به گزارش ورایتی، سخنگوی نخست وزیر باهامیا تایید کرد که سیدنی پواتیه، که وقار و وجودش دوران جدیدی را در به تصویر کشیدن آمریکایی های آفریقایی تبار در فیلم های هالیوود رقم زد، درگذشت. او 94 سال داشت. پواتیه مسن ترین برنده زنده اسکار بهترین بازیگر مرد بود.
فیلیپ دیویس نخست وزیر باهاما در بیانیه ای اعلام کرد: «کل باهاما غمگین است و عمیقترین تسلیت خود را به خانواده او ابراز میکنیم. فیلیپ دیویس، نخست وزیر باهاما، بیان کرد، حتی در عزاداری نیز زندگی یک باهامایی بزرگ، یک نماد فرهنگی، یک بازیگر و کارگردان سینما، یک کارآفرین، فعال مدنی و حقوق بشر و بعداً یک دیپلمات را جشن می گیریم. ما این مرد را نه تنها به خاطر دستاوردهای عظیمش، بلکه به خاطر شخصیتی که داشت تحسین می کنیم. قدرت شخصیتش، تمایلش برای مقاومت، و روشی که او برای سفر زندگیاش طراحی و هدایت کرد را تحسین می کنیم.»
پواتیه در سال 1958 نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد برای فیلم «ستیزهجویان» شد. فیلم نگاهی قدرتمند به نژادپرستی داشت و پوآتیه با تونی کورتیس بهعنوان مجرمان فراری که با دستبند بسته شده بودند، یکدیگر را همراهی میکردند.
در سال 1964، سالی که مارتین لوتر کینگ برنده جایزه نوبل شد و کنگره قانون حقوق مدنی را تصویب کرد، پواتیه برای فیلم «زنبقهای مزرعه یا سوسنهای صحرا» در سال 1963 برنده جایزه بهترین بازیگر مرد شد و اولین سیاهپوستی شد که توانسته بود به این جایزه دست یابد. «زنبقهای مزرعه» فیلم کوچکی بود که به موفقیت بزرگی تبدیل شد و در آن پوآتیه نقش مردی را بازی میکند که به ساخت کلیسایی برای راهبههای آلمانیزبان کمک میکند.
۳۸ سال طول میکشد تا یک بازیگر سیاهپوست دیگر در آن رشته برنده شود.
پوآتیه در بخش بزرگی از زندگی حرفهای پنج دههاش، یک ستاره سینما، اولین سوپراستار سیاهپوست هالیوود بود. پواتیه خوش تیپ، باهوش، با اعتماد به نفس، و نجیب که میتوانست با خشمی که سرکوب شده بود، بدرخشد. اما خویشتن داری باوقار پواتیه با رشد حرفهایاش، منتقدان ستیزه جوتر او را وادار به تسلیم در برابرش کرد.
در سال 1967، پواتیه در سه فیلم مهم بازی کرد: "در گرمای شب" که برنده بهترین فیلم، "به آقا، با عشق" و "حدس بزن چه کسی برای شام می آید؟" که نامزد بهترین فیلم نیز شد. او در آن سال به برترین ستاره باکس آفیس تبدیل شد.
شخصیت پواتیه در «در گرمای شب»، یکی از بهترین نقشهای او، به شدت درخشید. او نقش ویرجیل تیبز، کارآگاه قتل فیلادلفیا را بازی می کرد که متهم به قتل در یک شهر کوچک می سی سی پی می شود و با کلانتر محلی برای حل این جنایت همکاری می کند. در یک لحظه، تیبز از یک مرد ثروتمند سفیدپوست سیلی می خورد که او هم به او سیلی می زند. مورد دیگر زمانی رخ می دهد که کلانتر سفیدپوست شکاک و نژادپرست (راد استایگر) از او می پرسد که در فیلادلفیا او را چه می نامند. او به تحکم و وقار پاسخ می دهد: "آنها به من می گویند آقای تیبز".
قبل از فیلمبرداری «در گرمای شب»، پواتیه به کارگردان نورمن جویسون گفته بود که زیر خط میسون-دیکسون کار نخواهد کرد. پواتیه بهعنوان شناختهشدهترین بازیگر سیاهپوست آمریکا در دهه 1960، گاهی اوقات از جانش و امنیت خانوادهاش میترسید. همسر اولش، خوانیتا، توسط نژادپرستانی که یک صلیب را در چمن او سوزانده بودند، تهدید شده بود.
در «به آقا، با عشق»، پواتیه نقش معلم مدرسه ای را بازی می کرد که با نوجوانان مدرسه که از سایر مدارس رد شده و رفتارشان باعث شده بود آخرین معلم استعفا دهد، ارتباط برقرار می کرد. او دستمزد اولیه و درصدی از درآمد ناخالص فیلم را دریافت کرد و این فیلم پواتیه را به مردی ثروتمند تبدیل کرد.
اما منتقدان او را به خاطر بازی در "حدس بزن چه کسی برای شام می آید؟" او را «استپین فچیت با کت و شلوار فلانل خاکستری» می نامیدند. پواتیه نقش دکتری را بازی می کرد که به خاطر کارش در زمینه توسعه برنامههای بهداشتی در آفریقا مشهور بود که با دختر سفیدپوستی که در هاوایی آشنا شده بود می خواهد ازدواج کند والدین جویی و به خصوص پدرش در ابتدا ناراحت هستند که او قصد دارد با یک مرد سیاهپوست ازدواج کند.
منتقدان مشتاق نبودند و استقبال چندانی از فیلم نکردند ولی تماشاگران مشتاق فیلم شدند و فیلم به بزرگترین موفقیت باکس آفیس در تاریخ کلمبیا تبدیل شد.
با موفقیت های او، بسیاری می خواستند از پواتیه به عنوان چهره ای در مبارزه با نژادپرستی استفاده کنند، امیدوار بودند که او و شخصیت هایش بیشتر خشم اواخر دهه 1960 را علیه تعصب نژادی بیان کند. با این حال، این منتقدان و فرصتطلبان (گاهی اوقات آنها یکسان بودند) نتوانستند بپذیرند که پواتیه یک کنشگر نژادپرستانه برای دههها بوده است، و از تمایل مستمر آمریکا به کلیشهها و کلیشههای سیاهپوستان چشم پوشی میکند.
پواتیه در خاطراتش با نام «میزان یک مرد» می نویسد: «مساله به این ختم شد که چرا من بیشتر عصبانی و متخاصم نبودم.»
پواتیه، که در 22 سالگی وارد هالیوود شده بود، می گفت: تبدیل شدن به تنها بازیگر برجسته سیاهپوست در فیلمها، «احساس مسئولیت طاقتفرسایی را به همراه داشت.
در سال 1989، پواتیه در یک مصاحبه گفت: «من حامل امیدها و آرزوهای همه مردم بودم. من هیچ کنترلی بر محتوای فیلم ها نداشتم، هیچ اهرم خلاقانهای نداشتم جز اینکه از ساختن یک فیلم امتناع کنم، که اغلب انجام میدادم.»
پواتیه در طول زندگی حرفه ایش مراقب نقش هایی بود که بازی می کرد. او هنوز نسبت به سالهای متمادی که سیاهپوستان را بهعنوان ناقوسها و ساقیبانان یا بهعنوان محکوم به تصویر میکشیدند، حساس بود. در دهههای پیش از ورود پواتیه، نقشهایی که به سیاهپوستان پیشنهاد میشد اغلب نقشهای مکمل کوچکی بودند.
پواتیه در چهار سال بعد فقط در سه فیلم ظاهر شد، از جمله "گریه کن، کشور محبوب" محصول سال 1952. اولین موفقیت این بازیگر فیلم «جنگل تخته سیاه» ساخته ریچارد بروکس در سال ۱۹۵۵ بود. پواتیه نقش یک دانش آموز دبیرستانی را بازی می کرد. او 30 ساله بود. اگرچه شخصیتش به دانش آموزان بزهکار نزدیک می شود، اما هوش و وقارش باز او را متمایز می کرد.
در «لبه شهر» در سال 1957، شخصیت کارگر سیاهپوستی بهنام "تامی تایلر" را بازی می کند که به دفاع از دوستی سفیدپوست اش (جان کاساوتیس) بر می خیزد و جانش را می دهد. کاساوتیس به دوست مادام العمر پواتیه تبدیل شد که ترغیبش می کرد تا روی صحنه «هملت» را اجرا کند.
