برنامه ی خندوانه و بخصوص مسابقه ی خنداننده برتر موجب شد تا تلنگری به ما زده شود تا بدانیم چه سرمایه هایی برای سرگرم کردن مردممان داریم. از هر قشر با هر طرز فکر و در هر سطح از جامعه. چرا که حتی آنهائی که برنامه را نقد می کنند هم بیننده ی آن شده اند
علیرضا مسعودی را به اندازه مهدی ژوله می شناسم. سالها پیش گفتگوی مفصلی در روزنامه ی اعتماد با او داشتم.بسیار خوش فکر و
و صمیمی است اما آن روزها نگرانی در چهره اش موج میزد.نگران خواهرش که با بیماری دست و پنجه نرم میکرد. روی امیر مهدی ژوله نیز تعصب خاصی دارم چرا که همکار من است، طرفدار طنز او هستم و همیشه نوشته هایش را دنبال کرده ام.اما هیچکدام از این دو نگاه موجب نمی شود که بخواهم قضاوتی سوای اجرای امروزشان داشته باشم.
امشب یکبار دیگر از اجرای ژوله شگفت زده شدم. درست مثل چند سال پیش که نام خانوادگی نا آشنایش را به باد طنز گرفته بود.با وجود این، شگفت زدگیم موجب نمیشد تا مشتاق اجرای علی مسعودی نباشم.
علی مسعودی بیشتر از اجرایش انگیزه و انرژی که به خرج داد من را تحت تاثیر قرار داد. شاید اگر بی تفاوت تر اجرا می کرد ، اجرای موفق تری داشت و شاید اگر کمی در تایم خساست به خرج میداد .همان طور که ژوله هم گفت حالا ما با پدر و مادر و ژیان این خانواده خوب و ساده مشهدی (که بخشی از آن هم اغراق متناسب با استندآپ کمدی است )مانوس شده ایم و دوستشان داریم اما نمیتوانم نگویم که امیر مهدی ژوله! تو چه در اوین درکه و چه در کوههای آلپ، هر کجا که رهایت کنند نه بیست دقیقه بعد بلکه همان لحظه با اجرای خوبت در دل ما خواهی بود.