متأسفانه خود این مقاله نویس آنقدر زنده نماند که کارهای برجسته امسال بازیگران بالای 50 سال را ببیند. بازیگرانی مانند کندیس برگن، الن برستین، گلن کلوز، لورا لینی، گونگ لی، سوفیا لورن، فرانسیس مکدورمند، جولیان مور و مریل استریپ.
در این لیست میشل فایفر هم جای دارد که از هر زمان دیگری زیباتر به نظر می رسد و یکی از بهترین بازی های خود را در "خروج فرانسوی" محصول سونی پیکچرز انجام داده است. او پیر یا پیرتر نشده، بلکه عمیق تر شده است.
برای اولین بار نام میشل فایفر در ژانویه سال ۱۹۷۹ بر سر زبانها افتاد. فایفر ابتدا در سریالهایی چون "جزیره شگفت انگیز"، "خانه دلتا" و "گربههای بد" و همچنین نقش کوتاهی در فیلمی با نام "شکستی دوباره در عشق" بازی کرد. فیلمهای بعدی فایفر چون "شوالیه تاریکی" نیز موفقیت چندانی برای فایفر به ارمغان نیاورده بودند. در حالیکه درس بازیگری میخواند، در فیلمهای تلویزیونی چون "بچههایی که کسی نمیخوادشون" بازی کرد تا اینکه اولین نقش اول خودش رو با بازی در قسمت دوم فیلم "گریسی" بدست اورد. هر چند فیلم در گیشه موفق نبود، اما فایفر جوان مورد تشویق برخی منتقدین سینمایی قرار گرفتند چون نوشتهای که در مجله نیویورک تایمز چاپ شده بود و گفته بود" خانم فایفر با وجود آن که بازیگر تازه کاریست، اما بهتر از سایر بازیگران فیلم نقش خود را بازی کردهاست". بعدها نماینده فایفر اعلام کرد که فایفر بدین دلیل در فیلم بازی کرده است که هیچ پیشنهاد دیگری نداشته است و کسی قصد نداشته تا از وی در فیلمش استفاده کند.
امروزه فایفر مانند سالی فیلد، جین فوندا، جسیکا لانژ و شارلیز ترون الهام بخش بازیگران جوانی است که در نقش های تکراری افتاده اند و از خودشان می پرسند که آیا اوضاع بهتر می شود؟ فایفر می گوید: "زمانی که من در سریال "خانه دلتا" بازی می کردم، نام این شخصیت بمبشل بود. کاراکتر من حتی نام درست و حسابی نداشت. من در سریال شغل کاذبی هم داشتم ولی باز من از داشتن این شغل ابتدایی سپاسگزار بودم اما برخی مواقع روحیه ام را از دست میدادم. من از آنجا یاد گرفتم که نباید انتظار داشته باشم همه برای من احترام قائل باشند. حتی ممکن است بیشتر زمانها مردم شما را اشتباه درک کنند. اما من همین که بیشتر از قبل کار می کردم بسیار هیجان زده میشدم. همه این تجربه ها باعث شدند تا من قویتر شوم. آنها به من امکان دادند کارم را شروع کنم، از خودم حمایت کنم، و حالا از بازی در آنها پشیمان نیستم. "
او بعد به سراغ کارهای جدی و بهتر رفت، از جمله «صورت زخمی». برایان دی پالما، کارگردان فیلم صورتزخمی، فیلم گریس ۲ را دیده بود و تصمیم گرفت تا از فایفر در فیلم خود استفاده کند. اکثر منتقدین فیلم را بیش از اندازه خشونت بار میدانستند، اما فیلم در گیشه کاملاً موفق بود. بازی فایفر در فیلم نیز توسط اکثر منتقدین، مثبت ارزیابی شده. مثلاً ریچارد کورلیس در مجله تایمز دربارهٔ بازی فایفر نوشت، "اکثر بازیگران بزرگ خوب هستند اما فایفر از بقیه بهتر است".
پس از این فیلم وی در فیلمهایی چون "در شب" (۱۹۸۵)، "آزادی شیرین" (۱۹۸۶) و "زنان آمازون در ماه" (۱۹۸۶) بازی کرد که این فیلمها در گیشه هر چند موفق نبودند اما کمک بزرگی به فایفر کردند. وی سرانجام در فیلم "ساحران شرقی" بود که توانست بازی در یک فیلم پرفروش را تجربه کند.
فایفر به عنوان نقش اول زن فیلم "ازدواج با اوباش" (۱۹۸۸) انتخاب شد. وی لهجه بروکلینی را برای بازی در این فیلم یاد گرفت و توانست برای اولین بار، نامزد جایزه گلدن گلوب شود که این آغازی بود بر ۵ نامزدی و ۱ بار برنده شدن جایزه گلدن گلوب ان هم به صورت متوالی (بین سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۴).
پس از آن میشل در فیلم "طلوع تکیلا" (۱۹۸۸) به بازی در کنار بازیگرانی چون "مل گیبسون و کرت راسل پرداخت. جالب بود که فایفر و رابرت دان، کارگردان اثر، با هم اختلافهای زیادی داشتند و بعدها دان اعلام کرد که فایفر "سخت ترین" بازیگری است که وی با آن کار کردهاست.
در سال بعد، فایفر در فیلم "روابط نامشروع" همبازی گلن کلوز و جان مالکوویچ شد. بازی فراتر از حد فایفر در این فیلم، برگ برنده وی بود. اکثر کارشناسان بازی وی را در فیلم ستودند. وی برای این فیلم نامزد جایزههای اسکار و گلدن گلوب بهتری بازیگر نقش مکمل زن شد و توانست جایزه بفتا در همین بخش را بدست بیاورد.
در سال ۱۹۸۹ فایفر بازی در فیلم بیکرهای شگفتانگیز را قبول کرد و همبازی بازیگرانی چون جف بریجز شد. وی برای بازی در این فیلم، آموزش خوانندگی دید و تمام قسمتهای شخصیت خود در فیلم را که نیاز به خوانندگی داشت را خود بازی کرد و در فیلم خواند. فیلم در گیشه فروش متوسطی داشت اما بازی فایفر بازهم تحسین همگان رو برانگیخت. راجر ایبرت بازی فایفر را در فیلم ستود و این فیلم را سندی برای آیندگان خواند که هر وقت خواستند ببینند فایفر چرا بزرگ شدهاست؛ از آن استفاده خواهند کرد.
در طی سالهای ۸۹ تا ۹۰، فایفر تمام جوایز را در جشنوارههای مختلف در رشته بهترین بازیگر نقش اول زن کسب کرد. در مراسم اسکار هم در شرایطی که همه انتظار داشتن وی جایزه را کسب کند، جایزه به "جسیکا تندی" رسید که یکی از شوکهای عجیب آن مراسم اسکار بود. به جز اسکار، تنها یک جایزه دیگر بود که جایزه بهترین بازیگر نقش اولش به فایفر نرسید در آن سال و آن هم بفتا بود که آن نیز به تندی رسید.
پس از چهار سال استراحت که باعث دور شدن از عموم و برای گذراندن وقت بیشتر با خانواده و فرزندان اتفاق افتاده بود، در سال ۲۰۰۷ وی با دو فیلم بسیار در گیشه موفق به سینما برگشت. فیلمهای اسپریمو که وی در کنار جان تراولتا و کریستوفر واکن به بازی پرداخت و سپس در نقش یک جادوگر در فیلم "گرد ستاره" که وی در این فیلم همبازی کلیر دانس و رابرت دنیرو شد.
