عام مردم می پسندند اما بعد از پخش برام خیلی خوشایند بود که منتقدین هم نظرهای مثبتی داشتند. البته فکر نمی کردم  نقشم تا این حد موفق باشه اما می دونستم قراره همه ی سعی خودم رو بکنم. ضمن اینکه باید اضافه کنم ، قرار هم نبود نقش من انقدر پررنگ بشه.

کارگردان و فیلمنامه نویس "مدینه" چطور برای بازیگری این نقش به شما رسیده بودند؟ شما که سابقه ی بازی های طنزتان بیشتر است نسبت به نتیجه ی این ریسک چه حسی داشتید

قبل از این کار، خود آقای مقدم، اولین بار این ریسک را کرده و نقشی جدی به من داده بودند، درست بعد از حضور در قالب  "حسن کچل" و "رابین هود" و از این دست نقش ها و قصه اش هم برمی گردد به دوازده سال پیش، اپیزودی در سریال "پلیس جوان" که با  شهاب حسینی و آ فرهاد اصلانی و جناب عنایت بخشی همبازی بود م که نقش پسر خانمی را بازی می کردم که با  آقای عنایت بخشی ازدواج کرده بود و حالا پسر از زندان برگشته و قصد داشت از مادر باج بگیره... . خوب آن جا آقای مقدم این ریسک را کردند. محبت هم داشتند و در مصاحبه ها گفته بودند اپیزودی که من بازی داشتم یکی از بهترین اپیزودهای "پلیس جوان" شد. یکی دو بار دیگر هم آقای مقدم و خانم غفوری لطف داشتند و قرار بود در پروژه های جدی ایشون کار کنم که من کم سعادت بودم و نشد(چون درگیر کار دیگه ای بودم ) .برای بازی در سریال "مدینه" هم سعید نعمت الله که از دوستانم هست من رو معرفی کردند برای این نقش و می گفت ، یه چیزهایی در تو هست که دوباره باید کار جدی بازی کنی و از غالب کمدی و طنز بیرون بیایی. البته آقای سعید نعمت الله ابتدا من رو برای بازی در سریال "مدینه" نمی خواست، برای بازی در نقش یک کارگر به اسم رشید در سریال دیگری به اسم "میکائیل" معرفی کرده بود که از قرار در قشم فیلمبرداری می شه ولی اون پروژه عقب افتاد و بنا شد بعد از "مدینه" پروژه ی مشترک دیگری باشه از  سیروس مقدم و سعید نعمت الله. اما گفتند که مجید الان در مدینه بازی کنه و بعد از اینکه مدتی گذشت و اون پروژه شروع شد، در اونجا هم حضور داشته باشه، چون من اصولا دوست ندارم در یک سال دو کار در تلویزیون داشته باشم .

چرا دوست ندارید؟ الان که خیلی باب شده  !!

هیچ وقت اینطور دوست نداشتم. حتا دوست ندارم در یک سال ، در چند برنامه ی زنده ی تلویزیونی شرکت کنم وفکر می کنم دو یا سه مصاحبه ی تلویزیونی کافیه یا بازی در یک سریال نیز کفایت می کنه، چون مردم از تماشای مداوم یک بازیگر در سریال ها خسته میشن، در واقع بر این معتقدم که، کم باش، همیشه باش."

---

در مورد حضورتون در سینما... آیا در جشنواره ی سی و سوم فیلم فجر، شما رو روی پرده ی سینماها می بینیم؟

بله. تو دل همین کارِ "مدینه" هماهنگ شد تو فیلم سینمایی آقای عبدالرضا کاهانی هم بازی کنم که اون نقش هم تقریبا جدی بود. البته حضورم زیاد نیست ولی نقشی بود که دوست داشتم. بازیگران این کار بازیگران مطرحی هستند که در کارنامه ی خود سیمرغ جشنواره ی فیلم فجر را دارند، از جمله رضا عطاران، ترانه علیدوستی و بابک حمیدیان؛ و همسر رضا عطاران، خانم فریده فرامرزی، ایفاگر نقش همسرشون بودند که از بازیگران خوب تئاتر هستند و برای بازی در فیلم سینمایی "صندلی خالی" هم کاندیدای سیمرغ بودند. کار با این گروه واقعن برام دلچسب بود.

