یکشنبه, 18 آذر 1397 00:00

نقد فیلم "همه می‌دانند" / وقتی بیننده هم راز فرهادی را می‌داند

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
نقد فیلم "همه می‌دانند" / وقتی بیننده هم راز فرهادی را می‌داند نقد فیلم "همه می‌دانند" / وقتی بیننده هم راز فرهادی را می‌داند

هما گویا/سی و یک نما_ ناقوس کلیسا به صدا درآمده، سبدِ پر از انگورهای مزرعه روی هم چیده می‌شوند و ما آنقدر اصغر فرهادی را در این سال ها شناخته‌ایم که بدانیم هیچ نمایی در فیلم هایش مهندسی نشده، جای نمی‌گیرد و لابد این مزرعه هم می‌تواند شخصیتی بی جان در روایت او باشد.

احتمال اسپویل ( لو رفتن) داستان فیلم وجود دارد.

لائورا (پنه لوپه کروز) پس از سه سال برای عروسی خواهرش از آرژانتین به زادگاه خود، دهکده‌ای در اسپانیا می‌آید. در همان سکانس‌های اولیه، فرهادی یک به یک شخصیت‌ها را در حالی به ما معرفی می‌کند که تعدادشان کم نیست و همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، می‌دانیم که این فیلمساز برجسته هرگز شخصیتی را بی‌دلیل در قصه‌اش راه نمی‌دهد تا بی‌هدف بپلکند و اعضای این خانواده هم، هر یک در این فیلم، برای خود شناسنامه‌ای دارند.

در این دهکده رازی هست که همه می‌دانند و رازی که همه بدانند، دیگر راز نیست، به همین دلیل فرهادی هم سعی ندارد این راز را پنهان کند و به راحتی بیننده هم می‌فهمد که لائورا و پاکو (با بازی فوق العاده خاویر باردم) درگذشته و از نوجوانی با هم رابطه‌ی عاشقانه‌ای داشتند.

 

نقد فیلم همه می‌دانند

 

لائورا به همراه دختر شانزده ساله و پسر خردسالش به سفر آمده و این بار همسر پولدار او الخاندرو(ریکاردو دارین) او را همراهی نمی‌کند.

مراسم عروسی شروع می‌شود و در نیمه‌های شب، دختر شانزده ساله‌ی لائورا ( ایرنه) را می‌دزدند و گروگانگیر، طلب مبلغ بالایی پول می‌کند، غافل از اینکه الخاندرو ورشکست شده و دیگر مرد ثروتمندی نیست تا برای رهایی دخترش پولی بپردازد.

به این ترتیب همسر لائورا بعد از گذشت نیمی از تایم فیلم، در حالی به ماجرا اضافه می‌شود که می‌توانیم از بازی این هنرپیشه‌ی برجسته‌ی اسپانیایی لذت ببریم و یک مثلث از توانمندی ستارگان بزرگ سینمای جهان در قاب نگاه فرهادی داشته باشیم.

حالا ما در کنار این اتفاق ناخوشآیند، دو زوج را درگیر با هم می‌بینیم که هر یک در گذشته، روی زندگی دیگری تاثیر گذاشته‌اند؛ لائورا و شوهرش، پاکو و همسرش(ویئا). به‌خصوص وقتی گروگانگیر پیغام‌های خود را علاوه بر لائورا برای همسر پاکو هم می‌فرستد که قاعدتاً ربطی به ماجرا ندارد.

 

نقد فیلم همه می‌دانند

 

ما به عنوان بیننده به هر کسی می‌توانیم مشکوک شویم. نوجوانی که با دختر آشنا شده، قاتلی که چند سال پیش هم در آن دهکده، دختری را ربوده و کشته، همسر پاکو، و حتی الخاندرو همسر لائورا که می‌داند این دختر در حقیقت، متعلق به پاکوست. یعنی همان رازی که همه می‌دانند به جز پاکو...

( فرهادی در دیالوگ های فیلم، زیرکانه با ضمایری، "ایرنه" را خطاب قرار می‌دهد که انگار هویتی گمشده دارد).

وقتی نقدی بر یک فیلم را از زبان یا قلم یک منتقد و روزنامه نگار خارجی می‌خوانیم؛ اولین نگاه منتقد به قصه و روایت است و بعد فرم و محتوا، ریتم، قاب کارگردان، بازی بازیگری و....

و معمولا در مبحثی جداگانه و یا به پیوست، کد‌ها و المان‌ها، ریزه کاری‌های فیلم و نگاه فیلمساز در قالب نگاهی تخصصی واکاوی و کالبد شکافی می‌شود.

بر عکس این روزهای سینمای ایران، که بعضی از منتقدین بیشتر شبیه "تور لیدر" ها شدند که انگار قرار است یک بنای تاریخی را به توریست‌ها معرفی کنند؛ به گونه‌ای که تکنیک‌ها و لایه‌های درونی فیلم را با اصطلاح‌های تخصصی نه خطاب به بیننده (که او دنبال قصه است) بلکه با به رخ کشیدن دانش تخت و حرفه ای، به نبردی مابین خود بدل می‌کنند.

نور از کدام طرف است، قاب چطور بسته شده، کدام در باز است، منظور از در نیمه باز چیست، میزانسن کارگردان با چه ایده و سلیقه‌ای است و الی آخر.

 

نقد فیلم همه می‌دانند

 

از آن مهم‌تر این‌که با سابقه‌ی ذهنی از یک کارگردان، فیلم بعدی او را می‌بینند و همین؛ سوییچ کردن یک فیلمساز در اندازه‌های فرهادی را هم زیر سوال می‌برد، در حالی که فیلم برای مخاطب ساخته شده و باید اولین نکته‌ای که مد نظر باشد، ارتباطی است که با مخاطب می‌گیرد؛ یعنی همان ارتباطی که در سه گانه "چهارشنبه سوری"، "درباره الی" و "جدایی نادر از سیمین" با سینمای منحصر به فرد فرهادی گرفت( البته که این سه فیلم با " همه می‌دانند" در یک کفه‌ی ترازو قرار نمی‌گیرند). فیلم‌هایی که هم مخاطب خاص و هم مخاطب عام را تحت تاثیر قرار می‌دهد؛ ارتباطی که در "گذشته" و "فروشنده " کمرنگ شد اما در "همه می دانند "، به رغم نقاط ضعفی که دارد، دوباره تکرار شده است. نقاط ضعفی که صرفا به ریتم فیلم و گره گشایی‌های عجولانه فیلم بر می‌گردد.

 

نقد فیلم همه می‌دانند

 

مخاطب، ممکن است این فیلم را دوست نداشته باشد، یا برعکس، خیلی بپسندد و حتی روی فرهادی و سینمایش غیرتی شود، اما مهم این است که فیلم را می‌فهمد و با آن ارتباط می‌گیرد، تا جایی که با دو سه خط تغییر در فیلمنامه به راحتی این فیلم کاملاً خارجی، می‌تواند یک فیلم کاملا ایرانی شود.

"همه می‌دانند" بی هیچ تردیدی امضای فرهادی را دارد،

به‌خصوص دوربین که حرکتش برای مخاطبانِ رنسانسِ فیلمسازی فرهادی، کاملا آشناست و قصه‌ی آدم‌هاییست که قرار است خودشان هم، خود را بهتر بشناسند؛ این بار با داستانی ضعیف‌تر، اما سر‌ راست‌تر.

آخرین ویرایش در یکشنبه, 18 آذر 1397 17:18

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید