خیلی از منتقدین این فیلم رو تقابل بین زندگی سنتی و مدرنیته می دانند اما به نظر من این نگاه هم تحقیر زندگی سنتی است و هم توهین به زندگی مدرن. چرا که نه هرزه دلی آقای محمودی به دلیل سنتی بودن اوست و نه سبک سری های ساناز از امروزی بودنش نشئت می گیرد.
زندگی مشترک آقای محمودی و بانو فیلمی است درباره زندگی دو زوج، یکی منصور محمودی(حمید فرخ نژاد) و همسرش محدثه (هنگامه قاضیانی) و زوج دیگر ساناز(ترانه علیدوستی) و رامتین (پیمان قاسمخانی).
هیچکدام از این دو زوج خوشبخت نیستند و نوع زندگی هر زوج ناکامی های زوج دیگر را بیشتر به رخ می کشد .
خانه ی آقای محمودی کهنه و قدیمی است و مثل زنش برای او تکراری شده و زوج جوان آمده اند تا خانه آنها را بازسازی کنند
آشپزخانه گرم در خانه ی قدیمی ، آقای محمودی را راضی نمی کند و برای داشتن روابط گرمتر در خارج از خانه پرسه میزند و از طرفی محدثه هم باور ندارد که قلب خانه فقط آشپزخانه نیست . او حتا نیازهای دختر نوجوانش را هم نمی فهمد و لذت بردن از زندگی را نمی شناسد.
محدثه معلول ها را حس می کند اما علت ها را گم کرده است.
ضعف این فیلم که مشخص هم نیست از فیلمنامه ست یا کارگردانی در این است که شخصیت پردازی ها آنقدر قوی نیست که بتوانیم با اطمینان در مورد آنها قضاوت کنیم (می توان در اینجا به شخصیت پردازی خوب در فیلم "چهارشنبه سوری "اصغر فرهادی" اشاره کرد)
زوج دوم حتا تکلیفشان با خودشان هم روشن نیست . نه ازدواج رسمی داشتند و نه زندگی منطقی و نه به نظر می رسد آینده ای در پیش رویشان باشد . زن زندگی را در آزادی عمل می بیند و رسیدن به این ایده آل را در خارج از کشور جستجو می کند. مرد هم نه آشپزخانه ی گرمی دارد و نه آشیانه ی گرمی. او یک بازنده ی واقعی است که در ازدواج قبلی اش نیز شکست خورده است.
و در اینجا نگاهی به فیلم "گربه روی شیروانی داغ" هم چاشنی ماجرا ی این زوج می شود تا شاید تعلیقی به داستان بدهد که گنگ و نامفهوم باقی می ماند. این خرده داستان ،وجود رقیبی به نام متین در زندگی ساناز است که دوست صمیمی راستین هم بوده . آیا ساناز و متین به راستین خیانت کرده اند ، آیا ساناز با متین خواهد رفت...؟!
در زندگی منصور و محدثه هم رازی هست. رازی که قرار است آنقدر کمرنگ به آن پرداخته شود که ما هم به راحتی از کنارش بگذریم .
اما در "بک گراند" این دو قصه ی زندگی به ظاهر مجزا، یک فصل مشترکی هم هست که نویسنده و کارگردان در آن (به عمد گنگ) گنجانده اند و اینکه
آیا آقای محمودی و ساناز آشنائی غیرمتعارفی هم با یکدیگر داشته ، دارند و یا می خواهند داشته باشند؟ آیا ساناز صرفن خواهر زاده ی محدثه است یا اینکه آفت زندگی همه ی شخصیت های فیلم؟...
چرا در "زندگی مشترک آقای محموی و بانو" پرسش ها ی بی پاسخ ، خیلی هم ما را کنجکاو نمی کند و به فکر فرو نمی برد؟ چرا انتظار زیادی از این فیلم که پتانسیل خیلی بهتر از این بودن را هم داشت ، نداریم؟
"زندگی مشترک آقای محمودی و بانو" فیلمی بر پایه ی دیالوگ است که باید لایه های درونی آن را از لابه لای دیالوگ ها پیدا کنیم تا از کنش ها و واکنش های گاه و بیگاه .البته می توان این ویژگی را هم از نقاط ضعف و هم نقاط قوتی که تیغ دو لبه ی فیلم است، دانست.
در این فیلم حتا گاه شخصیت ها را هم می توان از المان های کلامی پیدا کرد .
برای مثال ،اتفاقات این فیلم در یک لوکیشن رخ می دهد. خانه ای قدیمی که قرار است بازسازی شود و به قول رامتین و ساناز دیوارهای اضافی دارد . نگین دختر خانواده محمودی (ترلان پروانه) که حالا ساناز را الگوئی مناسب برای خود و در تضاد با مادرش می بیند از فروریختن دیوارهای اضافه استقبال می کند و محمودی هم بی تمایل به آن نیست . اما محدثه می داند که هر دیواری را دریک ساختمان نمی شود خراب کرد و بعضی از دیوارها هستند که خانه را سرپا نگه می دارند و خراب کردن این دیوارها ، خانه را هم خراب می کند.همین سکانس ها و بحث ها در حقیقت طعنه ای است به تمام قصه ی فیلم که می توان به آن اشاره کرد . فرو ریختن یک خانه ی بی ستون مثل فرو پاشی یک زندگی بی پایه .همان زندگی که محدثه و رامتین از آن ناراضی هستند اما برای حفظ آن می کوشند و از طرف دیگر منصور محمودی و ساناز به دوام آن بی اعتنا هستند
زندگی مشترک آقای محمودی و بانو به کارگردانی روح الله حجازی و نویسندگی علی طالب آبادی محصول سال 1391 است.