شنبه, 03 آبان 1393 18:40

نقدی بر فیلم "ساکن طبقه وسط" اولین ساخته شهاب حسینی / هیاهوی یک ذهن آشفته

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
نقدی بر فیلم "ساکن طبقه وسط" اولین ساخته شهاب حسینی / هیاهوی یک ذهن آشفته نقدی بر فیلم "ساکن طبقه وسط" اولین ساخته شهاب حسینی / هیاهوی یک ذهن آشفته

هما گویا (سی و یک نما)- برای دیدن فیلم "ساکن طبقه وسط" به سینما می روم. بیشتر از اینکه اولین ساخته شهاب حسینی کنجکاوم کرده باشد ، قصه ی فیلم مرا به وجد آورده چرا که قرار است یک فیلم فلسفی – عرفانی ببینم.تمام بلیت های این سانس فروخته شده  و من از اینکه مردم از اولین فیلم بازیگر محبوبشان در مقام کارگردانی حمایت می کنند خوشحالم و مشتاق برای دیدن "ساکن طبقه وسط". خوشبختانه یک بلیت برای من هست....

ساکن طبقه ی وسط در این چند روز شروع اکران فروش خوبی داشته اما من براین عقیده ام که رضایت مخاطب از یک فیلم در حقیقت بعد از هفته اول اکران شروع می شود یعنی زمانی که تماشاگران دیدن آن را به هم پیشنهاد می دهند و از طرفی مشتاقان فیلم همچنان راغب هستند تا وقت بگذارند و آن را ببینند.چه مخاطبین عام و چه مخاطبین خاص.حال اینکه آیا اولین ساخته بازیگر محبوب سینمای ایران می تواند این روند را طی کند سوالی است که زمان به آن پاسخ میدهد.

فیلم ساکن طبقه وسط را دیدم و با دقت هم دیدم اما اعتراف می کنم که به رغم شنیده هایم که منتظر یک فیلم عرفانی بودم، نتوانستم با آن ارتباط برقرار کنم. البته این نوع نگرش من به گونه ای نیست که بخواهم بگویم که هیچکس نمی تواند با این فیلم ارتباط بگیرد و شاید هم با سلایقی جور باشد که حتمن هست. بخصوص  آنهائی که ریتم نداشتن و آشفتگی یک فیلم را نگرشی خاص از سینمای مدرن می دانند.

فیلم داستان جوانی است که زندگی را گم کرده و مسیر قصه ی زندگیش بی مفهوم بین مادیات و معنویات مانده و نمی داند از زندگی چه می خواهد و همین آشفتگی در فیلمنامه ای که نوشته اما پایانی برای آن متصور نیست هم نمود کرده است. انگار قصه فیلمنامه به نوعی باورهای خود اوست که در نیمه راه رها شده است.

فیلم پر است از شخصیت هائی که می آیند و می روند و گاه هنوز نیامده می روند! شخصیت هائی که بیشترشان برای به رخ کشیده شدن در اسامی بازیگران و جذابیت فیلم خلق شده اند و هیچ کارائی ندارند و شاید در قصه وجود هم نداشته باشند.

(لازم است اشاره کنم که این اتفاق می تواند به گونه ای مثبت هم رخ دهد. یرای مثال بهمن فرمان آرا از کارگردان هائی است که بلد است با کوتاهترین حضور از یک بازیگر ستاره ای در فیلم  بسازد مثل بازی به یاد ماندنی رویا نونهالی در "خانه ای روی آب "فقط در یک سکانس بدون دیالوگ)

IMG14025185.jpg

حضور منفعل هنگامه قاضیانی با گویش متداول خود و گریمی نا همخوان و نقش چند ثانیه ای و بسیار سبک برای یک بازیگر حرفه ای که به بهنوش بختیاری یا سحر قریشی داده شده از ضعف های ساکن طبقه وسط است که این بار نه  مخاطب بلکه  جایگاه بازیگری حرفه ای را زیر سوال می برد.

اولین کارآکتری که وارد بازی می شود فرهاد اصلانی است، مثل همیشه خوب اما مثل این اواخر تکراری. به هر حال وجودش در طبقه وسط قابل دفاع است و لااقل در روند قصه یک جائی دارد. سکانس مربوط به طناز طباطبائی  یا بهناز جعفری که باز هم نمی دانم کجای قصه می پلکد را هم می شود پذیرفت چرا که لااقل نکته اخلاقی کلیشه شده ای دارد. (کلیشه شده درست مثل نیمروئی که می سوزد و تابه ای که به طرف سینک ظرفشوئی پرت می شود و بارها و بارها در فیلم ها دیده ایم.)

بابک حمیدیان، مانی کسرائیان ، حسین محجوب،کامبیز دیرباز ،کیانوش گرامی و حسین یاری از بازیگرانی هستند که به نظر می رسد در فیلمنامه جائی داشتند و می توانیم شهادت بدهیم که در این فیلم بازی می کنند. و البته ساره بیات که نقش همسر شهاب حسینی را بازی می کند و چند سکانس کوتاهی حضور دارد اما ساره بیات همیشگی نیست. همسری که در آرزوی فرزندی است اما شوهرش نابارورست و چقدر توانائی این را داشت که بهتراز اینها استعدادش را نمایان کند.