گفتید نقش شما تو این فیلم زیاد نیست... براتون چقدر کم و زیادی نقش یا نقش اصلی و مکمل مهمه؟

قبلن برام مهم بود اما الان نه. چون نقش اصلی رو تجربه کردم و دیگه بیشتر کار خوب برام مهمه. قبل ها این دغدغه رو داشتم که مثلن در یه سریال دیده بشم و بالا برم و سکانس های بیشتر بازی کنم. نه این که دیگه نقش اصلی برام مهم نباشه... به تازگی نقش اصلی یه فیلم سینمایی رو بازی کردم که قراره مهر ماه اکران شه به اسم "مجرد چهل ساله" و با خانم ماهایا پطروسیان همبازی بودم. اما خوب نقش هایی هم هستند که نسبت به نقش اصلی بیشتر جذبم می کنند و حس می کنم جای کار دارند. به عنوان مثال سریال "باغ سرهنگ" خانم فلورا سام به تهیه کنندگی آقای مجید اوجی؛ که واقعن از کار باهاشون لذت بردم. در این پروژه ابتدا نقش اصلی "باغ سرهنگ" بهم پیشنهاد شد ولی من نقشی که دوست داشتم بازی کردم.

بعضی هنرمند ها بر این عقیده اند که بازیگر باید بتونه هر آن چه تو شخصیت و چهره خودش نیست رو هم بازی کنه اما برخی دیگه اعتقاد دارن که به بازیگر، نقشی یا میاد یا نمیاد، به عنوان مثال شخصی چهره ی جدی داره پس نقش کاراکتری مسئولیت پذیر بهش میاد یا بازیگری چون چهره ای بامزه ای داره پس نقش طنز باید بهش محول بشه، نظر شما چیه؟

خوب این جا بحث کلیشه شدنه که فقط هم مربوط به سینمای ایران نمیشه و همه جا هست. خود بازیگر هم در جا افتادن این عقاید دخیله . این که صبور باشه و خودش رو به این جریان نسپاره. در مواقعی هم  نمیشه منکر شد که شانس با بازیگر یار نبوده. خود من خوش شانس بودم و خدا هم باهام بود که اتفاقات خوب سر راهم قرار گرفتند، مثلن سعید نعمت الله یا سیروس مقدم اعتماد کردند بهم برای نقش متفاوت. یه مثال دیگه هم بزنم به نقل از سعید نعمت الله... بازی های متفاوت امیر جعفری تو سریال های "بدون شرح"، "میوه ممنوعه" و "زیر هشت".

به نظر شما شانس در بازیگری مهم تره یا استعداد

دوران لیسانس تو کلاس های دانشگاه و کلاس های بازیگری استاد سمندریان همیشه می گفتم با استعدادتر از من زیادن؛ بازیگرانی مثل حامد بهداد که اون دوره باهاش همکلاس بودم یا بازیگرانی که الان موفقن مثل شهرام حقیقت دوست، علی سرابی و محسن تنابنده. به هر حال این ها رو برای جوون هایی گفتم که انقدر عجولن تا بدونند افراد با استعداد بالاخره با صبر به جایی که حقشونه می رسن.

نظر شما در مقام کارگردان در این باره چیه؟ خودتون هم این ریسک پذیری رو تو انتخاب بازیگران فیلمتون به کار می برید؟

من تا جایی که پیش بیاد حتمن این کارو انجام می دم. اما خوب تو یه سری کارها هم جواب نمیده. درسته که میگم کار نشد نداره اما الان باید بگم کارهایی هستند که نشدنی است.

تمایل دارید به ایفای نقش های جدی بیشتر بپردازید یا هنوز طنز براتون ارجح هستش؟

من دوست دارم مثل همه ی بازیگرای بزرگ کار کنم. مثل آقای پرستویی که فیلم های سینمایی از جنس "مومیایی 3" و "مرد عوضی" بازی می کنند و در مقابل بازی در فیلم های سینمایی از جنس "آژانس شیشه ای" هم تو کارنامه ی بازیگریشون دارند. بازیگر خوب باید همه ژانری کار کنه و خودشو محدود نکنه.

الان هم بعد از "مدینه" الحمدالله تو بازی جدی مردم منو پذیرفتن و با این قضیه هم ارتباط برقرار کردن که صرفا به بازی من برنمی گرده؛ فیلمنامه این قابلیتو داشته، این کاراکتر هم خیلی خوب نوشته شده بود، و کارگردانی آقای مقدم و حضور سعید نعمت الله به عنوان نویسنده ی کار سر فیلمبرداری هم تاثیرگذار بوده، حضور بازیگران خوب، مثل خانم پریوش نظریه،خانم شبنم مقدمی ، آقای مهدی سلطانی، آقای بهزاد فراهانی و همه ی عوامل یک فضای جدی به وجود آورد. کار کنار جوانی مثل مهرداد صدیقیان هم عالی بود چون بسیار پتانسیل بالایی داره و بسیار پارتنر خوبیه. کل گروه خوب بودن، اسم نبرم بهتره تا نام کسی از قلم نیفته.

در فیلم آقای کاهانی دوباره با دوست قدیمیتون ، رضا عطاران هم بازی شدید

تو فیلم جدید آقای کاهانی هم با گروه خوبی همکار بودم. البته با رضا عطاران بازی نداشتم، در سکانس هایی با خانم علیدوستی بازی داشتم و بیشتر سکانس ها رو همبازی با بابک حمیدیان بودم، یک سکانس هم با خانم فرامرزی بازی کردم، اما همین هم برام خیلی حس خوبی به وجود آورد، این که نگاه این همکاران به بازیگری چقدر فرق داره با خیلی ها، چقدر پارتنر براشون مهمه، چقدر این که تو سکانسی فقط خودشون دیده شن بی اهمیته و مهم درست در آمدنه سکانسه.

جالبه که متفاوت از خیلی از همکارانتون شما یه همچین حس خوبی هم دارید! چون من در سفری، یکی از بازیگران طنز کشورمون، نصرالله رادش رو دیدم که درددل داشتن پیرامون کارکردن های امروز هنری ها و می گفتن اون روزها یه چیز دیگه بود با کلی خاطره ی خوش، چون اون روزها خیلی از هنرمندان بیشتر دلی کار می کردن اما امروزها خیلی ها فقط پولی کار می کنن.

بله، آقای رادش هم درست گفتن. من تو بعضی کارها هم میشنوم فقط میگن: "آقا این فیلم رو بزنیم تو گوشش" یا "فیلم رو هفت روزه قشنگ جمعش کردیم"! واقعن نمیفهمم یعنی چی! من تو دو تا تله فیلمی که برای شبکه یک تلویزیون ساختم با آقای تختکشیان کار کردم که میگفتن زیر بیست روز فیلم نسازیم چون فیلم باید با آبرو بشه. برای منم مهم بود که ایشون تهیه کننده ای هستن که انقدر خوب حمایت می کنند تا کار یک ماه پیش تولید داشته باشه و بیست تا بیست و پنج روز تصویربرداری. البته من تو مرحله ی بعد از تولید فیلمم هم حضور دارم، تو مراحل صداگذاری و ساخت موسیقی و تدوین... تو کار آخرم هم به همراه تدوینگر، تدوین رو با هم انجام دادیم. خوب تو چنین کاری پول دیگه حرف اول رو نمی زنه اما باید اعتراف کنم که من هم تو کارهایی متاسفانه فقط به خاطر پول بازی کردم که امیدوارم دیگه تو تنگنا هایی نمونم تا فقط به خاطر پول بازی کنم.

