نسخهی کامل قصهی این فیلم را در ادامه میخوانید البته اگراز"لورفتن" آن مکدر نمیشوید. ضمن اینکه این فیلم به مراتب از قصهی آن جلوتر و جذابتر است
"ویلی استار" سیزده ساله باظاهری شلخته با آن لباس قرمز که اندازهش نیست و معلومه که لباس یکی دیگر را به تن کرده با آن گردنبند بلند و زیورآلاتی که آویزان، روی ریل راه آهن راه میرود و آواز میخواند و داستان خواهرش"آلوا" را برای تام، پسری تعریف میکند و از زیبای خواهرش میگوید.
داستان او با آمدن مرد غریبهای به نام اوون لگیت(رابرت ردفورد) آغاز میشود که به شهر کوچک دادسون آمده و سراغ پانسیون استار را میگیرد، جایی که یک جشن تولد خانم هیزل استار که "مامی" صدایش میکند در حال برگزاری است. اوون برای یک هفته اتاقی اجاره میکند، در حالی که در مورد علت حضورش در این شهر چیزی نمی گوید.
مردان حاضر در مهمانی، از جمله یک نوازنده به نام آقای جانسون، مشتاقانه منتظر آلوا، دختر بزرگ مامان هستند. وقتی آلوا بالاخره ظاهر میشود، مردان برای جلب توجه او رقابت میکنند، او همان لباس قرمزی را به تن دارد که ویلی پوشیده اما به تن آلوا زیبا و دیدنی است. جی.جی (چارلز برونسون)، مفشوقهی مامان هم خواهان آلوا است.
آلوا و اوون در آشپزخانه با هم ملاقات میکنند، جایی که او داستانی درباره کارگری تعریف میکند که او را به رقص در هتل پیبادی در ممفیس برده است. ویلی مجذوب میشود، اما اوون گمان میکند که این داستان ساختگی است. مشخص میشود که آلوا آرزوی ترک دادسون و رویای رفتن به نیواورلئان، جایی که اوون از آنجا آمده است، را دارد. بعداً، آلوا با ادعایی واهی وارد اوون متوجه میشود که "مامان" برای رونق پانسیون استار از دخترش برای جلب مردها سوءاستفاده میکند.
به زودی متوجه میشویم که اوون بازرس راه آهن است و هدف او از سفر به دادسون، بستن خط آهن غیراقتصادی شعبه دادسون و اخراج چندین کارمند راهآهن است. مامان از آقای جانسون پول گرفته تا آلوا را در اختیارش بگذارد اما آلوا از این کار طفره میرود. اوون باخبر میشود و آلوا را "فاحشه" خطاب میکند و او را به ویرانی میکشد تا جایی که مست و برهنه با مرد ها شنا میکند
جی. جی. آلوا را تنها مییابد و به او پیشنهاد ازدواج و بُردن او را از این شهر میدهد و به او میگوید که اوون آمده است تا بیشتر کارگران شهر را اخراج کند و هیچ علاقهای به آلوا ندارد .
همهی شهر از اوون بیزارند و وقتی اوون توسط مردان شهر تا حد مرگ کتک میخورد، آلوا از او پرستاری میکند و عشق میان آن دو شکل دیگری میگیرد.
مامی اجازه نمیدهد آلوا با اوون به نیواورلئان برود و از طرفی اوون را متقاعد میکند که دخترش عاشق او نیست و فقط میخواهد از این شهر برود و بعد او را ترک کند.. اوون تنها به نیو اورلئان بر میگردد و آلوا را ارک میکند.
آلوا مست و عصبانی همان شب با جی.جی ازدواج میکند، اما صبح روز بعد، جی.جی پول و مدارک ازدواج را میدزدد و به نیواورلئان فرار میکند.
آلوا سرانجام اوون را پیدا میکند وقتی به اوون شغلی در شیکاگو پیشنهاد میشود، او به آلوا پیشنهاد ازدواج میدهد و تصمیم دارد تا "ویلی" را هم با خود ببرند تا از آن مِلک نفرین شده دور شود و سرنوشتی مثل خواهرش نداشته باشد. اما یک بعد از ظعر بارانی، آن دو به خانه میآیند و مامان را میبینند که آمده و میخواهد آلوا را برگرداند و درگیر یک نقشه جدید کند. او راز آلول را فاش میکند و به اوون میگوید که آلوا با جی.جی ازدواج کرده است، اما اوون باور نمیکند. آلوا در حالی که گریه میکند، زیر باران میدود...
ویلی داستانش را برای تام روی ریل راهآهن تمام میکند. ویلی که اکنون لباسهای خواهرش را میپوشد، در انتها میگوید که
از آن روز دیگر هیجکس آلوا را ندیده و حتما اومرده است. مامان با مردی رفته و ویلی تنها در پانسیون متروکه زندگی میکند.