با این مقدمه بر می گردم به دوسال پیش که همراه خانم "پوران درخشنده" در سینمائی مردمی و به دور از جشنواره به تماشای فیلم "هیس!دخترها فریاد نمی زنند" نشسته بودیم ، فیلم به پایان رسید و تیتراژ با موسیقی زیبای "کارن همایونفر"روی پرده از پی نگاهمان می گذشت که پسر جوانی نزدیک ما شد و با گریه خطاب به نویسنده و کارگردان هیس! گفت : ممنون که این فیلم را ساختید ، به همینجا ختمش نکنید ، ادامه بدهید، این خط قرمزها را بشکنید و بگذارید تا چشم ها به روی خیلی از واقعیت ها باز شود."روزهای سختی بود برای پوران درخشنده . کم لطفی هائی که به فیلم در جشنواره میشد با استقبال مردم هیچ همخونی نداشت و این بانوی بی حاشیه می دانست که "هیس! اینجا و حالا وقتش نیست".همان زمان هم یاد دختر قاتلی افتادم که پدرش را کشته بود و یاد زوج پزشک معروفی که دخترشان از برادرش باردار شد و این اتفاق هرگز رسانه ای نشد.همان موقع هم فکر می کردم که باید هیس ها سکوت را بشکنند .منتظر بودم تا یکبار دیگر خانم "فرشته طائرپور" دست در دست "نگار آذربایجانی" از خط قرمزها عبور کند و آینه ها را روبروی ما قرار دهد اما فکر نمی کردم که این بار پرویز شهبازی خوش فکر و جسور فیلمنامه ای در چنته دارد که قرار است شهرام شاه حسینی آن را بسازد. فیلمی به نام "خانه دختر" که خانه ی امنی برای دختر نبود.
شاید این نگاه من ظلم باشد در حق کارگردان خانه دختر اما من انقدر که این فیلم را متعلق به نگاه کارگردان "نفس عمیق" و "دربند" می دانم در آن امضای شهرام شاه حسینی را پیدا نمی کنم چرا که فیلمنامه به نظرم قوی تر از فیلم است و پیچیدگی منطقی قصه تا حدودی به گنگ بودن فیلم بدل شده است.
روزهای اول سی و سومین جشنواره فیلم فجر "خانه دختر" در صدر توجه قرار گرفته بود و به نظر می رسید یکی از رقبای امسال جشنواره باشد . حامد بهداد در آن خیلی خوب بود و فیلم با وجود نقص هائی که داشت اما مهمترین ویژگی یعنی همان احاطه ی ذهن تماشاچی را هم شامل میشد. از همان زمان این زمزمه ها به گوش می رسید که این فیلم رنگ اکران را نخواهد دید و بعد از بایکوت آن در داوری جشنواره این حدس و گمان بیشتر و بیشتر هم شد.
خانه دختر با مرگ دختری که قرار است به زودی عروس شود آغاز می شود . دختر همراه دو زن برای معاینه سنتی که در گذشته و قبل از ازدواج برای مشخص شدن دست نخورده بودن دخترها بصورت توهین آمیزی رسم بود به پزشک زنان برده می شود اما فرار می کند و بعد هم میمیرد. داماد به دنبال دلیل این اتفاق است ، خواهر و دوست او هم همراهیش می کنند . خواهری که شاید رازهای زیادی در دل دارد.هر چه در داستان خوش ریتم فیلم پیش می رویم بیشتر به این حقیقت نزدیک می شویم که شاید پدربا این پریشان حالی ، کسی است که به دخترش تجاوز کرده است (البته این فقط یک حدس و گمان است). داستان بیشتر از این پرده ها را نمی درد و حرمت ها را نمی شکند و با المان هائی که می دهد ذهن تماشاچی را برای قضاوت باز می گذارد و در سکانسی که داماد (حامد بهداد) می خواهد روی سنگ قبر به جای مرحومه ، دوشیزه حک شود اوج ظرافت را به کار می برد . آیا این دختر خودکشی کرده یا کشته شده؟ آیا دست نخورده است یا اینکه بکارتش را از دست داده و از همه مهمتر آیا یک قربانی تجاور "دوشیزه" محسوب نمی شود؟
مدتهاست که سینمای ما به یک نظارت جدی برای تعیین صلاحیت سنی تماشاگران سینما نیاز دارد (البته نه اینکه فیلم، شرایط سنی داشته باشد و بصورت غیر معقول در شبکه خانگی و سوپر مارکت ها عرضه شود) و بعد از آن مسلم است اکران فیلم "خانه دختر" و ساخت کارهائی نظیر آن ضرورت یک سینمای غیر منفعل است .
در ادامه یادداشت پاسخ "پرویز شهبازی" به برخی از این ابهامات را که روز گذشته در ارتباط با "خانه دختر" به خبرگزاری مهر فرستاده می خوانیم :
اینکه از فیلم و یا از متن «خانه دختر» معنا و پیامی فهم بشود که مطلقا مطمح نظر پدیدآورندگان اثر نیست، از دو زاویه قابل بررسی است؛ اول اینکه راه را بر هرگونه تفسیر و تاویل خارج از متن ببندیم و نظر به نیت پدیدآورندگان -که در دسترس هستند- بگوییم هر پیام و معنایی خارج از آنچه ما ادعا می کنیم باطل و نادرست و مردود است، و به همین اساس بگوییم: فیلم «خانه دختر» درباره توهین به کرامت انسان، اصل محوری حقوق بشر اسلامی است. بنا بر آنچه در متن اثر موجود و حالا قابل مشاهده است، دختری در آستانه ازدواج، بی اجازه داماد به محلی برده می شود که احساس می کند به کرامت انسانی اش توهین شده است. دختری که به گواهی دوستان و اطرافیانش «اهل این حرف ها» نیست.
دختری که حتی اجازه نمی دهد نامزد او چند ساعت قبل از ازدواج دست او را بگیرد. در آن محل کذایی چیزی اثبات نشد و مادر اشاره می کند که او اجازه چنین کاری را نداد و رفت. و پسر که در پاکی او یقین حاصل کرده به سنگتراش می گوید به جای مرحومه «دوشیزه» بنویسد و اشاره از این گویاتر؟
مسلم است که فیلم تم های فرعی و کاملا در کنترل دیگر هم دارد و برجسته ترین آنها تم قضاوت درباره شخص غایب است. همان تمی که فیلم «به آهستگی» داشت که بنده در سال ۸۳ نوشتم و آقای مازیار میری آن را کارگردانی کرد. در آن فیلم، پری، همسر محمود از خانه فرار می کند و مورد قضاوت اطرافیان قرار می گیرد و کم کم همه به مرگش رضایت می دهند، چنانکه در فیلم «خانه دختر» پدر از مرگ دختر چندان متاثر نیست و در دل به او شک کرده و به مرگش رضایت دارد. این یادآوری از فیلم «به آهستگی» نکته ای را هم در دل خود داشت، اینکه اولین بار نیست که نوشته ای از بنده را دوست دیگری بسازد.
دوم اینکه راه را بر تفسیرها و تاویل های حتی لغزان و غافلگیرکننده باز بگذاریم و رویارویی اثر با مخاطب را به مثابه «آزمایش رورشاک» درنظر بگیریم و بپذیریم که بنا بر موقعیت مکانی و زمانی و اجتماعی و تحصیلی مخاطب، پیام های گوناگون و بعضا دور از ذهن خالق اثر، فهم می شود. این نگاه طرفداران بسیاری دارد حتما شنیده اید که می گویند «به تعداد مخاطبان فهم های متفاوت وجود دارد» اما اشکال از آنجا آغاز می شود که یک معنای ای بسا لغزان و نادرست، پیام غایی و نهایی اثر تلقی شود و خارج از حوزه نقد، حکم صادر کند و راه را بر تاویل دیگر مخاطبان اثر ببندد و موجب خسران شود. ناگفته پیداست که مولف احاطه بر چگونگی دریافت چنین فهمی ندارد و در صورت حیات، مسئولیت آن را نمی پذیرد، چنانکه بنده با این مختصر، سعی در انجام آن دارم.
تهیه کنندگی فیلم «خانه دختر» را محمد شایسته بر عهده دارد و در آن بازیگرانی همچون بابک کریمی، رویا تیموریان، حامد بهداد، رعنا آزادی ور، باران کوثری، پگاه آهنگرانی، بهناز جعفری و... به ایفای نقش می پردازند.