یکشنبه, 10 ارديبهشت 1396 01:09

یازده یار اوشن، دیوار به دیوار تلویزیون

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
یازده یار اوشن، دیوار به دیوار تلویزیون یازده یار اوشن، دیوار به دیوار تلویزیون

ریحانه محمودی (سی و یک نما)- دیوار به دیوار داستان آدم های معمولیست آدم هایی که تعریفشان به سیاه و سفید و خاکستری محدود نمی شود. آدم هایی از قشر متوسط جامعه که این روزها بسیار نادیده گرفته می شوند. در شرایطی که تصویر فقر مطلق و ثروت بی حد در سینما و تلویزیون به حربه ای برای آب و تاب دادن قصه ها و البته نوعی آسیب تبدیل شده است؛ در "دیوار به دیوار" از بابت آن در امانیم.

 

هربار که می خواهیم از تلویزیون قطع امید کنیم درست سر بزنگاه مجموعه ای، برنامه ای، سریالی از راه می رسد تا این امید را بازگرداند، تا یادآوری کند که می شود از رسانه ملی انتظارهای بیشتر داشت و هنوز هستند شخصیت هایی که می توانند در قالب تلویزیون (با تمام محدودیتها و خط قرمز های خاص صدا و سیما) این انتظارها را  برآورده کنند. "دیوار به دیوار" یکی از همین نمونه هاست. سریالی که کیفیت ساخت و کارگردانی اش در کنار داستان شیرین و بازی های دلچسبش به قدری خوب بود که در هیاهوی برنامه های نوروزی سیما گم نشد و با پشت سر گذاشتن تعطیلات سال نو هنوز هم جزو برنامه های پر بیینده ی تلویزیون است. مجموعه ای که با مرور زمان نه تنها از گیرایی و جذابیتش کاسته نشد بلکه پخته تر و جا افتاده تر، مخاطبی که حتی قسمت های اول را ندیده و از میانه راه به مخاطبانش پیوسته بود را مشتاق راضی نگاه داشت.    

قصه در بستر اتفاقی ناخواسته و ناخوشایند شکل می گیرد. عده ای مالباخته که حالا ناچارند برای مدتی در کنار هم زندگی کنند. شرایطی که با تمام ویژگی های نه چندان مثبتش از خانواده های کوچک و جدا افتاده خانواده ای بزرگ تر می سازد که فارغ از وضعیت موجود، از باهم بودنشان لذت میبرند و گاه تنهایی خود را در میان این باهم بودن گم می کنند.

بازی ها و البته شخصیت پردازی ها درخشان و قابل توجه است. رویا تیموریان در نقش پوران ابریشمی حضوری چشم گیر دارد. زنی که در مراحل اولیه ی آلزایمر به سر می برد و با انکار مطرود شدن از طرف خانواده و فرزندانش شخصیتی دوست داشتنی و همراه را، بی نقص نمایش گذاشته است. رویا تیموریان به قدری دقیق و زیبا به پوران ابریشمی جان بخشیده که با اطمینان از بقیه ی شخصیت ها یک قدم جلوتر می ایستد و مگر می شود صحنه های گریه و خنده اش که درهم می شوند و گاه غیر قابل تشخیص، دوست نداشت؟

Divar_b_divar_19.jpg

گوهر خیراندیش، حسن زراعی، یاسمینا باهر و علی شادمان؛ خانواده ی آقای خلیل زاده. خانواده ای کوچک با تمام چالش هایی که خاص خانواده هاییست که  فرزند جوان دارند. آتوسا پی درس و  و مشق و آرمان به دنبال خواسته هایی دیگر با آرزوهای مرسوم و معمول جوانان امروزی. از بازی های دلنشین جوان تر ها که بگذریم درخشش گوهر خیراندیش و حسن زارعی در نقش مهری و شاهرخ خلیل زاده یادآوری می کند که هنوز دود از کنده بلند می شود.

زوج مهناز و بهرام با بازی آزاده صمدی و پژمان جمشیدی؛ دختری نازپرورده که دل به عشق جوانی داده که پول نه ولی شرافت و محبت دارد و به قول خودش بچه ی پایین است. ثروت پدر مهناز را ندارد اما قلبی برای مهربانی به همسر و فرزند در راهش دارد و شاید به همین خاطر مهناز سر به هوایی و خراب کاری های گاه به گاهش را نادیده می گیرد و ما هم...

خاور( پارمیدا) و زامیاد با بازی ویشکا آسایش و امیر مهدی ژوله. خواهر و برادری که تصویری جدید از تازه به دوران رسیده ها به نمایش گذاشته اند. تصویری که در آن، گاه و بی گاه لج در بیارند و روی اعصاب و به هنگام، حامی هستند و دلسوز.

سرهنگ دلپاک و دخترش کیان، با بازی فرهاد آئیش و مهسا طهماسبی. وقتی پدر آدم نظامی باشد احتمال این که اسمی پسرانه برای دخترش انتخاب کند زیاد است. درست مثل وقتی که شخصیت دختر یک نظامی تحت تاثیر آداب و قوانین پدر شکل بگیرد. این اتفاق و ریزه کاری هایش به بهترین نحو در خانواده ی سرهنگ دلپاک لحاظ شده و به درستی از آب در آمده است.

این پنج خانواده و یازده شخصیت در متن و در اجرا بدون کاستی قلم زده و پرداخته شده اند. دیالوگ نویسی که بیش از طرح اولیه ی قصه در طول کار مورد توجه قرار می گیرد در این سریال جای ذره ای شک و شبهه باقی نگذاشته است. سلیس و روان، ساده و باور پذیر درست مثل زندگی. دیوار به دیوار در هر لحظه توانایی گروه نویسندگانش را به رخ می کشد و این همان ویژگی ای است که سریال های تلویزیونی باید بر آن تکیه ی بیشتری داشته باشند.

Divar_b_divar_25.jpg

و اما سامان مقدم که حضورش همیشه به اندازه بوده و تاثیرگزار چه آن زمان که "سیاوش" را ساخت چه بعدتر با "پارتی" و بعد هم که با "کافه ستاره" ما را شیفته ی سینمای خود کرد. او تصویر را بلد است فرقی نمی کند در سینما باشد یا سیما. ضرب آهنگ آثارش سریع است روی ریتم می زند. مخاطب را خسته نمی کند. حوصله اش را سر نمی برد. قصه اش، پیامش حرفش هر چه که باشد شفاف و راحت می گوید و می رود. وقت نمی کشد. در فضا های جدی به اندازه ی سرگرمی و طنز موفق است و این اتفاق کمی نیست، اساسا اتفاقی نیست.

دیوار به دیوار بعد از "شمس العماره" که انتظارمان از سریال هایی با موقعیت های کمیک و طنز در تلویزیون را بالا برد، آزمون از پیش قبول شده ای بود که "کیفیت" حضور تک تک عوامل در آن سنجیده و به جاست و همه بدون برتری بر دیگری در مسیر اثر به پیش می روند.

دیوار به دیوار خوب زندگی می کند. خوب قصه می گوید. بدون لودگی و  ادا بازی های تکراری سرگرممان کرده و بی منت خنده را میهمان لبانمان می کند و مگر انتظار ما از یک سریال تلویزیونی در این ژانر بیش از این است؟

پیشنهاد می کنیم تا اردیبهشت تمام نشده قسمت های باقی مانده اش را به تماشا بنشینید.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید