چهار راه ولیعصر ، در خیابانی فرعی آن طرف به تئاتر شهر، در محله ای قدیمی ،ساختمانی قدیمی ...این شب ها نمایشی برگرفته از یکی از آثار شکسپیر را روی صحنه می برد .
در یک فضای کوچک ، مصطفی کوشکی دکوری را طراحی کرده که به وسعت یک صحنه ی بزرگ برای دیدگان تماشاچی قاب می سازد. از زمین و آسمان ، او فضا خلق کرده تا تعدد کارآکترها کم نیاورند. همه چیز عالی است. کارگردانی ، بازیگری ، دکور ، طراحی لباس ، گریم ، موسیقی و ....
تنها چیزی که از همه ی این ویژگی ها عقب می ماند نگاه به داستان چند لایه ی شکسپیر است که در میان این ویژگی ها قد نمی کشد. آزاده صمدی مسلم بهترین بازی خود را در این نمایش ندارد و خاطره حاتمی و نازافرین کاظمی بیشتر از او توجه تماشاچی را با حضورشان جلب می کنند و این نه به دلیل بازی ضعیف صمدی بلکه به دلیل تعریف نشدن و جا نگرفتن این کارآکتر در متن قصه است. به هر حال اتفاق تاسف باری است که وی آسیب دیده و امیدواریم دوباره به جمع پر انرژی این گروه بپیوندد.
پادشاه آتن، در نیمه ی تابستان، شبی که ماه قرص کامل است می خواهد با "هیپولیتا " دختر سرکش آمازونی ازدواج کند. قرار است آن شب جوانان آتنی همگی خوشی کنند؛ اما تمام جوانان آتنی از این موضوع خوشحال نیستند. "لایساندر" و "دیمیتریوس" که از کودکی با هم دوست بودهاند، هردو عاشق "هرمیا"ی زیبا دختر همسایهشان هستند ولی پدر هرمیا تصمیم دارد که دخترش باید شب عروسی شاه با دیمیتریوس قوی هیکل ازدواج کند. هرمیا و لایساندر از کودکی عاشق هم هستند و حالا تصمیم می گیرند که شبانه فرار کنند .آنها باید از جنگلی بگذرند که پادشاه جن ها به آن حکومت می کند. در این میان "هلنا"ی ساده دل نیز دل در گروی عشق دیمیتریوس دارد و....