سی و یک نما _ پس از پایان جمعبندی آرای هیأت انتخاب فیلمهای سینمایی سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر، اسامی فیلمهای بخش نگاه نو به شرح زیر اعلام شد:
سی و یک نما - با حکم ابراهیم داروغه زاده دبیر سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر، اعضای هیات انتخاب فیلم های سینمایی معرفی شدند.
سی و یک نما - فیلم سینمایی دارکوب به کارگردانی بهروز شعیبی و تهیه کنندگی سید محمود رضوی در حالی که در مسابقه سومین جشنواره فیلم مالزی نمایش داده خواهد شد در شش بخش اصلی بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین بازیگر زن، بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر مکمل زن و بهترین بازیگر مکمل مرد نامزد دریافت جایزه شده است.
سی و یک نما_ "آخرین روزهای زمستان"؛ مستندی دربارهی شهید حسن باقری و شاهکاری در سینمای مستند که "محمد حسین مهدویان" را با آن شناختیم؛ جوان خوش فکری که تحت تاثیر شهید آوینی بود و به سینمای جنگ علاقه نشان میداد و البته بیشتر از آن که میلی به دیدن خودش داشته باشد میخواست ناگفتهها را بگوید و شاید به همین خاطر، سه سال بعد که او را در قامت یک کارگردان سینمایی دیدیم، برای فیلم "ایستاده در غبار" هیچ تبلیغ یا مانور رسانهای و مجازی هم در نظر نگرفته بود، نه برای هادی حجازی فر، نه برای آن گریم فوقالعاده و نه برای بازی فوقالعادهترش. ای بسا تصوری از استقبالی که قرار است از فیلمش شود، نداشت. اما "ایستاده در غبار" هم سینمای مستند را شگفت زده کرد و هم سینمای قصه گو را و همه مطمئن شدیم که با یک پدیده رو به رو هستیم. پدیدهای که سال بعدش "ماجرای نیمروز" را ساخت؛ فیلمی خوش ساخت و دیدنی.
ریحانه محمودی(سی و یک نما) - "لاتاری" جدای از پیام و مضمونش که تبلیغ آتش به اختیاری و دست به چاقو و اسلحه شدنهای خودسرانه در لوای غیرت ایرانیست؛ کارتون است! یک فانتزی یک نقاشی کودکانه که از قضا در نمایش همان نقاشی کودکانه هم الکن مانده چونان بر سرِ غیرت آمدنِ مردی ایرانی و به قتل رساندن شیخی عرب در کلابی در دبی و کشاندنش بر زمین و رو به دوربینهای مدار بسته رجز خواندن و از این آرتیست بازیهای نخ نما و توی ذوق بزن!
فانتزیست چون همان قدر که تجاوز و بهرهکشیهای جنسی از دختران ایرانی در کشورهای عربی اتفاقی شوم از دیروز تا هنوز است دقیقا به همان میزان هم هرگز ایرانیای در "دوبی" یکی از همین متجاوزین را این چنین که در فیلم نمایش میدهد به سزایش نرسانده که اگر رسانده بود و اثرگزار بود همچنان این اتفاق شنیع به همین سهل و ممکنی در این کشورها برای دختران و زنان این سرزمین رخ نمیداد. پس یا هرگز مردی ایرانی این کار را نکرده و یا اگر کرده بی فایده بوده است!
گفتنی زیاد هست دربارهی "لاتاری" و من به چند نکته بسنده میکنم نکاتی از طرف مخاطبی
که روزی پای" ایستاده در غبار" و "ماجرای نیمروز" ایستاد و حالا پای ایستادگیاش لغزیده است!
لاتاری سومین فیلم سینمایی محمدحسین مهدویان یک نااُمیدی محض است برای سینمای خودش و مخاطب فهیمش.
فیلمی با موضوعی ملتهب و حساس مثل ترانزیت دختران ایرانی و تجاوز به آنان در کشورهای عربی که آخر سر هم سوژه را حیف کرده و هم بازی بی عیب و نقص بازیگرانش را.
لاتاری در یک سوم اول قابل پذیرشتر است. پسری فقیر که دختر تاجر ورشکستهای را میخواهد که پدر دخترک راضی نیست و این مخالفت تا جایی ادامه پیدا میکند که دخترک روزی از طریق یکی از دوستان پدر خودش برای شغل مترجمی که بعدا معلوم میشود مدلینگ بوده به دوبی میرود و...
در این قسمت محمدحسین مهدویان خود را یک فیلمساز دغدغه مند اجتماعی نشان میدهد. در یک سومِ دوم، ابراهیم حاتمی کیا میشود و آخر سر هم با حلول یک مسعود ده نمکی جدید رو به رو هستیم که فیلم را به شیوهی سنتی فیلم هندیهای قهرمان محور پایان میدهد.
لاتاری بازیهای حیرت انگیزی دارد ساعد سهیلی درخشان است درخشان! بازیگری که همین حالا هم به تصویری معاصر از ژانری از جوانان ایرانی تبدیل شدهاست. جایش که به قطع در میان نامزدها خواهد بود و اگر شب اختتامیه هم با سیمرغ به خانه رفت اصلا تعجب نکنید او لیاقتش را دارد.
هادی حجازی فر هم که جلوی دوربین به قدری فوکوس میکشد و تمرکز میگیرد که در سکانسهای حضورش هیچ کس را جز او نمیبینید؛ بازی درونی با توجه به جزئیات و پرداخت دقیق و درست زبانِ بدن. کاش زودتر سینمای ایران پیدایش کرده بود و کاش بداند که چهقدر دوست داریم زاویههای دیگری از تواناییهای او را ببینیم.
جواد عزتی هم میزان حضورش در فیلم با تاثیرگزاری مثبت و افزودنش بر جذابیت فیلم رابطه معکوس دارد. شاید کوتاه و قطعا چشمگیر.
صد البته که لاتاری نقاط قوتی دیگری هم دارد مثل فیلم برداریای که به نوعی امضای مهدویان است. مثل تدوینی که کمتر از ریتم میافتد. مثل موسیقیای که به اندازهاست و به هنگام و استانداردهایی دیگر که اگر از همان اول در سینمای محمدحسین مهدویان سراغ نداشتیم اینقدر برای تماشای ساختهی جدیدش مشتاق نبودیم.
اما آن چه در نهایت از لاتاری دستگیرمان میشود این است که جهان بینی و سینمای محمد حسین مهدویان بی شک تحت تاثیر مراوده و دوستی با سید محمود رضوی(تهیه کننده) و معاشرانش قرار گرفتهاست؛ تهیه کنندهای که با سبقهی سیاسی و مواضع مشخصش به اکثریت قریب به اتفاق سوالهای خبرنگاران میخندید و کارگردان فیلم هم به پیروی از او...
عجیب این که در نشست خبری، کارگردان و تهیهکنندگان فیلم لاتاری آن را فقط یک فیلم دانستند و نه بیشتر که قرار نیست در سینما اثری بر مخاطب بگذارد (از حیث خشونت طلبی و نمونههایی از این دست) شاید بهتر بود اسم لاتاری "آتاری" میشد. درست مثل یک بازی که نباید جدیاش گرفت تا دست کم خیالمان راحت باشد که قرار نیست با ارائهی پیام نابهجایش الگویی غلط برای مخاطبِ عمدتاً جوان و عاصی امروز شود.