دوشنبه, 20 مهر 1394 15:11

به بهانه اکران فیلم پدر آن دیگری/اقتباسی ساده حتی برای نقدکردن/پدر آن دیگری متعلق به سینمای آن دیگری نیست

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
به بهانه اکران فیلم پدر آن دیگری/اقتباسی ساده حتی برای نقدکردن/پدر آن دیگری متعلق به سینمای آن دیگری نیست به بهانه اکران فیلم "پدر آن دیگری" / اقتباسی که ساده تر از آن است تا بتوان نقدش کرد اما به دیدنش می ارزد

هما گویا (سی و یک نما) - به سالها قبل بر می گردم. جلسه نقد رمان "سهم من" نوشته پرینوش صنیعی و اصرارم برای اینکه چرا این قصه به تصویر کشیده نمی شود . کتاب بعدی او "پدر آن دیگری" را هم با اشتیاق خواندم و لذت بردم گرچه مثل سهم من، از جمله کتاب های ماندگاردر ذهن  من نشد اما باز هم به نظرم بستر خوبی برای قاب نگاه بود. اشاره اش به یک درد پنهان جامعه که پرداختن به آن حتما می تواند تاثیرگزار باشد و چه خوب که "یدالله صمدی " آن را ساخته که متعلق به "سینمای آن دیگری نیست".

نگاه اول: چرا در اوج فقر فیلمنامه خوب، نسبت به اقتباس ها بی اعتنائیم

ضعف فیلمنامه یکی از نقطه نظرهای مشترک بین هنرمندان، منتقدان و مخاطبان سینما است که عقیده دارند موجب رکود این هنر – صنعت در ایران شده است و سوال من نیز در این سالهای اخیر که به دنبال پاسخش بودم اینکه چرا با وجود داشتن سرمایه های ادبی از فیلمنامه های اقتباسی در این حوزه وام گرفته نمی شود.برای مثال آیا گنجینه های ماندگار زنده یاد "اسماعیل فصیح" بستر مناسبی برای فیلم و سریال محسوب نمی شوند؟ شاید یکی از دلایل عمده برای استقبال نکردن از فیلمنامه های اقتباسی این باشد که فاصله ی بین رمان و فیلم که باید توسط فیلمنامه نویس طی شود معمولا مسیر درست را طی نمی کند و داستان دستخوش سلیقه فیلمنامه نویس و گاه کارگردان و تهیه کننده قرار می گیرد و به ندرت کاری مثل "دائی جان ناپلئون" و یا "داش آکل" وفادار و به قدرت کتاب باقی می ماند و از طرفی نیز حق نگارشی که به مولف قصه از طرف تهیه کنندگان در ایران داده می شود ، گاه تحقیرآمیز است.به رغم اینها اتفاقی که موجب دلگرمی است اینکه در سالهای اخیر به نظر می رسد ، قرار است فیلمنامه های اقتباسی بیشتر از گذشته در سینمای ایران نمود پیدا کند و در جشنواره اخیر شاهد چند فیلم اقتباسی بودیم که  "پدر آن دیگری" هم یکی از همین هاست که گرچه کتاب، از فیلم ملموستر و جذابتر است اما فیلم ساده و قصه گوئی ایست که یدالله صمدی آن را ساخته است. کارگردانی که متعلق به سینمای خودمان ایت و نه "سینمای آن دیگری.فیلمی که حتما به دیدنش می ارزد.

نگاه دوم : وقتی که یک کلاه گیس، بازی خوب یک بازیگر خوب را تحت الشعاع قرار می دهد.

بارها دیده ایم که یک گریم خوب تا چه اندازه می تواند در باورپذیری یک شخصیت موثر باشد. یک تاثیر متقابل که در یک دوره مدل مو را می کند"قیصری" یا شخصیتی را می کند "شعبان استخونی" و....

حال چرا در این فیلم ، چنین ظلمی به "حسین یاری" شده است که کلاه گیس بلوند فرق وسط را مناسب شخصیت این پدر دیده اند ، نمی دانم اما هر چه هست به شدت در باورپذیری شخصیت او تاثیر داشته است و مخاطب هیچ شناختی بصری نسبت به پدر که نقش مهمی در فیلم دارد پیدا نمی کند.

نگاه سوم: فرصتی برای پیشکسوتان بازیگری

از ویژگی های فیلم "یدالله صمدی" بازی های خوبی است که در آن می بینیم. یکی از بهترین بازی های "هنگامه قاضیانی" در نقش مادر شهاب ، بازی متفاوت "اکبر عبدی"،بازی بازیگر خردسال نقش شهاب و بازیگرهای کم سن و سالی که در آن حضور دارند. اما نکته قابل اعتنا فرصتی است که به پیشکسوتانی چون خانم ها "شمسی فضل اللهی" ، "فریده سپاه منصور" و "ثریا قاسمی" د اده شده تا بتوانند نشان دهند که هنوز هم نقش های بسیاری در انتظار آنهاست.از آن مهم تر اینکه در این فیلم، سالمندان گره گشائی می کنند و نه اینکه فردی اضافه و تاریخ مصرف گذشته و دست و پاگیر در خانواده باشند.

نگاه چهارم:دغدغه ی پدر آن دیگری در کنار آدم هائی که تصویری از خانواده پر مهر ایرانی هستند.

عاطفه ، مهر و محبت و انسجام خانواده از پارامترهائی است که این روزها از سینمای ایران فاصله گرفته و اینکه نمی گویم سینمای دنیا به این خاطر است که می بینیم ، کم کم رویکرد برخی از سینماگران به این مقوله پررنگ تر از قبل شده است و مسائل خانوادگی و اجتماعی به چالش بیشتری کشیده می شوند .متاسفانه هر چه فیلم از عاطفه و سادگی و قصه گوئی فاصله بگیرد در سینمای ما به نظر، روشنفکرانه تر و هنری تر می آید و این پایان های بازی که در حقیقت "پایان باز" نیستند بلکه در یک نقطه قیچی می خورند اوج هنرمندی محسوب می شوند.پایان باز مهارت فوق العاده ای می خواهد که در سینمای روشنفکرانه ما گم شده است. سینمائی که در حقیقت متعلق به همه اقشارمردم است و باید سرگرم کننده هم باشد. پدر آن دیگری روایتی با یکی بود یکی نبودی است که با قصه ی ما به سر رسید تمام می شود و می تواند مناسب مخاطب عام باشد.مخاطبی که رای اکثریت را دارند .

نگاه پنجم:داستان پسر بچه ای که بی صدا فریاد میکشد

شهاب فرزند دوم خانواده ای است که تا شش سالگی حتی یک کلمه حرف نزده است. همه ی تکیه گاه او مادرش مریم است که می داند بر خلاف نظر پدر ، شهاب باهوش است و توانائی حرف زدن هم دارد و این نگفتن ها فریادی است که بر سر خواسته ها و نخواسته هایش می کشد.

او تصمیم گرفته تا از این طریق به تبعیض ، بی توجهی و تحقیرهای پدرش که به دیگران هم سرایت کرده واکنش نشان دهد و به مرور زمان اعتماد به نفسش را نیز از دست داده ونا خواسته دستخوش حوادثی می شود که به او ربطی ندارد. دنیای شهاب ، حالا در مادری خلاصه شده که مدام خودش را پشت او پنهان می کند.

نکته آخر:

"پدر آن دیگری" می توانست با ظرافت بیشتری ساخته شود ، ریتم تند تری داشته باشد و از قاب های بهتری بهره بگیرد . البته ریتم کند یکی از ویژگی های اکثر فیلم های اقتباسی است .این فیلم ساده تر از آن است که بخواهیم نقدش کنیم اما به همان اندازه که ساده است تاثیر گذار هم هست و این را می توان در اتفاقی دید که زمان نمایش آن در جشنواره شاهدش بودیم و حالا هم در اکران سینما تکرار می شود، وقتی...شهاب برای اولین بار حرف می زند و تماشاگران در سینما به شدت او را تشویق می کنند.

نگاه بی تکلف یدالله صمدی به قصه و دلسوزی که حتی میتوان آن را از پشت قاب هم حس کرد در تک تک سکانس های فیلم دیده می شود و این روزها چقدر نیاز داریم که دلسوزی را در سینما لمس کنیم. سینمائی که متعلق به همه ی مردم است و مردم....قصه می خواهند.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید