چهارشنبه, 07 مرداد 1394 16:04

ده فیلم مهم از آثار میشائیل هانکه که دیدنی هستند

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)
ده فیلم مهم از آثار میشائیل هانکه که دیدنی هستند ده فیلم مهم از آثار میشائیل هانکه که دیدنی هستند

سی و یک نما- کارگردان و فیلمنامه نویس اتریشی، میشائیل هانکه یکی از برجسته ترین و در عین حال بحث برانگیزترین کارگردان امروز اروپاست. اولین اثر بلند سینمایی هانکه با نام "قاره هفتم" در 1989 اکران شد. در قاره هفتم او به خشونت و سایر موضوعاتی پرداخت که در سال های بعد و در آثار بعدی وی گسترش یافتند.

هانکه سه سال بعد فیلم دوم و جنجالی اش را ساخت که "ویدئوی بنی" نام داشت و این فیلم هانکه را پرآوازه کرد. این فیلم در واقع دومین فیلم از سه گانه ای است که هانکه نام یخبندان را برای آن انتخاب کرده است و به قولی قابل فهم ترین فیلم از این سه گانه است. خشونت، تنهایی، نارسیسم و مفاهیم جامعه شناسانه و روانشناسی عناصری هستند که این فیلم را شکل داده اند.

هانکه درباره فیلم هایش می گوید: "فیلم های من بیانیه هایی علیه سینمای رو به سقوط آمریکا و سلب قدرتی که از مخاطب می کند، ادعانامه هایی در طرفداری از سینمایی که تامل بر سوال را به جای دادن پاسخ های کذب و سردستی (به دلیل سرعت زیاد) مورد تاکید قرار می دهد، ادعانامه هایی علیه سینمایی که به جای رفع ابهام از فاصله ایجاد شده بین انسانها، موجب اختلال در نزدیکی آنها به یکدیگر شده است. ادعانامه هایی در حمایت از بحث و گفتگو به جای فرمانبرداری و آرامش عمومی."

قاره هفتم 1989

The-Seventh-Continent.jpg

قاره هفتم که هانکه در جایی گفته است یک خبر واقعی الهام‌بخش آن بوده است، داستان سه سال از زندگی یک خانواده کاملاً معمولی و طبقه متوسط اتریشی را روایت می‌کند. پدر مهندس است. مادر چشم‌پزشک است و با برادرش کار می‌کند. آنها دختر کوچکی دارند. در نیم ساعت اول فیلم، تقریباً صورت هیچ‌کدام از بازیگران نشان داده نمی‌شود. تنها تصاویر بسته‌ای از دست‌ها، پاها و ... را می‌بینیم که به کارهای روزمره مشغولند. کم‌کم صورت‌ها را می‌بینیم و از نشانه‌ها درمی‌یابیم که اوضاع این خانواده چندان هم روبه‌راه نیست. مادر در ماشین ناگهان زیر گریه می‌زند. دختربچه در مدرسه وانمود می‌کند کور شده‌است و ... تا این که پایان غیرمنتظره فیلم رقم می‌خورد. آنها تصمیم می‌گیرند با هم خودکشی کنند.

ویدئوی بنی 1992

Bennys-Video-1992.jpg

بنی پسری ۱۴ ساله است که پدر و مادر شاغلش اغلب او را در خانه تنها می‌گذارند. او بیشتر وقتش را به تماشای فیلم‌های خشن می‌گذراند یا با دوربین فیلمبرداری‌اش از پنجره اتاقش بیرون را فیلمبرداری می‌کند. تلویزیون اتاقش هرگز خاموش نمی‌شود و تصاویر خشن همیشه در پس‌زمینه قرار دارد، چه وقتی که تکالیف مدرسه‌اش را انجام می‌دهد و چه وقتی که به موسیقی هوی متال گوش می‌دهد. سرگرمی او تماشای تلویزیون و ساختن ویدیوهای خانگی‌ست. یکی از آخرین فیلم‌هایش، خوکی را پیش از سلاخی شدن نشان می‌دهد. برای او آنچه از دریچه دوربینش می‌بیند بسیار واقعی‌تر از چیزی‌ست که با چشم‌هایش می‌بیند. روزی دختری را به خانه دعوت می‌کند، در کمال خونسردی او را می‌کشد و از ماجرا فیلمبرداری می‌کند. جسد را موقتاً در کمدش پنهان می‌کند و به یک مهمانی می‌رود. وقتی پدر و مادر بنی به ماجرا پی می‌برند، پیش از هر چیز به فکر این می‌افتند که چطور جنایت را پنهان کنند.