شما از خیلی جوونی پا به عرصه ی هنر گذاشتید و این فرصت های خوب هم به گفته ی خودتون خیلی زودتر از خیلی ها برای شما فراهم شدند. هم هنر اون روزها رو دیدید، هم شاهد احوالات امروز هنر هستید، و هم حتمن به عنوان یک هنرمند متعهد دلمشغولی هایی درباره ی فرداهای هنر پیش چشم دارید، نظرتون درباره ی این فراز و نشیب های هنری چیه؟

فراز و نشیب همیشه هست. یه روزهایی سینما و تلویزیونمونو تو اوج می بینیم و یه روزهای حتی زیر صفر، اما نمیشه به طور مطلق گفت به خاکی رفتیم... . بخشی دست خود هنرمندانه و دست همون صبری که ازش گفتم، بخشی هم اما نمیشه کتمان کرد که دست شانس تو کاره. البته در حال حاضر هم نسل جدید سینماگرانی داریم که سینماشون براشون مهمه، کارشون براشون تقدس داره، هنرمندان متعهدی هم داریم که کارشون نسبت به نقد شدن چک دستمزدشون براشون تو اولویته و این خوبی ها رو هم دارم می بینم.

خدا رو شکر... یکی از همین خاطره های خوب که شما از دیروزهاتون برای مردم یادگاری گذاشتید "مجید دلبندم" هستش، کار عروسکی و صداپیشگی رو تو اون سریال دلنشین تجربه کردید، بعد از اون، بازم صداپیشه بودید یا تمایل به این حرفه ی هنری دارید؟

بله. تو انیمیشنی با آقای جبلی و آقای طهماسب و خانم معتمد آریا ، در همون سال ها صداپیشگی کردیم. کار عروسکی دیگه ای هم صداپیشه بودم. عروسک گردانی هم تجربه کردم. کار پشت صحنه، کار فنی و... کلا کارهای زیادی انجام دادم و انقدر برام با ارزش هستند که به همه ی اون کارها افتخار می کنم.

با توجه به این که فیلم سینمایی "شهر موش ها" دوباره زنده شده و "کلاه قرمزی" هم کماکان درخشان به راهش ادامه میده، شما تمایل دارید "مجید دلبندم" مجدد احیا شه؟

خیلی تمایلی ندارم .البته اون پروژه مال من نبود، کارگردانش رضا عطاران بود و تهیه کننده ها هم آقای بیرنگ بودند و آقای مسعود رسام خدابیامرز، و خوب تلویزیون باید در این مورد تصمیم بگیره.

شما برنامه ای ندارید که برای کودکان هم کار کنید؟

بله. امسال دو، سه فیلم سینمایی هم پیشنهاد داشتم، کاری از آقای قناعت و کاری هم از آقای اژدری، که متاسفانه به دلیل مشغله زیاد نتونستم تو این کارها حضور داشته باشم. اما کارهای کودک برام دلچسب و دوستداشتنی هستند و امیدوارم شرایطی پیش بیاد که یه کار خوب برای کودکان بازی کنم، اما نه به عنوان مجید دلبندم.شاید روزی خودم هم یه کار کودک بسازم اما باید کاری باشه که بهش تعلق خاطر داشته باشم مثل آقای طهماسب و آقای جبلی که واقعا استثنا هستند. دوستی ای که الحمدالله، گوش شیطون کَر نزدیک چهل ساله ادامه پیدا کرده و یکی از دلایل ماندگاری و موفقیت کلاه قرمزیه. این قابل ستایشه که براشون هدف مهمه و این که از کارشون لذت ببرند و همینم باعث بقای عروسک ها و بیشتر شدنشون شده.