سپس به بازی در فیلم "من هرگز نمیتونم زنت بشم" (۲۰۰۷) به بازی پرداخت و بعد از آن در فیلم "اثرات شخصی" (۲۰۰۹) در کنار اشتون کوچر به بازی پرداخت. بعد از ان دوباره با "استیون فریرز" و "کریستوفر همتون" (کارگردان و فیلمنامهنویس فیلم "روابط نامشروع) همکاری کرد و این بار در فیلم "شری" (۲۰۰۹). فیلم با تحسین منتقدین رو به رو شد و در مراسمهای مختلف، نامزد یا برنده میشد و بازی فایفر با تحسین مجدد منتقدین همراه شد. راجر ایبرت دربارهٔ بازی فایفر گفته بود که"اینکه چگونه فایفر صدا و چهره خود را کنترل میکند، شگفت انگیز است".
حالا او با کوله باری از تجربه و موفقیت امسال با فیلم "خروج فرانسوی" (French Exit) ظاهر شده است. او برای "روابط خطرناک" ، "بیکرهای شگفت انگیز" و "لاو فیلد" نامزد اسکار شد و اگر عدالتی برقرار باشد، باید امسال هم برای "خروج فرانسوی" نامزد شود.
«خروج فرانسوی» به کارگردانی «آزازل جیکوبز» داستان زنی به نام «فرانسس پرایس» (با بازی میشل فایفر) را روایت میکند که همسر خود را از دست داده و برای تشکیل یک زندگی جدید به همراه پسر (لوکاس هجز) و گربهاش به آپارتمان خالی یکی از دوستانش در پاریس نقل مکان میکند.
در این تصویر، فایفر و هجز را به عنوان مادر و پسری ثروتمند به نام فرانسیس و مالکوم پرایس میبینیم. آن گربه هم فرانک کوچولو است که تریسی لتس صداپیشگی آن را برعهده دارد. این عکس احتمالا وقایع اولیه فیلم را نشان میدهد، جایی که این خانواده ثروتمند پس از مرگ جنجالی پدر خانواده از نیویورک به پاریس سفر میکنند.
فیلمنامه «خروج فرانسوی» با اقتباس از رمانی به قلم «پاتریک دویت» که با همین عنوان به چاپ رسیده، نوشته شده است.
فایفر یکی از آن کاراکترهای پیچیده، دوست داشتنی و در عین حال دیوانه کننده را در این فیلم بازی می کند. نقشی که در زندگی واقعی بسیار خسته کننده به نظر می رسد اما روی پرده سینما کاملا مسحور کننده است.
فایفر درباره این نقش می گوید: «این مدل کاراکترها به راحتی برای من پیدا نمی شود. اما بخشی از این شخصیت هست که من تحسین اش می کنم؛ اینکه آدم بتواند هر چه می خواهد به راحتی و بدون سانسور به زبان بیاورد. البته این کاراکتر زیاد هم مقاوم و سرسخت نیست، یک شکنندگی خاصی در این کاراکتر وجود دارد. من معمولاً نقش هایی را انتخاب می کنم که چالش برانگیز باشد. نمی دانم چرا اصرار دارم خودم را بترسانم. (با خنده) شاید به این خاطر که می خواهم زود خسته شوم.»
«این فیلم ترکیبی از شوخ طبعی و جدیت است و این اهمیت کار آزازل را می رساند. به نظر می رسد که او قادر است شوخ طبعی و جدیت را به درستی با هم ترکیب کند، سپس فضا و کاراکترهایی مالیخولیایی خلق کند و آنها را روی زمین نگه دارد.»
فایفر می گوید: «این فیلم برای من بسیار هیجان انگیز است، مادری که مدتها خودشیفته بوده و خیلی چیزها از دست داده و سرانجام پسرش را دوباره کشف کرده است. این فیلم در باره افراد تنها و عجیب و غریب است که تلاش می کنند نوعی ارتباط انسانی پیدا کنند. عجیب تر این است که آنها این ارتباط انسانی را در یک فضای غریبه پیدا می کنند.»
«من فکر می کنم این فیلم شما را به حالت تماشاگری با قلبی گشوده رها می کند.»
این فیلمی است که در این زمان به آن احتیاج داریم و موضوعی را روایت می کند که مانند ستاره اش قدیمی است.