هفتاد و یک بخش از گاهشماری شانس 1994

71-Fragments-of-a-Chronology-of-Chance.jpg

فیلم سوم هانکه در کارنامه وی اثری درخشان محسوب نمی شود، آخرین فیلم از سه گانه یخبندان با نام "هفتاد و یک بخش از گاهشماری شانس" که داستان یک دانشجوی اتریشی است که آثار جنایت و وقایعی را که گریبانگیر قربانی است را تجربه می کند. با این فیلم کارگردان از جامعه پیرامون خود یعنی اتریش فاصله می گیرد، سیری که اغلب فیلمسازان مولف طی کرده اند.  

بازی های مسخره 1997

Funny-Games-1997.jpg

داستان از جایی آغاز می‌شود که یک خانواده ثروتمند آلمانی، سوزان لوتار، در نقش آنا، به همراه شوهرش گئورگ (با بازی اولریش موهه) و پسر کوچکشان گئورگی خیال دارند تعطیلات خود را در ویلای زیبای تابستانی‌شان که در کنار یک دریاچه قرار دارد بگذرانند. وقتی پدر و پسر به قایق‌سواری می‌روند، مرد جوان مودبی به نام پیتر (با بازی فرانک گیرینگ) دم در خانه ظاهر می‌شود و از آنا می‌خواهد چند تخم‌مرغ به او قرض بدهد. دقایقی بعد دوباره برمی‌گردد و ادعا می‌کند در راه تخم‌مرغ‌ها شکسته‌اند و چند تخم‌مرغ دیگر می‌خواهد. آنا خیال دارد چند تخم‌مرغ دیگر به او بدهد اما مسیر گفتگو به سرعت تغییر می‌کند. لحن دلپذیر پیتر کم‌کم خصمانه می‌شود. سر و کله دوست پیتر، پل (با بازی آرنو فریش) پیدا می‌شود. وقتی گئورگ برمی‌گردد از آنها می خواهد بروند. اما پل و پیتر ویلا را ترک نمی‌کنند. به زودی روند داستان تغییر می‌کند. آنها دست و پای خانواده را می‌بندند و خشونت و شکنجه آغاز می‌شود. آنها به شیوه‌ای که یادآور برتولت برشت است گاهی خطاب به دوربین حرف می‌زنند و در یک جای فیلم، صحنه‌ای را به عقب برمی‌گردانند تا خشونت بیشتری بر قربانیانشان اعمال کنند.

رمز: ناشناخته (کد مجهول) 2000

CodeUnknown04.jpg

رمز: ناشناخته فیلم مهمی در کارنامهٔ هانکه بود؛ از جمله به این خاطر که یکی از ویژگی‌های اساسی کارگردان، ̎معاصر̎ بودن و شناختی ژرف از دغدغه‌های معاصر، را برجسته کرد. می‌توان رمز ناشناخته را فیلمی در مورد بحران عدم ارتباط یا دقیق‌تر، نداشتن فرصت و علاقه‌ای برای ارتباط دانست و نیز مجموعه‌ مشاهده‌هائی بر اروپای بدون مرز با مشکلات اقتصادی و مهاجرتی‌اش. اما در واقع این فیلم، تمرینی است عالی در سبک و برای یافتن سبکِ ایده‌آل و معاصر نمایش جدائی‌ها.

معلم پیانو 2001

1332326121249.jpg

در فیلم "معلم پیانو" شخصیت اصلی یک زن است. معلم برجسته ای در زمینه ی پیانو محسوب می شود. شاگردان بسیاری دارد.خودمستقل است. زندگی مادی خانواده را می چرخاند.به کنسرت های بسیاری دعوت شده و می نوازد.جدی ست و شاگردان بسیاری در آزمون های ورودی او رد می شوند.سرد،خشک،جدی،ساده از نظر چهره و پوشش... یک زن به مادرش می گوید: "باید به داشتن چنین دختری افتخار کنید..." اما روی دیگر شخصیت او تثبیت شدگی در ناخودآگاه است.

زمانه گرگ (روزگار گرگ) 2003

Time-of-the-Wolf.png

هانكه در فیلم زمانه گرگ خطر بازگشت به بدویت را در صورت نبود مدنیت اجتماعى به نمایش می گذارد. این فیلم تصویرى بى رحمانه از میل غریزى انسان به سازگارى با محیط را نمایش می دهد. فیلم زمانه گرگ فیلمى سیاه و تلخ است كه اكثر تصاویر آن در تاریكى و فضاى مه آلود و سرد مى گذرد. در معدود صحنه هایى كه نشانى از حیات پویا دیده مى شود نور صحنه كامل است و فضاى چشم نواز و رنگارنگى پیش روى ما قرار مى گیرد.

