بعد از مدتها وقفه با نمایش «سقراط» به صحنه بازگشتید نقشی که چالش زیادی را در بطن خودش دارد و هر بازیگری برای ایفای آن وسوسه میشود؟
همین طور است سقراط جزو آن دسته از کاراکترهای به شمار میرود که یک بازیگر در طول دوران فعالیت هنریاش دوست دارد حتی یک بار هم که شده بازی در آن را تجربه کند به همین خاطر من همواره علاقه زیادی برای ایفای آن داشتم و زمانی که پیشنهاد بازی در نقش سقراط از جانب حمیدرضا نعیمی به من داده شد حسابی از آن استقبال کردم چرا که دوست داشتم این نقش را بازی کنم.
در مصاحبههای که با دیگر رسانهها داشتید به این موضوع اشاره کردید که از ابتدا میخواستید سقراط را به سبک خودتان بازی کنید.کمی در مورد این موضوع صحبت کنید؟
سقراط جزو کاراکترهای محسوب میشود که همه او را میشناسند و نسبت به او پیش فرضهایی در ذهن دارند برای شناخت فردی نظیر سقراط نیاز نیست که شما حتما اهل خواندن کتاب های فلسفی باشید چرا که او یک شخصیت برجسته جهانی است. ایفاکردن چنین نقشهایی کار سادهای نیست چرا که شما در یک اثر نمایشی قابلیت رسیدن بیان همه ابعاد یک شخصیت را بر اساس داشتههای تاریخی ندارید به همین خاطر همیشه یخشی از این فرد در سایه قرار میگیرد بهترین راه کار در این میان آن است که شما با در نظر گرفتن مجموعه شخصیت های آن فرد به نوعی او را از آن خود کنید.
یعنی شما سقراط را از فیلتر خودتان عبور دادید؟
بله، این سقراط به سبک فرهاد آئیش است و بی شک اگر بازیگر دیگری این نقش را ایفا میکرد این کاراکتر تفاوت زیادی با آنچه که الان روی صحنه از او میبیند داشت.
این موضوع منافاتی با وفاداری شما نسبت به متن ندارد؟
بیان این حرفها از جانب من اصلا به این معنا نیست که من به بطن وفادار نبودم و دیالوگها را مثلا به شکل بداهه ادا میکردم چنین چیزی در نمایش حرفهای آن هم با این سبک و سیاق شوخی است؛ منظور من این است که من دیالوگها را به نوعی از آن خود کردم. اتفاقا اگر به شکل کلی بخواهید موضوع را در نظر بگیرید باید بگویم این سقراطی که الان روی صحنه است حاصل ذهن خلاق حمید رضا نعیمی است چرا که ضمن تفاوت با همه ی سقراط های که در کتاب ها وجود دارد به شدت به تاریخ وفادار است و شبیه آنها است من تنها سعی کردم به گونه ای عمل کنم که در ارائه بازی به سمت کلیشه ها نروم.
و ظاهرا این نرفتن به سمت کلیشهها حتی در نحوه گریم شما هم وجود دارد؟
این موضوع دیگر به تیزهوشی گریمور ارتباط پیدا میکند، او به خوبی حس من و کارگردان کار را دریافت کرد و سعی داشت به جای همانند سازی من با سقراطی که تا پیش از این در آثار نمایشی و تصویری از آن دیده بودیم به سراغ کاراکتری برود که در ظاهر هم شبیه به کسی نیست این موضوع در بازیگری به من کمک زیادی کرد چرا که باعث شد من راحتتر سقراط را شبیه به خودم کنم.
شما در این اثر نمایشی روزهای پایانی عمر سقراط را بازی میکنید به نظرتان با نشان دادن این چند روز پایانی، مخاطب با ابعاد زندگی این فیلسوف بزرگ آشنا میشود؟
خوشبختانه ما با یک متن کم نقض مواجه هستیم و در همان زمانی که در اختیار داریم سعی کردیم پیچیدگی و در عین حال سادگی زندگی یک فیلسوف بزرگ و تاثیر گذار را که به عقیده عدهای حتی زندگی پیامبر گونهایداشته را به نمایش در آوریم و از این جهت فکر میکنم در متن و اجرا به گرههای ذهنی مخاطب تا حد زیادی جواب میدهیم؛ اما با این حال نباید فراموش کرد در یک اثر نمایش هر چقدر هم که تلاش کیند نمیتوانید همه ابعاد زندگی یک فرد را نشان دهید و باید به برشی از زندگی او قانع باشید.
برای من جالب بود این نمایش که به نوعی رنگ و بوی مردانه دارد و کاراکتر اصلی آن یک مرد است با حضور سه زن به نوعی تلطیف می شود و قصه حتی در بعضی از موارد رنگ و بوی زنانه میگیرد؟
این نکتهای است که برای خود من هم ارزش زیادی دارد و به آن بسیار توجه کردهام من همیشه طرفدار حقوق زنان و نقش پررنگ آنها در جامعه بودم به نظرم اگر امروز این نمایش توانسته مخاطبان را به خود جلب کند به خاطر همین فضای تلطیف شده است و از این جهت برایم اثر قایل اعتنایی است حضور این سه زن که هریک دریک مقطع زمانی به نوعی در زندگی این فیلسوف اثر گذار بودهاند نکتهای است که باید روی آن تامل کرد.
به عنوان سوال پایانی دوست داشتم نکتهای که ذهنم را درگیر کرده مطرح کنم و آن هم پیرامون شخصیت پردازی سقراط بود چرا که نوع شوخ طبعی او برای بسیاری از مخاطبان عجیب به نظر میرسید بسیاری بر این باور بودند که سقراط نمیتوانست تا این حد شوخ باشد؟
اتفاقا این نکتهای بود که ذهنم من را هم ابتدا به خود مشغول کرد وقتی متن را میخواندم مدام با خودم میگفتم سقراط نباید تا این حد اهل شوخی باشد اما بعد از اینکه دامنه تحقیقاتم را وسیعتر کردم دیدم آنچه که در متن آمده منطبق بر تاریخ است و سقراط واقعی از این کاراکتر چندان دور نیست.