«صدای سکوت» اولین فیلم بلند داستانی ماکسیمون مونیهان است که روز یکشنبه 16 اسفند 94 ساعت 14 در خانه هنرمندان نمایش داده خواهد شد.
مونیهان متولد سال ۱۹۶۹در ایالت شیکاگوی آمریکا قبل از این، فیلمش را در سی و سومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، در بخش هنر و تجربه به نمایش درآورده بود. صدای سکوت فیلمی صامت و بدون دیالوگ است که به صورت سیاه و سفید ساخته شده و به گفته کارگردان آن، بدون بودجه خاصی جلوی دوربین رفته است. او این فیلم را در سال ۲۰۱۳در شرکت فیلم سازی خود به نام «بریکولاجیستا» تولید کرده است. جایزه هیات داوران بخش منتقد جوان جشنواره فیلم بمبئی، بهترین کارگردانی از جشنواره فیلمهای اول و دانشجویی سنت پترزبورگ و …. بخشی از افتخارات سینمایی صدای سکوت است که در در جشنوارههای معتبری همچون سنگاپور، استانبول،گوتنبرگ ، ترانسیلوانیا و تسالونیکی نیز به نمایش درآمده است.
داستان «صدای سکوت» از این قرار است: «یک زن ناشنوا به نام اولگا توسط گروهی فرصت طلب، با وعده ای دروغین از آمریکای لاتین به نیویورک آورده میشود تا در مدرسه مخصوص ناشنواها مشغول تحصیل شود. بعد از رسیدن به نیویورک، اولگا میفهمد که به بردگی گرفته شده است. او مجبور میشود برای رهبر یک گروه قاچاق کار و در مترو گدایی کند. اما ناگهان اولگا به ذهنش میرسد که در یک اقدام شورشی، این باند قاچاق را از بین ببرد». ژانوا آدنا کالدرون، پاملا گوتری، کوین تامایو، ریکی پوئل،تی او سی، از بازیگران این فیلم ۸۰دقیقهای هستند.
ونیهان از نحوه خاص نمایش فیلم خود در آمریکا توضیح داده بود: « فیلم من صامت است. من دو دوست آهنگساز دارم. آنها میآیند و همزمان با نمایش فیلم، به صورت زنده موسیقی مینوازند و افکتهای صدایی فیلم را به صورت زنده اجرا و کنترل میکنند. به این صورت، تنها شاهد یک فیلم نخواهیم بود و خودمان را در یک مراسم میبینیم و وقتی مردم برای دیدن فیلم میآیند میروند و به بقیه میگویند که این تنها یک فیلم نبود و ما شاهد یک کنسرت هم بودیم.»
او همچنین درباره دلیل سیاه و سفید و صامت ساختن فیلم توضیح میدهد: «معمولا همه میگویند فیلمت را سیاه و سفید نساز،صامت نساز و قضیه را سختتر از این نکن. به همین دلیل است که همه فیلمها شبیه به هم شدهاند. پس اگر کسی بگوید این کار را انجام نده، من حتما برعکس آن را انجام میدهم. همین به وجه تمایز شما تبدیل میشود و بقیه شما را به خاطر همین تفاوتها در میان خیل عظیم دیگر فیلمها به یاد میآورند. اگر خلاف جهت شنا کنید، توجهها را به خود جلب میکنید. جایی که من از آن میآیم، فیلمسازان مدام فیلمهایی احمقانه را به صورت تکراری میسازند. در واقع مضامینی مثل جوانان تازه فارغالتحصیل شده که نمیدانند با زندگیشان چه کنند، مشکلات عاطفی دارند و از زندگی مینالند، به داستان اصلی همه آنها تبدیل شدهاست. به خودم گفتم میخواهم خلاف این جریان فیلم بسازم؛ فیلمی سیاه و سفید، صامت و غمناک.»