شخصیت های دیگری هم در این فیلم هستند که نام و حضورشان را فراموش کرده ام.

saken.png

و اما در این میان یکی از بجاترین کارآکترها (که حضور این شخصیت هم دارد کلیشه میشود) دکتر روانشناسی است که در این قصه ی آشفته به خوبی حضوری موثر و موفق دارد. لااقل به ما این دلگرمی را می دهد که اگر در فیلم سردرگم شدیم ، نگران نباشیم چرا که اتفاقی کاملن منطقی است.

حالا در نظر بگیرید با این همه پراکندگی و گوناگونی شخصیت ها باید شهاب حسینی را هم در سی و چند شخصیت مرور کنیم (البته بصورت اسلاید شو و در چند ثانیه) و من واقعن نمی فهمم چرا؟

از سر در گمی و بی جایگاهی شخصیت های این فیلم می توان به این مورد اشاره کرد که در تیتراژ هم بازیگران به ترتیب حضور نوشته می شوند و نه پررنگی نقش چرا که در حقیقت هیچ نقشی تعریف شده نیست (کاری که نوع صحیحش معمولن به جهت احترام به بازیگر نمایش در تئاتر متداول است)

و شهاب حسینی که بازیگر اصلی است و تنها کارآکتر طبقه وسط....

Eftatahie-Sakene-Tabagheye-Vasat-Alootorsh-6.jpg

او با تی شرت میکل آنژ بازی اش را شروع می کند از خواننده پاپ و راک و سنتی تا "هوی متال" پیش میرود ، پینک فلوید را در می نوردد تا به رقص سماع و مولانا و مسیح میرسد. هیتلر و بودا می شود، می خواهد حس مرگ را با صادق هدایت تجربه کند و یا شیخ صنعان و حتا یک رزمنده در جنگ باشد. و در آخر تی شرتی با یک شعر عرفانی که نمی دانیم استعاره از چیست را به تن می کند. (او با چه چیز متحول شد؟)

زمان در این قصه آنچنان ناشیانه لحاظ می شود که گاه حس میکنی همه اتفاق ها (که البته اتفاق خاصی هم نیست) در یک شبانه روز می افتد اما با دیدن بچه های همسر سابق شهاب حسینی میفهمی که این قصه یک پروسه زمانی هم داشته است!کی و کجا !!؟کدام اتفاق ها زمان حال است و کدام زمان گذشته؟

شهاب حسینی محور اصلی طبقه وسط دارای هیچ شخصیتی نیست. ما با یک انسان معترض و عاصی رو به رو نیستیم تا دوستش داشته باشیم او منفعل ، بی اراده و غیر قابل باور است که علاقه خاصی به او نداریم و نگران سرنوشتش نیستیم. و به رغم اینکه همیشه از شهاب حسینی بهترین بازی ها را دیده ایم اما در این فیلم متوجه می شویم که او جلوی دوربین دیگران به مراتب موفق تر است تا دوربین خودش.

البته در طبقه وسط که عنوانش دقیقن مثل خود فیلم بلاتکلیفی بین پائین و بالاست  سکانس های خوب هم وجود اشت که گرچه باز هم به جای حل شدن در قصه صرفن به آن چسبیده است اما دیدنی است..

IMG21370411.jpg

یکی سکانسی که فرشته ،مرد فرودست را متمول می کند و مرد با ماشین کروکی اش دنبال بلند کردن خانوم هاست ، دیگری سکانس مربوط به دوربین مخفی و سومی سکانسی که شهاب در کودکی از روی نوشته سنگ قبرها تصویری از مردگان در ذهن خود می سازد و یا سکانس ترس از زلزله به هنگام خودکشی در نوجوانی شهاب...

ساکن طبقه وسط بیشتر از اینکه یک فیلم دارای فرم و ساختار و درام باشد یک کلاژ است که افکار پریشان انسانی را ناشیانه و بی هدف کنار هم قرار می دهد که شاید از نگاه عده ای از منتقدین بتوان آن را سبکی از روایت دانست که من این روایت را پیدا نکردم اما حسی که داشتم این بود که در لابلای این فیلم گاهی می توانستم خود شهاب حسینی را هم پیدا کنم و با حضور پسرش و همچنین پریچهر قنبری همسر واقعی او در سکانس پایانی (که نفهمیدیم از کجا،چطور و چرا پیدایش شد) احساس کردم که خود او هم زیرکانه می خواهد امضائی از زندگی اش را در اولین ساخته ی خود جای دهد.

به هر حال اولین فیلم شهاب حسینی به عنوان یک فیلم مستقل کار متفاوتی است که ارزش دیدن را دارد بخصوص که از نظر تصویر وقاب بسیار خوش ساخت است و امیدوارم از نظر روایت قصه هم برداشت شما از فیلم متفاوت از نگاه من باشد.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید