مایک نيکولز، کمدین، بازیگر، نویسنده و فيلمساز کم کاري است. در طول 4 دهه تنها 20 فيلم سينمايي و يک فيلم تلويزيوني ساخته است. اما بسياري از فيلم هايش جريان ساز و صاحب نگاه منتقدانه سياسي بوده که از Catch-22 آغاز و پس از سيلک وود و رنگ هاي اصلي به جنگ چارلي ويلسون ختم مي شود. زماني گفته بود: "فيلم ها مثل آدم ها هستند. تنها دو راه پيش رو داريد يا به آنها اطمينان کنيد يا نکنيد".
1. فارغالتحصیل / The Graduate / 1967
از بهترین کمدیهای سینمای آمریکا در دهه ۱۹۶۰که نه بهخاطر صحنههای بیپروایش بلکه به لطف خاطرهانگیز بودن با استقبال بسیاری روبهرو میشود. نیکولز بیش از هرچیز بر روابط و مناسبات تغییر یافته خانوادگی در "آمریکای نو" تأکید میکند. او با تأثیرپذیری آشکار از سینمای اروپا (بهخصوص در استفاده از تدوینی نامتعارف، کار سام اوستین)، "بن" را فارغالتحصیل دانشگاهی نشان میٔهد که چیزی از زندگی به او نیاموخته است. صحنه پایانی، جائی که "بن" و "الین" در حال فرار از کلیسا هستند، با قطعهائی درخشان به نماهای درشت چهرههای دو طرف و طفره رفتن از نمایش نمائی دو نفره که همراهی آن دو را نشان دهد، تماشاگر را نسبت به تمام تلاشهای "بن" برای به دست آوردن "الین" به تردید میاندازد. آوازهای زیبای پل سایمن و آرت گارفانکل به یادماندنی هستند. هافمن نیز در نخستین نقش سینمائی مهم خود درخشان و بینقض است؛ همچنین فیلمبرداری سورتیس که برای آن سالها نوآورانه بهنظر میرسد. اینجا دریفوس، در نقش یک دانشجو، برای نخستین بار جلوی دوربین میآید.
2. چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟ / Who's Afraid Of Virginia Woolf? / 1966
نمایشنامه قدرتمند آلبی حس قوی ترس از مکانهای بسته را القا میکند. اما این حس در نسخه سینمائی درنیامده است، اگرچه فیلمنامه هوشمندانه و جسورانه لیمن بهطور عمده قدرت و مایه کار را بازتاب میدهد. نیکولز سعی کرده که سنگ تمام بگذارد، اما حرکتهای دوربین (اغلب با تمهید روی دست) کیفیت خاص نمایش را از بین میبرد و گهگاه زاویههای نامتعارف دوربین جذابیت صحنهها را کم میکنند. همچنین دو صحنه خارجی باغ و کافه غیر ضروری مینمایند. با این حال فیلم نقطههای قوت فراوانی دارد. برتن نقشی را بازی میکند که بسیار به شخصیت و روحیات خود او نزدیک است. تیلز نیز با قدرت، شخصیت کینهجو، نفرتآور و در عین حال ترحمانگیز "مارتا" را تجسم میبخشد.
3. فرشتگان در آمریکا / Angels In America / 2003
این مینی سریال توسط تونی کوشنِر از نمایش نامه ی برنده ی جایزه ی پولیترز به قلم خود او اقتباس شده و به طرزی درخشان و برجسته توسط کارگردان مایک نیکولز به نمایش در آمده . فرشتگان کاری است که به رسایی و قدرت فائق می یابد . نمایشنامه ای دربار ه نسل ها که برای نسل ها باقی می ماند . اگر چه تمرکز روی گروهی از مردان است با رابطه بادوام و ماندگار که با اولین موج ایدز در دوره ی ریگانیسم دهه 80مورد آسیب قرار می گیرند. این داستانی است که همه چیز را احاطه می کند و با احساس و شفقت ما، برای ضعف ها و قوت هایی که مشترکا داریم پر شده. زیبا و کفر آمیز. صمیمی و حماسی، فرشتگان لبریز است از کمدی، درام، خشونت ، ... و مرگ. درست مثل خود زندگی و چه بازی هایی . این برای برتری فرشتگان کافیست که اولین بار همکاری مِریل اِستریپ و آل پاچینو را ارائه داده که نقش آفرینی هایی کردند که با برترین بازی های افسانه ای آنها برابری می کند . اما علاوه بر این، شما یک نقش فرشته از اِما تامسون و نقش آفرینی های متحیرکننده ای از ۵بازیگر جوان دیگر را شاهدید : جاستین کِرک، مَری لوییس پارکِر، جِفری رایت ( که برای نمایش روی صحنه ی فرشتگان در آمریکا جایزه ی تونی گرفته ) بِن شِنکمَن و پاتریک ویلسون. این مانند ناامیدی بزرگ این نسل است : شما سالها پس از این به عقب نگاه می کنید و شگفت زده می شوید که این بازیگران در همین زمان و مکان بوده اند.
4. نزدیکتر / Closer / 2004
فیلم نزدیکتر روابط مدرن و پر از ابهام زن و مرد جامعه غربی را به تصویر می کشد روابطی که از طریق دو پدیده مدرن شکل می گیرد: "خیابان و اینترنت". خیابان، مکان و محیطی مدرن برای برخوردهای تصادفی و روابط آدم ها با هم، برخوردهای تصادفی که منجر به دوستی و آشنایی افراد می-شود. غریبه هایی که با هم توی خیابان آَشنا می-شوند و دوستی شان ادامه می یابد. غریبه هایی که تنها با یک نگاه گذرا و لحظه ای از وجود هم با خبر می شوند و هیچ شناختی از هویت یکدیگر ندارند. در اینترنت یک گام هم عقب تر و در یک دنیای کاملا مجازی هستیم. روابط مدرن زندگی شهری با خیابان و پدیده جدیدی بنام اینترنت و چت-آنلاین پیوند خورده است، و در نهایت این «غریبه-ها»، عکس العملهایشان، رفتارها و نگاهشان موضوع نمایشگاهِ زن عکاسی بنام «آنا» خواهد شد: نمایشگاه پرترۀ غریبــــه ها.
فیلم نزدیکتر (closer) که از بازی خوب چهار شخصیت اصلی اش، بویژه جود لاو (jude law)/دن در بازتاب زوایای شخصیتی مردی ناتوان و درمانده بهره می-برد، به نوعی به دیالوگهای شخصیتها وابسته است. شخصیتهای چند بعدی که بر اساس منفعت فردی و کاملا مدرن به صورت تصادفی با هم آشنا می شوند و دوام این روابط بستگی به قدرت و ضعف فردی و اجتماعیشان دارد. در این برخوردها ابزار برخورد و ارتباط مهم نیست ورای نوع و شکلِ برخورد و ارتباط، چگونگی و ادامه دادنِ رابطه مهم است. در دیدگاه سنتی نوع برخورد و شکل گیری اهمیت بیشتری دارد.
5. سیلکوود / Silkwood / 1983
فیلمی مثلاً افشاگرانه، اما ملالانگیز و گاه تحملناپذیر که سعی میکند با نمایش صِرف روزمرگی زندگی طبقه کارگر آمریکا، غیر هالیوودی جلوه کند. نیکولز با خامدستی نمیگذارد توجه تماشاگر به تراژدیهای فردی و خصوصی جلب شود و حرفهای به ظاهر سیاسی و مهمش را شعاری و پُر تأکید ادا میکند. با این همه فیلم فرصتی برای یکی از بازیهای جسورانه استریپ فراهم میآورد که با تأکید بر جزئیات بکر و غیر منتظره، نقش خود را متمایز میکند و حسی موثق از دردمندی و ناکامی القا میکند. بازگشت نیکولز پس از هشت سال سکوت، بیشتر چنتهای خالی را نشان میدهد تا تغییر مسیری ناشی از تأملی طولانی.
6. کارت پستالهائی از لبهٔ پرتگاه / Postcards From The Edge / 1990
این اقتباس سینمائی از رمان فیشر که از زندگی خود او با مادرش دبی رنولدز الهام گرفته شده، بیش از آنکه نیکولز بخواهد، عامیانه از آب درآمده است. نیکولز دوست دارد که هجویهٔ خود را صادقانه جلوه دهد اما لحن فیلمش او را لو میدهد. مسلماً قرار است تماشاگر شیفتهٔ چهرهٔ تابناک، پالایش و صداقت دختر شود. نیکولز چنان دوربین خود را برابر استریپ قرار میدهد که گوئی میخواهد او را به ستارهٔ بزرگی مثل بتی دیویس یا جون کرافورد بدل کند. (او سرد و از نظر عاطفی دور از حس باقی میماند.) ابتدا به نظر میرسد فیلم دربارهٔ اعتیاد است اما در میانه به یک کمدی رفتاری تبدیل میشود و راه حل تمام مشکلات ̎سوزان̎ را در ارتباط با مادرش جست و جو میکند. با این حال فیلم به دیدنش میارزد.
7. رنگ های اصلی / Primary Colors / 1998
̎هنری برتن̎ (لستر) نوهٔ یکی از رهبران مهم حقوق اجتماعی در دههٔ ۱۹۶۰، شاهد مبارزۀ انتخاباتی ̎جک استنتن̎ (تراولتا) برای انتخاب نامزد ریاست جمهوری حزب دموکرات است. این مبارزه، که زیر نظر ̎ریچارد جمنز̎ (تورنتن) انجام میشود، به شدت آشفته است. گروه برای دور اول رأیگیری مقدماتی به نیوهمپشر میرود. ̎برتن̎ متوجه میشود که ̎استنتن̎ در یک کتابخانهٔ عمومی، رأی گروهی از رأیدهندگان را بهدست میآورد و تصمیم میگیرد که خودش هم وارد مبارزهٔ انتخاباتی شود. شهردار نیویورک اعلام میکند که وارد این مسابقهٔ سیاسی نمیشود. شانس انتخاب ̎استنتن̎ زیاد میشود، ولی ̎جمنز̎ نگران تهمتهائی است که دربارهٔ فعالیتهای رادیکال ̎استنتن̎ در دههٔ ۱۹۶۰بر سر زبانهاست و میترسد که بیبندوباری اخلاقیاش هم لو برود. یک رسوائی به بار میآید و ̎لیبی̎ (بیتس)، یکی از دوستان ̎استنتن̎، برای کمک وارد میدان میشود. ̎مکلیود̎ (کاریدس) ادعا میکند که مدتی طولانی با ̎استنتن̎ رابطه داشته و نوار کاستی را هم بهعنوان مدرک ارائه میدهد. ̎استنتن̎ و همسرش روی صفحهٔ تلویزیون ظاهر میشوند و میپذیرند که در زندگی مشترکشان مشکلاتی داشتهاند. ̎لیبی̎ میفهمد که نواد ̎مکلیود̎ تقلبی بوده است. در شب انتخابات مقدماتی، ̎استنتن̎ بیش از حد انتظار رأی میآورد و دوم میشود. در راه بازگشت به خانه، یکی از دوستان قدیمی ̎استنتن̎ او را متهم میکند که دخترش را باردار کرده است. ̎لارنس هریس̎ (کونی)، رقیب دموکرات ̎استنتن̎، میمیرد و ̎فرد پیکر̎ (همگن) جای او را میگیرد...
8. معرفت جسم / Carnal Knowledge / 1971
معرفت جسم فیلم «روشنفکرانه» یا «روشنفکرمآبانه»ای بود که در اوایل دهه 1970، نیکولز را بار دیگر - پس از چه کسی از ویرجینیا و ولف میترسد؟ (1966) و فارغالتحصیل (1967) - نقل محافل دنبال سوژه کرد و البته کم نبودند کسانی که با این فیلم مطمئن شدند نیکولز کارگردانی فرصتطلب، خودنما و متظاهر است. نکتهای که بیش از همه در زمان خودش جلب توجه کرد، بیپروائی فیلم در زمینه طرح مسائل جنسی بود، چه در گفتوگوها و چه در بازیها و حالتها. مهارت تکنیکی نیکولز آشکارا خود را به رخ میکشد. او از طریق طراحی، نور و کار دوربین (که روتونو عالی انجام داده است) قصد دارد یک موقعیت خاص را به تمامی زندگی یک نسل از جامعه آمریکا تعمیم دهد. داستان عملاً سه اپیزود است که بناست دورهای طولانی از زندگی شخصیتها را پوشش دهد. یکی از موفقیتهای فیلم نمایش فرآیند گذر عمر است و اینکه چگونه ضعفها و ناتوانیهای شخصیتها در این گذر کمکم بهصورت عقده و نارضایتی درمیآیند. بازیهای نقشهای اصلی در باورپذیر شدن این فرآیند سهم عمدهای دارند. با این حال تلاش نیکولز برای رسیدن به یک بیانیه کلی و حتی دارای ابعاد «حماسی» درباره عشق در قرن بیستم، اغلب نتایجی تحمیلی و ناموفق به بار میآورد. موقعیتها بیش از حد «چیده» شدهاند و خود آگاهیِ مزاحم باعث شده حضور نیکولز و فایفرِ فیلمنامهنویس، بیش از حد حس شود. بازی ظریف و دوگانه برگن و نومیدیِ خاموش مجسم در بازی آن - مارگرت، دقایق تأثیرگذاری را میآفرینند. هرچه هست، معرفت جسم حملهای مؤثر به نفسپرستی مردانه است، اگرچه که در این زمینه هم تابع مُد زمانهاش باشد.
9. گرگ / Wolf / 1994
تقابل خیر و شر ـ دو وجه درون انسان ـ [همان مایه آشنای دکتر جکیل و آقای هاید] چه در شکل و قالب انسانی و چه در وجه دیگر (حتی در شکل گرگ شدن آدمها) و اصلاً فکر و ایده استحاله و دگردیسی و تولد دوباره (درونمایهای که یکی دو فیلم اخیر نیکولز را فرا گرفته ـ شکل ساده و بسیطاش را در مراقبت از هنری (۱۹۹۱) داریم که فیلم مهجور و کم توفیق یافته است) در این فیلم جدید نیکولز، به چیزی پیچیده و دشوار و بار نیافته بدل میشود و دو وجه واقعی و فانتزی، ترکیب نشده و مجزا از هم باقی میمانند. تعلیق و ترس ظاهراً مد نظر نبوده است. نشان دادن استحاله و تبدیل تدریجی انسان به گرگ (انسان خوب به گرگ خوب! و انسان بد به گرگ بد! و دوباره تقابل این دو) در فیلم با حفظ یک تمپوی دقیق و رعایت تمهیدات واقعی (مثل قدرت یافتن حس بویائی و بینائی و...) و بدون تکیه بر گریم و تؤثیرات ویژه و... همه کوشش کارگردان را به خود جلب کرده است. در انتها علت وجودی فیلم، قصه، فکرهای پشت آن خام و دستنیافتنی بهنظر میرسند و تماشاگر میان حفظ و رعایت سنتها و کلیشههای نوع (که فیلم عملاً فاقد آنها است) و شکستن قالب نوع برای ایجاد قالبی جدید برای فکری جدید (؟) معلق و پا درهوا میماند.
10. کچ - 22 (معضل بزرگ) / Catch-22 / 1970
این کمدی سیاه و پُر هزینه که بر مبنای رمانی طنز آلود و نیشدار نوشته هلر ساخته شده تا حدی در پرداخت سوررآلیستی از جنون نظامی موفق است. اما موقعیتهای بالقوه آن به خوبی مورد استفاده قرار نگرفتهاند، در نتیجه ملالتبار مینماید. نیکولز با پرداختی اپیزودیک و سوررآل میخواسته فیلمی تلخ و پوچگرایانه بسازد. فیلم مثل کابوسی از اپیزودی غریب به اپیزود غریب دیگری میرود که برای بسیاری از تماشاگران قابل تحمل نیست. شیوه کاریکاتورسازی از شخصیتها یادآور دکتر استرنج لاوِ استنلی کوبریک (1964) است. فیلم بهرغم خیل ستارگانش شکستی بزرگ در پی داشت.
11. دختر کارمند / Working Girl / 1988
فیلم، گریفیث را به شهرت میرساند و یکی از محبوبترین کمدیهای رُمانتیک دهه 1980 به شمار میآید. اما کار در واقع نسخه به شدت هالیوودی آن چیزی است که سینما زن - آزاد - خواه نام دارد، زیرا این جا بیش از آنکه بلندپروازی یک دختر و یا نارو خوردن از محبوبش و... مورد نظر باشد، یک افسانه پریان روایت میشود: «سیندرلا»ئی که افسونگرش، فورد است! نقش ویور در کمال بیانصافی نگاشته شده، ولی او در اجرا بینظیر عمل کرده است. یک مجموعه تلویزیونی نیز بر مبنای آن ساخته شد.
12. جنگِ چارلي ويلسون / Charlie Wilson's War / 2007
يک فيلم 75 ميليون دلاري که تام هنکس آن را تهيه کرده و در کنار فيلم هايي چون شيرهايي براي بره ها قرار است نماينده وجدان بيدار هاليوود نسبت به حوادث سياسي کشورش باشد. البته نگاه نيکولز و سازندگانش متوجه گذشته نزديک است، اما با هدف تصحيح اشتباهات آينده چنين انتخابي صورت گرفته و امتداد سياست هاي غلط دوران جنگ سرد را نشانه رفته است. تصويري که او از دنياي پشت پرده سياست مداران آمريکايي ارائه مي دهد شايد ابتدا چندان تکان دهنده نباشد، اما زماني که تنها نفوذ يک حامي مونث چارلي ويلسون را به طرف انجام کارهايي بزرگ در سياست خارجي کشور هدايت مي کند، عمق بي پايگي و انعطاف پذيري مقطعي سياست هاي خارجي يک ابرقدرت را در مي يابيد. نيکولز با انتخاب اين قصه هموچون رنگ هاي اصلي نشان مي دهد که به وضعيت فردي آدم هاي درگير سياست بسيار اهميت مي دهد. اين درام هاي به ظاهر باشکوه درباره آدم هايي است که سرشار از ضعف اند و اسير بي اخلاقي و از همه بدتر قرار است که منجي ديگران باشند.
هدف فعلي نيکولز يک جمهوري خواه است که در اتحاد با زني به شدت دست راستي موجبات وارد آمدن ضربه اي بزرگ به شوروي را فراهم مي کند. اما همين عمليات يک دهه بعد تبديل به خار چشم آمريکا مي شود و افغانستان به عنوان مامن تروريست هاي بنيادگرا به جهانيان معرفي مي گردد. نيکولز با تاکيد بر ناکامي ويلسون در کسب بودجه براي بازسازي مدارس افغانستان نشان مي دهد که غفلت دولتمردان آمريکايي از آموزش و چشم نپوشيدن از يک مبلغ جزئي آنها را وادار به پرداخت هزينه هاي جاني و مالي گزاف کرده است. اتفاقي که در واقعيت بسيار سهمناک تر از آن است که در فيلم نيکولز ديده مي شود!
جنگ چارلي ويلسون جدا از نشان دادن قدرت نيکولز در ساخت يک درام زندگي نامه اي، يک فيلم سياسي بالغ مدرن نيز هست. فيلمي که بايد با دقت و حوصله ديده شود!