طراحی صحنه برای بازسازی دهه شصت و دوران جنگ چیزی از خود کم نگذاشته است. هر چند به نظر میرسد در انتخاب پوشش زنان کمی سهل انگاری رخ داده است.موسیقی فیلم حیرت انگیز است گرفتار کنندهست و گاهی جلوتر و پیشگامتر از خود فیلم "شنیده" میشود.
تصویربرداری محمود کلاری جای حرف و حدیث دارد؟ نه قطعا. مثل همیشه دقیق و بی نقص.همین بی نقصی را به جلوی دوربین بیاور میشود نقش پدر لیلا حاتمی در فیلم.
شاخص ترین بازیگر فیلم اما بدون تردید "ارشیا عبداللهی" است که وقتی به دخترک نگاههای معنادارِ عاشقانه و کودکانهاش را میاندازد قلب مخاطب به لرزه میافتد. صورتش حرف میزند و از آن پسر بچههای بور و ظریفیست که حتی وقتی دفتر مشق دوستش را کش میرود و انکارش میکند باز هم میتوانیم برایش ضعف کنیم.
بمب پر از نشانهست پر از نکته پر از نوستالژی و درد. بچه مدرسههایی که صبحها سر صف، مراسم صبحگاهیشان را با لیست بلند بالایی از مرگ بر ها شروع میکنند و گاه ناخواسته میان صحبتهای مدیر مدرسه بر حسب عادت، بی جهت شعارها را تکرار میکنند مرگ بر آمریکا شوروی انگلیس منافقین صدام و...
دیوارهای مدرسه هم جا کم میآورند برای گنجاندن این حجم از نفرتِ مستمر
فردای روزی که آوارهای بمباران را جمع میکنند باران میبارد و شعارهای تازه نوشته شدهی مرگ بر فلانی و فلانی روی دیوار مدرسه زیر نایلونها در آرامشند بی آن که تَر شوند حتی.
و عشق در این میان جایش را روی دیوارهای مستراح پیدا میکند و در پناهگاههای وضعیت اضطراری و روی کاغذی که مراقب جلسهی امتحان به خیال تقلب از بچه مدرسهای گرفته و... این دههی شصتِ بی عشق
بمب از داستانش ضربه خورده از قصهای که نیست از ماجرایی که در روایتش برای مخاطب یک در میان لنگ میزند.
به همین خاطر بعد از دیدن آن بیشتر یاد میکنیم و مرور میکنیم و شاید چشمانمان هم اشکی میشود. تلنگری و تاسفی که از آن دوران تا همین امروز بر دوش داریم.
شاید یاد زوج جدایی نادر از سیمین هم بیفتیم که هر دو فرهیخته و تحصیل کرده بودند و هر دو به نحوی دچار عشق. یکی در دههی شصت و دیگری در دههی نود.
بمب شاید شما را یاد "نفس" هم بیاندازد نفس ساختهی نرگس آبیار. از جهت سبک پردازش و گاهی داستان و شمایل کلی فیلم.
هر چه هست بمب به تماشایش میارزد و به قدری از جادوی هنر و سینما بهره برده که مخاطبش را نا امید نکند.
پیمان معادی چهرهای جهانی و محبوب است که بارها آبرو خریده برای هنر ایران. از شخصیت های شخیص و شاخصِ این روزهای سینمای ماست و همین کارش را سختتر میکند و مخاطب خاص و عام را حساستر. تا در اکران عمومی چه پیش آید...