گیلانه
گیلانه به کارگردانی رخشان بنیاعتماد و محسن عبدالوهاب و با بازی فاطمه معتمدآریا محصول سال ۱۳۸۳ است. این فیلم برنده سیمرغ بهترین چهره پردازی و جایزه ویژه هیئت داوران شده است. فیلم گیلانه، سعی کرده است احساسات مادران ایرانی به فرزندان، تلاششان برای تأمین آسایش و حفظ کیان و کانون خانواده را در فیلم نشان دهد.
فیلم نگاهی به اوایل جنگ و اعزام نیروهای جوان به جبهه دارد. ننه گیلانه به همراه پسر و دختر جوانش در کوران جنگ و در بمبارانهای تهران، زندگی دشواری را میگذرانند.
مادر
مادر به کارگردانی علی حاتمی و با بازی رقیه چهره آزاد یکی از درخشان ترین فیلم های سینمای ایران درباره مادر است. فیلم محصول سال ۱۳۶۸ است و در هشتمین جشنواره فجر تا مرز گرفتن سیمرغ بلورین پیش رفت.
پیرزنی که در سرای سالمندان زندگی میکند به خانه برمیگردد تا روزهای پایانی عمرش را در خانهاش و کنار فرزندانش که هر کدام گوشهای به زندگی خود مشغولند بگذراند. گرمی حضور مادر در خانه، فرزندان را به دور هم جمع میکند و در این مجال فیلم به معرفی شخصیتهای داستان میپردازد.
میم مثل مادر
میم مثل مادر به کارگردانی رسول ملاقلیپور و با بازی گلشیفته فراهانی محصول سال ۱۳۸۵ است.
سپیده در زمان جنگ ایران و عراق، از پرستاران شهر سردشت بود و در بمباران شیمیایی سردشت، دچار تأثیرات شیمیایی شد. سالها بعد سهیل و سپیده در انتظار فرزند خود هستند. پس از سونوگرافی، پزشکان میگویند فررزند سپیده دچار مشکلات تنفسی و معلولیت است و این وضعیت ناشی از گازهای شیمیایی زمان جنگ است. سهیل اصرار دارد تا فرزندشان را سقط کنند اما سپیده مخالفت میکند و سهیل، سپیده را طلاق میدهد. پس از زایمان، در طی چکآپهای ماهیانه، پزشک به سپیده میگوید که این وضعیت سعید، ناشی از مشکلات ژنتیکی است و گازهای عصبی روی سعید تأثیری نداشته و…
باشو غریبه کوچک
باشو، غریبه کوچک به کارگردانی و نویسندگی بهرام بیضایی با بازی سوسن تسلیمی محصول سالِ ۱۳۶۴ است. باشو، غریبه کوچک در رأیگیریهای گوناگونی بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران شناخته شدهاست.
در یکی از بمبارانهای جنوب ایران در جریان جنگ ایران و عراق پسرکی به نام «باشو»، که ویرانی خانه و خانواده خود را بهچشم دیده، خود را به پشتِ کامیونی میاندازد و در آن خوابش میبرد و هنگامی که چشم میگشاید کامیون به شمال ایران رسیدهاست. او از ترس انفجارهایی که برای عملیات راهسازی است میگریزد و در آن سوی بیشه به شالیزارِ زنی به نامِ «نایی» میرسد که با دو فرزندش و در غیاب شوهر زندگی و کار میکند. نایی به باشو نان و آب میدهد و میکوشد بداند کیست و زبانش را بفهمد. امّا زبان پسرک برای او قابل فهم نیست؛ همچنان که باشو هم نمیتواند زبان محلی او را دریابد. باشو در عوضِ محبتهای نایی میکوشد به او در کارها کمک کند و گمان میکند این خواستِ شویِ در سفرِ نایی هم هست؛ غافل از آن که شوهر نایی با حضور این غریبه در خانهشان مخالف است. باشو، با کشف این موضوع، از خانه میرود؛ ولی نایی او را زیر باران مییابد و با کتک بازمیآورد. کمی بعد نایی بیمار میشود و باشو بهجایش خانه را میگرداند و چون از بهبودش نگران است برایش به شیوهٔ جنوبی خود تشت میزند. نایی در نامهای به شوهرش میگوید باشو را به جای پسر پذیرفته و نان او را از غذای خود خواهد داد. روزی سرانجام شوهر بازمیگردد و باشو با او روبرو میشود. پدر، که دست راستش را در سفر از دست داده، میپذیرد که باشو به جای دست او باشد و همهٔ خانواده یکصدا میروند که گراز را از مزرعه بتارانند.
شیار ۱۴۳
شیار ۱۴۳ به کارگردانی و نویسندگی نرگس آبیار و تهیهکنندگی ابوذر پورمحمدی و محمدحسین قاسمی با بازی مریلا زارعی محصول سال ۱۳۹۲ است.
پسری جوان به جبهه رفته است. مادر او (مریلا زارعی در نقش مش اُلفَت) در نبود پسرش روزهای تلخی را میگذراند و منتظر است او روزی از جبهه بازگردد. او نمیداند پسرش اسیر شده یا در جنگ کشته شده است.
بوسیدن روی ماه
بوسیدن روی ماه فیلمی به کارگردانی و نویسندگی همایون اسعدیان و تهیهکنندگی منوچهر محمدی محصول سال ۱۳۹۰ است.
این فیلم داستان احترامالسادات و فروغ خانم که در همسایگی هم زندگی میکنند بیش از بیست سال است که در انتظار فرزندانشان هستند.
مهر مادری
مهر مادری به کارگردانی کمال تبریزی و با بازی فاطمه معتمد آریا محصول سال ۱۳۷۶ است. فیلمنامه مهر مادری را کمال تبریزی و رضا مقصودی نوشتهاند.
مینا فهیمی (فاطمه معتمدآریا) مددکار اجتماعی در کانون اصلاح و تربیت پسران مشغول به کار است. یکی از پسربچههای بزهکار به نام مهدی که پدرش را که رانندهٔ کامیون بوده بر اثر تصادف از دست داده و مادرش نیز لحظهٔ بدنیا آوردن فرزند دومش از دنیا رفته، اما مهدی فوت مادر را قبول نمیکند او عکس خود و مادرش را دیده و در این بین خانم فهیمی را شبیه مادر خود میبیند و با بدست آوردن آدرس ایشان از او میخواهد که مادرش باشد، اما خانم مددکار قبول نمیکند و مهدی با اصرار تا شب میماند تا بالاخره به داخل خانه دعوت میشود. اما با مراجعهٔ مکرر مهدی به خانهٔ خانم فهیمی او به مأموران خبر میدهد اما آنها موفق به دستگیری او نمیشوند و فرار میکند. مهدی بار دیگر به منزل مددکار میآید و این بار برخوردش با مهدی تندتر از قبل است چون این بار او دختر خانم مددکار را بدون اجازه برای خرید کادوی روز مادر با خود به بازار برده است، اما این بار مأموران کانون مهدی را دستگیر میکنند و فردا وقتی همسایهٔ خانم مددکار کادوئی را که مهدی برای روز مادر خریده بود به خانم مددکار میدهد، او پشیمان میشود و به سراغ مهدی میرود اما…
من ترانه ۱۵ سال دارم
من ترانه ۱۵ سال دارم به کارگردانی رسول صدرعاملی با بازی ترانه علیدوستی محصول سال ۱۳۸۰ است و برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (رسول صدر عاملی) و بهترین فیلمنامه (کامبوزیا پرتوی) و بهترین بازیگر نقش اول زن (ترانه علیدوستی) از بیستمین جشنواره فیلم فجر است. رسول صدرعاملی برای این فیلم برنده جایزه ویژه هیئت داوران و نامزد جایزه یوزپلنگ طلایی جشنواره فیلم لوکارنوشد.
ترانه دختر نوجوانی است که مادرش را در کودکی از دست داده و پدرش به دلایلی در زندان به سر میبرد. ترانه به زندگی عادی اش ادامه میدهد تا این که پسر پولداری به او پیشنهاد ازدواج میدهد. ترانه قبول میکند و ازدواج سر میگیرد ولی بعد از مدت کوتاهی پسر ترانه را رها کرده و به خارج از کشور میرود. این در حالی است که ترانه از آن پسر حاملهاست و چون فقط بین آنها صیغهای قرائت شده و اسم ترانه در شناسنامه پسر نیست او نمیتواند ثابت کند این بچه در شکمش را از آن پسر دارد. در حالی که همه به او تهمت میزنند ترانه تلاش دیوانه واری را برای اعاده حیثیت از خود و بچه اش آغاز میکند…
خون بازی
خونبازی به کارگردانی رخشان بنی اعتماد و محسن عبدالوهاب با بازی باران کوثری و بیتا فرهی محصول سال ۱۳۸۵ است.
«سارا» معتاد به مواد مخدر است. آرش نامزدش که در تورنتوی کانادا درس میخواند از اعتیاد او بیخبر است. یک ماه پیش از آن که آرش برای برگزاری مراسم ازدواج به ایران بیاید سارا تصمیم میگیرد تا اعتیادش را ترک کند. سارا که همراه مادرش عازم سفر میشود. تصمیمی سخت در کشاکش وسوسه و مقاومت و…
به همین سادگی
به همین سادگی به کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی رضا میرکریمی و با بازی هنگامه قاضیانی در سال ۱۳۸۶ است.
داستان دربارهٔ سپری شدن یک روز زنی به نام طاهره که دو فرزند (پسر و دختر) کوچک دارد. شوهرش یک مهندس ساختمان است و به خاطر مشغلههای کاری که دارد طاهره احساس تنهایی میکند. از طرفی مشکلات مربوط به فرزندانش او را عصبی کردهاست. او که از خانواده ایی عشایری است دلش سخت هوای روستایشان را کرده.. او الان زنی افسردهاست که دلخوشی اش در خاطرات گذشتهاش هست… او میخواهد برای مدتی خانوادهاش را ترک کند و با برادرش به ولایتشان برود… اما شرایط طور دیگری رقم میخورد…