در همان سال، پواتیه در فیلم «دسته فرشتگان» با بازی کلارک گیبل، فیلمی با مضمون برده داری بود و نقش مکمل را بازی کرد. اما عملکرد قوی و کاریزماتیک پواتیه بالاتر از هر چیزی در فیلم به چشم آمد.
پواتیه از ابتدا بازیگر متفاوتی بود. پواتیه مانند الگوهای اولیه خود، مونتگومری کلیفت و مارلون براندو، صدایی متمایز داشت، با صدای ملایم و اطمینانبخشی که در سالهای اولیه رشدش در جزیره کت در باهاما شکل گرفت.
پواتیه نارس و مریض در میامی، فلوریدا به دنیا آمد. والدین فقیر کشاورز باهامایی اش برای فروش کالاهای خود به آنجا آمده بودند. پدرش مردی را پیدا کرد و یک تابوت به اندازه جعبه کفش خرید. هنگامی که نوزاد از مرگ نجات یافت، خانواده اش به جزیره کت بازگشتند. وقتی او 10 ساله بود، آنها به ناسائو نقل مکان کردند. پواتیه که کوچکترین عضو خانواده هفت نفر بود، در 13 سالگی مدرسه را رها کرد تا به حمایت از خانواده کار کند.
پواتیه ابتدا در تئاتر سیاهپوستان آمریکایی به دلیل لهجه غلیظش رد شد، اما در نهایت به صورت آزمایشی سه ماهه مشغول شد. او پس از اینکه در نوجوانی به نیویورک آمد، به امید اینکه بازیگر شود، لهجه سنگین باهامی خود را با تقلید از گویندگان رادیویی آمریکایی کاهش داد. در سال های بعد صدایش برجسته و متمایز ظاهر شد.
او در سال 1946 اولین حضور خود را در برادوی در «لیسستراتا» انجام داد. 9 سطرش برای منتقدها کافی بود تا بدانند: «سیدنی پواتیه در نقش پولیدوروس، بازیگر خوبی است.»
پواتیه اغلب از نقش خود در «مويزي در آفتاب» نام میبرد که در آن نقش والتر لی یونگر معیوب و سختگیر را بازی میکرد که یکی از پیچیدهترین و ارزشمندترین نقشهایش بود. نمایشنامه لورین هانسبری در سال 1959 در برادوی اجرا شد و نامزدی تونی را برای او به ارمغان آورد. ریچارد شیکل، منتقد، بازی اش را «بازی فوقالعادهای در یک فیلم بدون زرق و برق دانست که در سال 1961، زمانی که مخاطبان فیلم علاقه خاصی به حقایق روزمره تجربه سیاهپوست نداشتند، عالی عمل کرد».
او در سال 1965 در سه فیلم ظاهر شد. اولی "نخ باریک" بود که در آن پواتیه کارگر مرکز پاسخگویی به تماس های بحرانی است که تماسی از یک زن در حال خودکشی دریافت میکند. اما برای منتقدانش، این نقش پواتیه نقشی مانند نقشهای دیگری بود که در فیلمهای «بیتحرکها» و «لبه شهر» بازی کرده بود، جایی که از او خواسته می شد تا یک سفیدپوست را نجات دهد (در این فیلم، آن بنکرافت را از خودکشی نجات می داد). او همچنین در فیلمهای «حادثه بدفورد» و «یک تکه آبی» بازی کرد. در فیلم اول، نژاد به رسمیت شناخته نمی شود. در دومی، قهرمان فیلم (الیزابت هارتمن) که شخصیت پواتیه سعی در کمک به او دارد، نابینا است.
با اوج گیری شهرت اش، در مرحله بعدی زندگی اش، او تبدیل به یک بازیگر-کارگردان شد. او در سال 1972 «باک واعظ» را ساخت که اولین تلاش پواتیه برای کارگردانی بود، وسترنی که روی شخصیتهای سیاهپوست یا کارگردانی سیاهپوست تمرکز کرد. این اولین فیلم از نه فیلمی بود که او کارگردانی کرد.
پواتیه در سال 1974 با بیل کازبی به عنوان بازیگر و کارگردان در «شنبه شب بالای شهر»، «بیایید دوباره این کار را بکنیم» در سال 1975 و «تکه ای از عمل» در سال 1977 همکاری کرد. او ریچارد پرایور و جین وایلدر را در سال 1980 با فیلم «حرکت دیوانهوار» به بازی گرفت و دوباره با وایلدر و گیلدا رادنر در سال 1982 فیلم «هانکی پانکی» را کارگردانی کرد که ریچارد ویدمارک در آن نقش مکمل را بازی می کرد.
پوآتیه در اواخر دهه 1970 طی یک تعلیق 10 ساله، زندگی نامه خود را با عنوان "این زندگی" (1980) بدون استخدام نویسنده نوشت. او همچنین در سال 2000 کتاب "میزان یک مرد" را نوشت که نسخه صوتی این کتاب جایزه گرمی بهترین آلبوم گفتاری را برای او به ارمغان داشت. «زندگی فراتر از حد: نامههایی به نوه بزرگم» در سال 2008 به یکی از آثار برگزیده باشگاه کتاب اپرا تبدیل شد.
پواتیه در سال 1988 با فیلم های «شلیک برای کشتن» و «نیکیتای کوچک» با ریور فینیکس به بازیگری بازگشت. او در سال 1992 در «کفشهای کتانی» در کنار رابرت ردفورد بازی کرد و در «شغال» در سال 1997 با بروس ویلیس همبازی شد.
طبق گزارشات، او پیشنهاد بازی در «رانندگی خانم دیزی» (1989) و «رستگاری در شاوشنک» (1994) را رد کرد. هر دو نقش نامزدهای اسکار بهترین بازیگر مرد را برای مورگان فریمن به ارمغان آوردند و موقعیت او را به عنوان یکی از بازیگران برجسته شخصیت سیاهپوست معاصر تثبیت کردند.
در سال 1996، پیتر بوگدانوویچ تله فیلمی را در تلویزیون سی بی اس به نام «به آقا با عشق 2» ساخت که در آن سیدنی پوآتیه مانند فیلم قبلی به نقش مارک تاکری میپردازند.
پواتیه موضوع دو مستند شد: «سیدنی پواتیه: یک نور روشن» در سال 2000 برای شبکه پی بی اس و «سیدنی پواتیه: یک فرد خارجی در هالیوود» در سال 2008.
پواتیه در سال 1982 برنده جایزه گلدن گلوب سیسیل بی. دمیل و جایزه دستاورد زندگی انجمن بازیگران فیلم در سال 2000 شد. در سال 1992، این بازیگر اولین سیاهپوست دریافت کننده جایزه یک عمر دستاورد موسسه فیلم آمریکا شد. او در سال 1999 در فهرست جوایز بنیاد فیلم آمریکا "25 ستاره مرد تمام دوران" در رتبه 22 قرار گرفت. او در سال 1995 نشان افتخار مرکز کندی را دریافت کرد.
در سال 2009، پواتیه مدال آزادی ریاست جمهوری را توسط رئیس جمهور باراک اوباما دریافت کرد.
در سال 2002 آکادمی اسکار جایزه افتخاری را به او اهدا کرد «به دلیل بازی های خارق العاده و حضور بی نظیرش روی پرده سینما و برای نمایندگی صنعت با وقار، سبک و هوشمندی به او رسید.» در آن شب، دنزل واشنگتن و هالی بری به ترتیب برای «روز تعلیم» و «مهمانی هیولا» جوایز برتر بازیگری را کسب کردند.
نقش «پلیس بد» واشنگتن در «روز تعلیم» را بدون شک پواتیه رد میکرد. اما زمانی که واشنگتن جایزه اسکار را دریافت کرد، گفت: "من همیشه راه شما را دنبال خواهم کرد" پواتیه خوشحال شد.
پواتیه در سال 2011 جایزه یک عمر دستاورد چاپلین را از انجمن فیلم مرکز لینکلن دریافت کرد.
پواتیه با نگاهی به دوران حرفهای اش در «میزان یک مرد» نوشت: «محلی برای افراد عصبانی و سرکش وجود دارد، و گاهی هدفی را هم دنبال میکنند، اما این هرگز نقش من نبوده است.»
اولین ازدواج پواتیه با خوانیتا هاردی در سال 1965 به طلاق انجامید و چهار دختر به نام های بورلی پواتیه هندرسون، پاملا پواتیه، شری پواتیه و جینا پواتیه به دنیا آمد. او همچنین از همسر دومش، جوانا شیمکوس بازیگر، دو دختر، آنیکا پواتیه و تامیا پواتیه به یادگار گذاشته است.
عادل متکلمی آذر