پنهان 2005

cache-2005.jpg

فیلم پنهان داستان خانواده ای مدرن است که زندگی بسیار آرام و رضایت بخشی دارند. (زندگی ای کاملاً معمولی با اتفاقاتی معمولی) مرد خانواده مجری مشهور میز گردهای جدی است و زن خانواده یک نویسنده است. آنها اهل مطالعه و فرهنگ اند. و تنها پسر دوازده ساله ی آنها هم به موازات تحصیل، در شناگری پر تلاش و موفق است. اما فیلم‌ها و نقاشی های ساده ای که از زمانی به بعد به طور متناوب به دست این خانواده ی فرانسوی میرسد، آرامش شان را بر هم می ریزد. از علائم و نشانه های آن فیلم و نقاشی ها مرد به یاد شش سالگی اش می افتد زمانی که از سر حسادت، با تهمت ها و کینه توزی هایش موجب شد پسر بچه ای الجزایری، را که پدر و مادرش به فرزند خواندگی قبول کرده بودند به یتیم خانه بسپارند. او هنگامی که علائم این فیلم‌ها را پی گیری می کند می پندارد که اکنون آن پسر بچه ی "مجید" نام که امروز بیش از ۴۵ سال دارد با فرستادن این فیلم‌ها قصد تهدید و انتقام جویی دارد. وقتی به آدرسی که در فیلم نشان داده می شد می رود با مجید رویرو می شود. و او را تهدید می کند تا دست از انتقام جویی اش بردارد.

اما در ادامه ی ماجرا برای بیننده و آن زن و مرد (که آنها هم بیننده ی فیلم‌های فرستاده شده هستند) کم کم این اطمینان ایجاد می شود که فرستادن آن نقاشی/ فیلم‌ها کار مجید نبوده. سرانجام مجید که همواره شخصیتی متین و آرام از خودش نشان می داد، از مرد می خواهد که به خانه اش بیاید و تاکید می کند که فرستادن فیلم‌ها کار او نبوده و در مقابل چشمان مرد رگ گردن خودش را می زند. در انتها مرد اگر چه عصبی و نگران به نظر می رسد اما به زنش و پسر مجید می گوید مرگ مجید اهمیت چندانی برایش ندارد و هرگز عذاب وجدانی در این باره ندارد.

روبان سفید 2009

White-Ribbonhanke.jpg

داستان فیلم در سال 1914 و در آستانه وقوع جنگ جهانی اول در دهکده ای فئودالی در شمال آلمان اتفاق می افتد. یک سلسله رویدادهای مرموز در دهکده، باعث ایجاد سوءظن، بدگمانی و بحران در میان روستائیان شده و زندگی عادی آنها را به هم می ریزد. فیلم از زبان پیرمردی به نام یاکوبی روایت می شود که داستانی مربوط به گذشته را روایت می کند. زمانی که به عنوان معلم و مدیر مدرسه در این دهکده خدمت می کرده و ناظر ماجراهای هولناکی بود که در آن ایام در آن روستا اتفاق افتاد. حوادث عجیب و اسرارآمیزی که اهالی این روستا را در بهت و حیرت فرو می برد اما همانند فیلم پنهان، نه پلیس و نه روستائیان، هیچکس نمی داند، چه کسی عامل وقوع آنهاست.

عشق 2012

amour.jpg

فیلم، داستان زوج موسیقیدان پا به سن گذاشته ای را به تصویر می‌کشد که بعد از سالها معلمی، حالا دچار بیماری، تنهایی و مشکلات زیادی شده‌اند. زن (با بازی امانوئله ریوا) پس از حمله قلبی، قدرت تکلم و تحرک خود را از دست داده است و حالا این همسر پیرش (با بازی ژان لویی ترینتینان) است که از او پرستاری می‌کند و در این حین، خاطرات قدیم و عاشقانهٔ این دو مرور می‌شود. دو کاراکتر اصلی بدون هیچ وجه تمیزی در جامعه ی منتسب به خود نشسته اند.طبقه ی بورژوا و فرهیخته ای که یادآور نظم آپولونی نیچه ای در زایش تراژدی می باشند.نظم آپولونی ای که در نهایت با تصمیمی دیونزیوسی خود را و طبقه ی منتسب شده به خود را درهم می شکند.در تمام مدت اجرای موسیقی تاکید بر مخاطبان تئاتر می باشد.-تماشاگران و مخاطبانی که به موسیقی گوش فرا داده اند.

عادل متکلمی آذر

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید