خواندن دو یادداشت خوب از سعید عقیقی درباره ماهی و گربه خالی از لطف نیست:
1. نکته ای درباره ی ماهی و گربه: ساختار فیلم، متاثر از نوع ضد پیرنگ است. بنابر این، بحث بر سر خرده پیرنگ و سینمای مدرن، کاملا نا به جاست. بازخوانی یادداشت دیدار فیلم در جشنواره، شاید الان بیش تر به کار آید. فیلم نامه ی ماهی و گربه در دیدار دوم به مراتب ضعیف تر شده و حالا با اطمینان بیش تری می توان گفت که نگرانی های نخستین دیدار، با وضوح آزار دهنده ای در فیلم هست. امتیازات فیلم به جای خود؛ اما کلیت آن بسیار شبیه شعری شده که ابتدا ردیف هایش نوشته شده و سپس کلمات داخل ابیات انتخاب شده اند. بحث "فرم به خاطر فرم" در تعدادی از فیلم های ایرانی، همان قدر نگران کننده است که "محتوا زدگی" در گروهی دیگر. راستی؛ دو قلوهای درخشش استنلی کوبریک چه نقشی در ماجراها ی فیلم دارند؟ ظاهرا هیچ. در میان ذوق زدگی بسیار، کمی امیدواری هم هست. این امیدواری را دوست دارم. همواره به امیدواری بیش از ذوق زدگی نیاز داریم. باقی بقایتان.
2. ماهی و گربه (شهرام مکری): امیدوارم در یک مطلب مفصل بتوان بدان پرداخت.تجربه ای بسیار جذاب و موثر، و در خور ستایش. فیلم؛ نه ربطی به اکسپرسیونیسم دارد و نه نشانه ای از امپرسیونیسم در آن هست. ایده ی "برداشت بلند" از کشتی روسیِ سوخوروف می آید، قطعه ی پایانی و حضور گروه موسیقی، امیرکوستوریتسا را به یاد می آورد، و رفت و برگشت بدون قطع، مستقیما از فیل (گاس ون سنت) وام گرفته شده. رستوران داران خلاف کار، بازی های مفرّح هانکه را به یاد می آورند و راه حل شان برای بریدن خطّ تلفن، بسیار شبیه انداختن موبایل در آب (در فیلم هانکه) است. به جز بابک کریمی و سعید ابراهیمی فر، بازی ها همگی بد و ناشیانه و آماتوری ست. دو ایراد بزرگ در فیلم هست که به متن برمی گردد: نخست استفاده از گفتار متن شخصیت های درون ِ فیلم، که برخلاف "زمان بندی واقعی"آن، موقعیت نمایشی را (بی دلیل) باز می گذارد و اطلاعاتی بی کاربرد را داخل فیلم می ریزد. دوم، فقدان توازن دراماتیک میان شخصیت ها،که سبب می شود پرویز را سه بار به یک نقطه برگردانیم. تغییر لحن، سبب می شود که بخش های مربوط به پرویز و لادن (زن حامله)، که آن هم متاثر است از اپیزودی از فیلم 9زندگی، دختری که رنگ چشمانش تغییر کرده، روح ِ روزنامه نگار، و دختر طراح، سردرگم و رها شده به نظر برسند. زمان فیلم برای این نوع تجربه بیش از حد طولانی ست؛ شاید به این دلیل که فیلم اصرار دارد هم زمان، وحشتناک، عاشقانه،"اسپریچوال" (با هر ترجمه ای که برایش می گذاریم) و آوان-گارد به نظر برسد. اما فیلم از همه ی این ها می گذرد، و به دلیل کوشش در برقراری ارتباط میان اجزایی که هم سان سازی شان خطر کردن است،به یکی از بهترین فیلم های جشنواره بدل می شود. شهرام مکری را از زمان دانشجویی اش می شناسم و کارش را دورادور، از فیلم های کوتاه اش پی گیری کرده ام. بنابراین، به خودم اجازه می دهم ایرادهایی را که احتمالا از دیگران دریافت نمی کند، توضیح بدهم؛ و کارش را برای آن چه دارد، و نه آن چه برای مصرف کردن و نابود کردن اش به او نسبت می دهند، ستایش کنم. ضمن آن که مهارت امیر اثباتی و محمود کلاری، سبب نمی شود تا بر ضعف های فیلم نامه، به ویژه دیالوگ نویسی و بازی گرفتن از بازیگران جوان اش، چشم ببندم. صمیمانه برایش آرزوی موفقیت می کنم.
**ماهی و گربه فیلمی در گونهٔ اسلشر به کارگردانی و نویسندگی شهرام مکری و ساختهٔ سال ۱۳۹۲ است. این فیلم موفق شد یکی از جوایز بخش افقهای جشنواره فیلم ونیز را در سال ۲۰۱۳ به دلیل «محتوای خلاقانه» از آنِ خود کند. تمام فیلم ماهی و گربه در یک سکانس پلان اتفاق میافتد. شهرام مکری و محمود کلاری همراه با گروه بازیگران فیلم یک ماه تمرین کردند تا بتوانند این تکشات طولانی را ضبط کنند.
چند دانشجوی دختر و پسر برای شرکت در جشن بادبادک بازی به شمال کشور رفتهاند. در همسایگی کمپ کوچک آنها کلبه -رستورانی قرار دارد که سه مرد ساکن آن هستند. رستوران به گوشت احتیاج دارد و جز این جوانها شکاری در آن اطراف نیست.
قصهٔ ماهی و گربه بر اساس یک ماجرای واقعی نوشته شده است. در سال ۱۳۷۷ خبری در رسانهها منتشر شد مبنی بر اینکه رستورانی بین راهی گوشت چرخکرده انسان را میپخته است.
بازیگران: بابک کریمی، سعید ابراهیمیفر، سیاوش چراغیپور، محمد برهمنی
موسیقی: کریستف رضاعی
فیلمبرداری: محمود کلاری
مدت زمان: ۱۳۴ دقیقه