آقای طهماسب و آقای جبلی شما رو برای همکاری با اهالی کلاه قرمزی دعوت کردن؟ اگه دعوتتون کنن دوست دارید عضو دیگه ای از خونواده ی کلاه قرمزی باشید؟

اتفاقا باهاشون "یکی بود یکی نبود" و "خوابگاه دختران" رو کار کردم. پارسال هم آقای طهماسب گفتن یه قسمت برای کلاه قرمزی بنویسم اما من تو خودم این توان رو ندیدم. ایشون همیشه برام حکم برادر بزرگتر رو دارن. آقای طهماسب و آقای جبلی از دوستان صمیمی من هستند و همیشه تا جایی که مزاحمشون نباشم از راهنمایی هاشون استفاده می کنم. خیلی از تشویق هاشون هم تو کارهام دخیل بوده.

همه ی دوستداران کلاه قرمزی هم امیدوارند که این دو عزیز همیشه پا برجا باشند... . جناب صالحی الان تو جامعه ی هنری ما دیده می شن هنرمندان بازیگری که به کارگردانی هم رو میارن و یا کارگردانانی که به سمت بازیگری هم کشیده میشن... بیشتر هم به دلیل شهرتیه که تو رشته ای خاص به دست آوردن و حالا می خوان با تکیه به اون شهرت عرصه ی دیگه ای هم تجربه کنند... اما شما متفاوت از خیلی ها،  هم بازیگر بودید و هستید و هم کارگردان، طرح این پرسش هم که شما بازیگری رو بیشتر دوست دارید یا کارگردانی کلیشه ای بیشتر نیست، بنابراین سوالم رو این طور مطرح می کنم که چرا هر دو؟

من از دبیرستان به کلاس های بازیگری- کارگردانی رفتم. کلاس هایی بود به اسم "رسام هنر". یعنی از اول دغدغه ام هر دو بود. کارگردانیم هم مربوط به الان نیست. اولین کارگردانیم بر می گرده به سیزده سال پیش که مجموعه ای ساختم با عنوان "آشتی کنان". قبل از اونم، چهارده، پانزده سال پیش، رضا عطاران تو مجموعه ی "قطار ابدی" کارگردانی بخشی از کار را به من واگذارمی کرد تا اعتماد به نفس کارگردانی رو در من ایجاد کنه.یه سری حرف ها رو تو بازیگری نمیشه گفت که تو کارگردانی می تونم بگم. تو کارگردانی می تونی دغدغه هات رو برطرف کنی و خواسته هات رو پیاده کنی.

زمانی هم پیش میاد همزمان با کارگردانی بازی خوبی پیشنهاد شه یا برعکس. مثلا سال پیش یه فیلم سینمایی کودک بهم پیشنهاد شد به کارگردانی وحید گلستان، تست گریم هم شدم اما بعد حسن معجونی نقش رو بازی کرد چون برای من کارگردانیِ فیلمنامه ای از سعید آقاخانی پیش آمد. تو اون لحظه هم می دونستم دستمزد کارگردانی یه تله فیلم پایین تره اما کاری که حسم باهاش بیشتر همسو بود رو انتخاب کردم.

نظرتون چیه راجع به شهرتی که بعضی بازیگرها رو کارگردان میکنه و بعضی کارگردان ها را بازیگر یا هر سمت چشمگیر دیگه ای  در حوزه ی هنر؟

برای من ربطی به شهرت نداشته و تا الان که شما مطرح کردید به این موضوع فکر نکرده بودم. اما خوب دیگرانی که این دغدغه رو دارن اگه توان نداشته باشن فقط ممکنه دو کار ا بد داشته باشند و بعد فِید بشن.عکسش هم وجود داره. از قدیم هم  بوده و تنها مختص امروزی ها نیست. مثلا آقای فخیم زاده سال ها پیش فیلم های خیلی خوبی ساختن مثل "همسر" و "خواستگاری" و در حال حاضر هم در فیلم آقای بهروز افخمی (فیلم سینمایی "آذر، شهدخت، پرویز و دیگران") با بازی خوبشون می درخشن. یا رضا عطاران، که در بازیگری موفق به دریافت جایزه ی خانه ی سینما میشه برا بازی تو فیلم سینمایی "اسب حیوان نجیبی ست" و سیمرغ بازیگری جشنواره ی فیلم فجر نصیبش می شه برا بازی تو فیلم سینمایی "طبقه ی حساس" و تو کارگردانی هم برا فیلم خودش، فیلم سینمایی "خوابم میاد"، سیمرغ میگیره.

