سی و یک نما - ما همه به هم پيوستيم تا يادمان باشد كه عزم كرده ايم كه به عقب رانده نشويم ، در كنارتان بوديم كه تا بابِ گفتگو باز بماند بين شما و ما.
این بخشی از دلنوشته "ستاره اسکندری" است که در مراسم پر حاشیه و پر جنجال افطاری رییس جمهور برای هنرمندان خواند. می گویم دلنوشته که این روزها وقت از دل نوشتن است تا بیانیه صادر کردن. در ادامه سخنان وی را به طور کامل بخوانید:
به نام خداوندگار هنر
سلام به همه دوستان و بزرگان
من ستاره اسكندري عضو كوچكي از جامعه صبور تئاتر هستم و مسئوليت انچه را ميگويم شخصاً ميپذيرم چراكه براي راي خود جنگيده ام و پاي ان ايستاده ام دور از احساسات دنياي مجاز ، بي وابستگي به هيچ امكان دولتي در عين استقلال كامل با تعقل به تاريخ وسرنوشت تئاتر مي انديشم و اين ديدار را فرصتي ميدانم براي از تئاتر گفتن
آقاي ريئس جمهور
شما تئاتر نميبينيد چرا؟!
در چند سال گذشته تئاتر بيشتر زمزمه شده شما و ما به هم اعتماد كرديم و با حمايت دولت شما چراغ تماشاخانه هاي خصوصي پرفروغ تر شد و در شهر، شهرِ ايران تئاتر از نو بِدنيا امد
ما همه به هم پيوستيم تا يادمان باشد كه عزم كرده ايم كه به عقب رانده نشويم ، در كنارتان بوديم كه تا بابِ گفتگو باز بماند بين شما و ما
اينك در اندك زمان، نه گفتگو كه تنها گزارشي شايد شما را با واقعيت ما اشناتر كند
سال هاست كه به اين دَر ميكوبيم اما به دَر كوفتن پاسخي نمي ايد و عقب مي رويم
نمونه اش كسر اعتبار حوزه تئاتر در سالِ جاري و عدم حمايت از هنرمندان تئاتر
عدم تخصيص امكانات ،تسهيلات و همچنين بيمه مناسب براي بيماران اين حوزه
ما به عقب ميرويم
طلب هنرمندان اين حرفه كه ماه پشت ماه عقب مي افتد ، سال به سال جواناني را در اين تخصص در دانشگاه ها ميپذيريم بي انكه برايشان برنامه داشته باشيم
ما به عقب ميرويم
سالن ساخته نمي شود ، خانه فرهنگ گم شده ، اقتصادبر انديشه سوار شده ، قانع شده ايم به سوت و كف ، كشتي فرهنگ نا خدايش را پيدا نميكند، ما گاه شنيده نمي شويم ، ديده نميشويم ، به هم مي پيونديم ، يك به يك ، ده ها نفر ، صدها نفر از جاي جاي ايران زمين و باز هم شنيده نمي شويم ، با ما از پاسخ گويي نظام اداري گفتيد و برخي از مديران منتصبتان چرايمان را پاسخ نگفتند ، با ما از توسعه گفتيد و گاه مواجه شديم با مديريتي كه حد را از حد محدودتر ميكند وتحديد را اصل ماجرا ...
تئاتر شاخصه فرهنگي يك كشور است نخواهيد كه حضور امنيتي و سليقه اي فرهنگمان را از ادب و انديشه به بازار سوق دهد ، نگذاريد كه انديشه را بي جان كنند
اقاي ريئس جمهور
من از حصر انديشه ميترسم ، من از تجسم بيگانگي اين همه دست ميترسم ، از تيشه اي كه به ريشه زده ميشود ميترسم ،من از صورت هاي پشت نقاب ميترسم، من از قهرمانان كوچك ميترسم ، من از جايگزيني امار به جاي امال ميترسم ،شما باب گفتگو باز كرديد، كه ما ميتوانيم بي انكه بهراسيم ، انتقاد كنيم... اما در هايي به روي ما بسته است، كه كليدش به دست شماست
چاره كنيد، چاره امان كنيد قبل از انكه اتفاق بيفتد
ما خسته شايد اما نا اميد نميشويم ، ما در كنار شما خواهيم ماند ما مَردميم ، ما را از سالن هاي تئاتر ، از مدرسه ي كودكانمان ، از ناني كه گران ميشود ، از زندانيان انديشه، ما را از معلمان و كارگران و كشاورزان بشنويد....
تند باد حادثه اين خانه را بر سر همه ي مان خراب خواهد كرد
شما چرا تئاتر نمي بينيد ؟؟!