سال 1972 در (نوشتههای آمریکایی) قرار بود فورد یکی ازهنرپیشهها را کتک بزند. کمی بعد لوکاس به اوپیشنهاد کرد که در فیلم، آواز نیز بخواند ولی هیچکس صدای او را نپسندید به جز لوکاس، فیلم(نوشتههای آمریکایی) درآن زمان فروشخیلی خوبیداشت و مقدمهای بر کارهای بزرگ لوکاس در آینده بود. پس از آن در فیلم (مکالمه) به کارگردانی (فرانسیس کوپولا) بازی کرد و این فیلم نیز در دهه هفتاد یکی از برترینها شد. ولی فورد هنوز هم به شهرت زیادی دست نیافته بود.
او همچنان مثل گذشته که شغل اصلی اش این بود، نجاری میکرد و به (نجار ستارهها) معروف شده بود. در همان زمان اتفاق جالبیافتاد. و عده ای بر این باور هستند که هریسون فورد اینگونه به چشم جورج لوکاس آمد :
یک روز که هریسون فورد داشت درب خانه فرانسیسکوپولا را میساخت، جورج لوکاس از آن جا ردشد. وقتی فورد را دید با خود گفت: حیف استکه یک انسان مستعد عمرش را هدر بدهد. جلورفت و به او گفت میخواهد فیلم کوچکی بسازد واز او خواست در آن بازی نماید. این فیلم کوچک همان (جنگ ستارگان) بود. لوکاس در ابتدایکار نمیخواست نقش (هان سولو) را در (جنگستارگان) به فورد بدهد، ولی کمی بعد متوجه شداو برای این کار بهترین است و بدین ترتیب فورد وارد کهکشان ستارگان شد.
سالهای دهه هشتاد موفقیتی باور نکردنی را برای فورد به همراه داشتند. ابتدا او نقش (هانسولو) را بازی کرد. سپس در فیلم (امپراطور سرنگون میشود)، (دارت ویدر) شد و پس از آن نوبت به اوج موفقیتش در فیلم (مهاجمان صندوقچه گم شده) رسید. نویسنده این فیلم جورج لوکاس و کارگردان آن (اسپیلبرگ) بود. فیلمی کاملا کلاسیک با داستانیبسیار سرگرم کننده از جاسوسان، جویندگان گنج و نازیهای بد ذات (در آن زمان تب ضد نازیدر میان مردم گسترش یافته بود). در این فیلمفورد برای اولین بار (ایندیانا جونز) شد.
جوانی با شهامت و تکه کلامهای فراوان، بالاخره فورد بهنقشی بزرگ رسید. (تام سلک) اولین انتخاب اسپیلبرگ بود ولی او در آن زمان با استودیوی دیگری کار میکرد و بدین ترتیب توجهات بههریسون فورد جلب شد. او بارها به هنگام فیلمبرداری زخمی شد. در نقش ایندیا جونز یکبار به سختی زانویش آسیب دید و در فیلم دیگریدو دندانش شکست. در (فراری) زانوی راستششکست و در فیلم دیگری دو تا از دیسکهایکمرش جا به جا شد و شانهاش در رفت. او با خندهمیگوید: (نجات دنیا کار سختی است!)
سال ۱۹۸۲در فیلم (ET)به کارگردانی اسپیلبرگ بازی کرد و در همان زمان با نویسنده آن فیلم (ملیسا متسیون) ازدواج نمود. زندگیمشترک آنها نیز تا سال ۲۰۰۱ادامه داشت وصاحب دو فرزند به نامهای مالکوم و جورجیا شد. پس از آن در قسمت دوم (جنگستارگان) بازی کرد و به شهرتش افزود.
سال 1985 با فیلم "شاهد" در نقش جان بوک توانست نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد، جایزه بفتای بهترین بازیگر نقش اول مرد، و جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد فیلم درام را به دست آورد.
سال 1989 دوباره در "ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی" بازی کرد و نامزد بهترین بازیگر جایزه ساترن شد. در سال 1993 با بازی در "فراری" نامزد جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر مرد فیلم درام را گرفت.
در سال ۱۹۹۵ با سابرینا و در ۱۹۹۷ با "خود شیطان" و در ۱۹۹۷ با "هواپیمای رئیس جمهور" و در ۱۹۹۸ با "شش روز هفت شب" و در ۱۹۹۹ با Random Hearts و در سال ۲۰۰۰ با "آنچه در زیر است"، سال ۲۰۰۲ با "کی-۱۹: بیوهکن" سال ۲۰۰۳ با "آدمکشهای هالیوود" ، ۲۰۰۴ با Water to Wine ، ۲۰۰۶ با "دیوار آتش"، ۲۰۰۸ با "ایندیانا جونز و قلمرو جمجمه بلورین" ، 2۰۰۸ با "Dalai Lama Renaissance" ، سال ۲۰۰۹ با "Crossing Over"، و "Brüno" ، سال 2010 با "Extraordinary Measures"، ۲۰۱۰ و "Morning Glory" ، در سال ۲۰۱۱ با "کابویها و بیگانگان"، ۲۰۱۳با فیلم های "۴۲" و "Paranoia" و "بازی اندر" و "گوینده ۲: افسانه ادامه دارد" سال پرکاری را داشت و بالاخره در سال های ۲۰۱۴با بازی در "یکبارمصرفها ۳" و سال ۲۰۱۵ با بازی در "AdalineWilliam" و "جنگ ستارگان: نیروی بیدار همچنان در عرصه بازیگری طنازی می کند.