ارتباط گرفتن با سینمای روح الله حجازی اتفاقی است که برای من نمی افتد و این مشکل می تواند از نوع نگاه شخصی من باشد ،که مسلما وی از کارگردان های خوب سینمای ایران است. اما در مورد فیلم اخیر او اهمیت طرح انتخاب شده که در گذشته به بهترین شکل ممکن در اثری جاودانه از علی حاتمی به تصویرکشیده شده، موجب می شود تا نه برحسب سلیقه بلکه از نظر قصه و شخصیت پردازی به آن نقد داشته باشم، چرا که می شود از یک طرح خوب، چندین داستان با زاویه های دید متفاوت نوشت یا ساخت اما به شرط اینکه حرف برای گفتن داشته باشد و یا نگاه متفاوت اما جذاب به آن بیاندازد و نه اینکه با یک طرح تکراری از فضائی که در قالب یک داستان بکر می توان وام گرفت نیز بی بهره شود.
تصویر محمود کلاری و تدوین هایده صفی یاری و سپیده عبدالوهاب کافی است تا هر نقطه ضعفی در کار یک کارگردان را روتوش کند و در فیلم "مرگ ماهی" هم چنین است و فیلم از نظر ساخت فیلم قابل قبولی است و کارگردان هم کم نمی گذارد اما هر مشکلی هست در قصه ی مرگ ماهی است.
مادری که وصیت کرده پس از مرگ، جنازهاش را سهروز در خانه نگهداری کنند و بعد از آن به خاک بسپارند تا به این طریق فرزندانش را که از هم دور افتاده اند، بعد از مدتها دورهم جمع کند. انگار این مادر خیلی پیش از این مرده بوده ، درست مثل مرگ یک ماهی در آب.مثل وقتی ماهی در آب هم خفه می شود.
شخصیت ها به این قصه اضافه می شوند اما گره گشائی نمی کنند. گره گشائی یعنی همان عاملی که موجب می شود یک کارآکتر در یک قصه حضور داشته باشد و عاملی برای درام و تعلیق شود.نه اینکه خود گره ای باشد برای عدم ارتباط ما با اینکه فیلم چه می خواهد بگوید.
حیف است که گریزی به فیلم "مادر" هزار بار دیده اما هنوز تازه ی سینمای ایران نداشته باشیم.در این فیلم زنده یاد "نادره" فقط یک سکانس –پلان بازی دارد، در نمای مدیوم. اما کاملا او را با همین تک سکانس می شناسیم و شخصیتش را در کنار دیالوگ هائی که ازپسر بزرگ خانواده می شنویم ، باور می کنیم.
ما داماد خانواده را با بازی "حمید جبلی" باور می کنیم که تشنه ی دیدن یک لحظه روی همسرش هست. دامادی که از نظر اقتصادی و جایگاه اجتماعی پائین تر از دو برادر بزرگ خانواده قرار دارد اما بر عکس آن دو خوشبخت و بی دغدغه است.
به عمد از نقش های اصلی نام نبردم که بتوانم از عقیده خودم دفاع کنم که وقتی یک شخصیت درست در بیاید ، دیگر اصلی و فرعی وجود ندارد و ماندگار و باور پذیر می شود. به عکس فیلم مرگ ماهی که تا می خواهیم از بین کلام ها و نقش آفرینی ها ، با شخصی همذات پنداری داشته باشیم ، روح اله حجازی ما را از میان باورهایمان به بیرون پرتاب می کند .
این خانواده در لابلای یادگارهای کودکی چه چیزی را قرار است پیدا کنند ؟ شاید وجدانشان را یا صرفا یک نوستالژی با فلش بک به گذشته و خاطره بازی (که البته خوب درآمده)؟ مگر می شود این بافته های دست مادر را شکافت و در اشل بزرگتر بافت؟ آن چیزهائی که به مرور از دست داده اند چیست؟ بین شادی و عشق کودکانه و این همه نفرت در بزرگی حفره ی عمیقی است که در "مرگ ماهی" پر نمی شود. حالا قرار است چه چیزی به دست بیاورند؟ چه چیز می تواند به ما اطمینان دهد که فکر مادر درست بوده و ظرف سه روز کینه های شاید سی ساله از بین می رود و آتشی زیر خاکستر نیست؟ بخصوص حالا که مادر همه دارائی خانوادگی را هم به نام کارگر خانه کرده و چیزی دست بچه ها را نمی گیرد.اما در "مادر" علی حاتمی ما مطمئن هستیم که این خانواده در کنار هم خواهند ماند.آیا حذف ارثیه، عامل نزدیک شدن خانواده به هم خواهد شد؟ آیا قصه این را درآورده است؟ جای تاثیرگذاری جایگاه مادر در اینجا خالی است که اگر لااقل کارآکتر او خوب درآمده بود، حتی می توانست با کالبدش هم نقش بسیار پر رنگ تری برای باورپذیری قصه داشته باشد.
در مورد "مرگ ماهی" سختگیرانه قضاوت کردم چرا که در کنار بعضی از فیلم های روی پرده ی این روزهای سینما مسلم جایگاه قابل احترامی دارد و با دیدن آن وقتمان تلف نمی شود و به دیدنش می ارزد. بخصوص دیدن بازی های خوب که در بین این بازی ها ، "بابک کریمی" بسیار درخشیده است و چقدر می شود همیشه از بازی های او لذت برد، حالا جلوی دوربین اصغر فرهادی و یا روح الله حجازی و" بهرنگ علوی" که بار دیگر به ما گوشزد می کند ، جوان با استعداد و توانای سینمای ماست که یقینا باید در نقش های محوری تری قرار بگیرد تا ما را شگفتزده کند.
مرگ ماهی با بازی : نیکی کریمی ، علی مصفا ، بهنوش طباطبائی ، بابک کریمی ،ریما رامین فر، بهرنگ علوی ، حسام محمودی ،پانته آ بهرام ، بابک حمیدیان ، مروارید کاشیان، سحر دولتشاهی و رابعه مدنی از پانزدهم اردیبهشت ماه در سینماهای کشور اکران شده است.
دیدگاهها