چه خوب بودی با "گلنار" که حالا خانمی شده برای خودش.
اشک هایم جاری است حسن آقای جوهر چی. ما از یک نسلیم و دنیا فنی زاده هم از نسل ما بود.دارم فکر می کنم که مرگ چه نزدیک شده این روزها، سن و سال هم نمی شناسد.
انگار همین الان دوباره "ضیافت" روی پرده چشمم اکران شده. درب ساندویج فروشی موسیو باز می شود و صدای جرینگ جرینگ و تو که با ویلچر آمده ای به این ضیافت و نه با بنز.
امتیازت به بقیه دوستان قدیمی در این ضیافت این است که تو این شانس را داری که ماشینت، همان صندلی چرخ دار را در وسط میهمانی دوستانه پارک کنی.
وااای که چه سکانسی بود این سکانس از ضیافت مسعود کیمیائی و چه بازی درخشان و ماندگاری داشتی در این فیلم و صد البته در این سکانس.
فردا دوباره دوستان جمع می شوند . مثل همان سکانس که روی پاهایت افتادند، گریه کردند و اشک موسیو را هم درآوردند، روی پیکرت زار خواهند زد و لابد تو با همان آرامش به آنها دلداری خواهی داد.
فردا یکشنبه برای خداحافظی از خانه ی سینما تا قطعه ی هنرمندان در آخرین ضیافت همراهت خواهیم بود.
من و همکارانم در سی و یک نما این مصیبت را به جامعه هنرمندان و خانواده محترمت تسلیت می گوئیم. یا علی.خدا به همراهت