ایستاده در غبار یقینا یکی از بهترین آثار اخیر سینمای ایران است که همه تحسینش کردیم.حتی آنهائی که اصولا با این ژانر فیلم ها و در این فورمت مشکل دارند هم در نهایت اگر تعریف نکردند مجبور شدند سکوت کنند و حتی مخالفین نظام جمهوری اسلامی نیز به آن احترام گذاشتند.
دیروز شنیدم که این فیلم انتخاب آقایان جنتی وزیر ارشاد و ایوبی معاونت سینمای است به عنوان مناسب ترین نماینده ایران برای حضور در رقابت اسکار . اما واقعیت این است که "ایستاده در غبار " در آن سوی مرزها نمی تواند با مخاطبش ارتباط برقرار کند. اوج هنر و ماندگاری این فیلم در صداست. صدا و کلامی که ما می شناسیم و با فراز و فرود آن ارتباط می گیریم. صدائی که برای بیگانه ، بیگانه است و زیر نویس نمی تواند حقش را ادا کند.آنها درد صدای فرمانده را درک نمی کنند و چیزی از حرف هایش نمی فهمند و در مهمترین اتفاق سینمای ایران ، این فیلم جائی پیدا نخواهد کرد و اگر بر فرض محال نگاه من ، نگاه اشتباهی هم باشد مصلحت های سیاسی نمی گذارد تا این فیلم خودنمائی کند.
فیلم سینمایی برادرم خسرو
نگاه اول : ایستاده در غبار ، "نجات سرباز رایان "نیست ، کسی در دنیا از درد پنهان ما در جبهه های جنگ خبر ندارد. این فیلم هم به موشکافی این درد نپرداخته چون رسالتش این نبوده است ،اینکه زخم ما از خودی و بیگانه بود شناختی مفصل می خواهد تا با سابقه ی ذهنی مناسب مخاطب جهانی بتواند با این فیلم ارتباط بگیرد. فیلمی که در قالب مستند ساخته شده و درام خاصی ندارد و بیشتر یک اتوبیوگرافی است.
محمدحسین مهدویان کارگردان فیلم ایستاده در غبار
باید بپذیریم که تمام فاکتورهای روایی ایستاده در غبار موجب می شود تا به نظر فیلمی جنگی - سیاسی بیاید (که خلاف این هم نیست)و حتی اگر از پارامترهای شاخص آن (نو آوری از ساختن یک فیلم روی صداهای واقعی ضبط شده)از طراحی صحنه تا کارگردانی، فیلمبرداری و موسیقی و بازی و ...و ...بر خوردار است اما باز هم هیچ شانسی برای حضوردر رقابت بخش فیلم های خارجی زبان اسکار نداشته باشد. مگر اینکه به این انتخاب از منظر دیگری بنگریم ومهم این باشد که آن را به اسکار معرفی کنیم تا داوران ببینند، در دهکده جهانی مطرح شود و شاید تاثیری داشته باشد در رسیدگی به یک پرونده ی باز بین المللی و گشودن یک راز یعنی سرنوشت یک فرمانده ، یک دیپلمات ، یک خبرنگار و یک راننده ی ایرانی که سه دهه چشم انتظاری را برای یک ملت و چند خانواده به همراه داشته است.
نگاه دوم : پیش از دیدن فیلم اخیر کارگردان برنده جایزه اسکاراصغر فرهادی ،فکر می کردم اصلا فکر کردن به فیلمی بجز" فروشنده" برای معرفی به اسکار عجیب و غیر منطقی است. فیلمی که در دنیا مطرح شده ، از بهترین فستیوال های دنیا سربلند و موفق بیرون آمده ، پخش کننده ی معتبر دارد و یکی از تهیه کنندگانش نیز شرکت فیلمسازی "مومنتو" است. اما با دیدن فیلم تمام حساب و کتاب هایم به هم خورد و حس کردم امسال فیلم هائی در کارنامه سینمای ایران است که یقینا از "فروشنده" چند پله بالاتر می ایستند اما "ایستاده در غبار" به نظرم سهمی در این میان نداشت.
اصغر فرهادی و شهاب حسینی در فروشنده
نگاه سوم :شروع کردم ...با خودم گمانه زنی کردن و مرور فیلم ها."اژدها وارد می شود" که نشان داد مورد توجه سینمای جهان نبوده و شانسی ندارد و "ابد و یک روز" فیلم بسیار خوبی از هر نظر است که به دلیل چهره ی تلخی که از جامعه ایرانی نشان می دهد ، کم شانس هم نیست ( نمونه آماری که خیلی ها دوست دارند به کل ایران تعمیم دهند و در کنارش لانتوری هم بی اقبال نیست)هر چه بیشتر فکر می کردم بیشتر سکانس های فیلم "برادرم خسرو" جلوی چشمم رژه می رفتند. به خصوص گوشی موبایلی که با یک دنیا واقعیت از شیشه ماشین به بیرون پرت شد تا برادر خسرو ، باز هم راز دار برادرش خسرو شود حتی تا پایان عمر.
شروع کردم ....به رویا پردازی و اینکه هنوز هم فرصت هست. فرصت اکران ضرب العجل برای این فیلم تا بتوان به عنوان یکی از گزینه ها به آن فکر کرد.
و دوباره در انتها تکرار می کنم البته با خودم : آقای وزیر محترم، آقای ایوبی عزیز! ممکن است لطفا "برادرم خسرو را ببینید؟