فیلم سینمایی به کارگردانی مجید صالحی بر پرده ی سینماهای ایران اکران می شه؟

(باخنده) چند سالی می شه بناست این اتفاق بیفته ولی من چون همیشه کارگردانی برام مهم و جدیه دوست ندارم تو رزومه ی کاری کارگردانیم کار بد داشته باشم و سعی می کنم تا جایی که در توان، فهم و شعور منه این اتفاق، به شکل بد رقم نخوره، اما انشاالله.

به سیمرغ هم فکر می کنید

به این ها فکر نمی کنم. فقط فکر می کنم کار خوب بسازم. پارسال هم دو تئاتر داشتم که بلا استثنا همه ی بزرگان به من لطف داشتند و خیلی تعریف کردند. آقای طوسی هم راجع به من نقد نوشتن و خیلی از منتقدان دیگه هم همین طور، اما تو جشن بازیگر تئاتر که حتی کاندید هم نشدم همه تعجب کردن. اهالی تئاتر میگن تو تئاتر هم مثل سینما باند بازی وجود داره... ممکنه باشه اما برام مهم نیست. تو جشنواره های تله فیلم های دهه ی فجر تلویزیون هم، تله فیلم هام همیشه تا مرحله ی بالا اومدن اما جایزه نگرفتم. همین که هم مردم مخاطب هستند و هم با همکارانم گپ می زنیم راجع به کارهام ، راضی هستند برام کافی و دلچسبه. زمان  خیلی چیزها رو ثابت می کنه.

بله . همه متعجب شدند از اینکه شما بخصوص برای تئاتر "شایعات " کاندید نشدید .با توجه به ایفای نقش در دو تئاتر "شا یعات "و "در شورزار"،فضای فعلی تئاتر را متناسب با خلقیات و علائقتون می بینید تا باعث  در این حوزه هم حضور مداومی داشته باشید، چه تو زمینه ی بازیگری و چه کارگردانی؟

بله. چون در حال حاضر هم دانشجوی فوق لیسانس کارگردانی هستم و هم کارگردانی و هم بازیگری تئاتر برام مهمند و باز هم تئاتر کار میکنم.

سال 93 غیر از سریال "نیکائیل" برای ادامه ی مسیر هنریتون چه فعالیت های دیگه ای دارید؟

برای چند کار صحبت شده ولی تا به مرحله ی اجرا نرسند هنوز چیزی معلوم نیست. البته "نیکائیل" هم مشخص نیست. کار که با این بزرگواران تو سریال "مدینه" خیلی به من چسبید، هم آقای مقدم و هم آقای سعید نعمت الله. البته تهیه کننده ی "مدینه" را زیاد نمی دیدم، اما خوب اگر "نیکائیل" رقم بخوره برام خیلی جذاب تره چون کار با خانم غفوری به عنوان تهیه کننده رو دوست دارم. چون ایشون در زمینه تهیه کنندگی، حرفه ای هستن؛ به قول معروف خاک صحنه خوردن و با زحمت  و پله پله  بالا آمدن.

در آخر، امیدوارم از این گفتگو خسته نشده باشید و مطلبی اگر فکر می کنید نیاز هست مطرح شه بفرمایید.

نه، خواهش می کنم، کوچیک همه ی مردم  هستم، برام دعا کنید که کارهای خوب انجام بدم. در آخر هم آرزوی آرامش برای همه دارم.

و در نهایت گفتگو ما....

با صدای گریه ی دوقلوها و جانم جانم گفتنِ کودکانه ی مجید صالحی به کودکانش به پایان رسید.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید