شنبه, 19 اسفند 1396 03:30

به بهانه مرگ لوون هفتوان / نسخه ی ایرانی شده از ابلوموف که می دانست خیلی وقتی نمانده

نوشته شده توسط
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
به بهانه مرگ لوون هفتوان / نسخه ی ایرانی شده از ابلوموف که می دانست خیلی وقتی نمانده به بهانه مرگ لوون هفتوان / نسخه ی ایرانی شده از ابلوموف که می دانست خیلی وقتی نمانده

سی و یک نما - دیر آمد و زود رفت؛ مهاجرت و ماجراهای وحشتناک و دردناکش بیشتر رمق و توش و توانش را گرفته بود، اما جلوی دوربین که رسید با جادوی سینما انگار دوباره جان گرفت.

او با آن فیزیک منحصر به فرد و لحن آمیخته با خس خس نفس های به شماره افتاده و ته لهجه ارمنی در کنار دانش و تجربه و قریحه ی بازیگری، شمایلی ساخت که چند فیلم خوب سینمای ما ازش بهره ی بسیار بردند. معلوم بود زود می رود، اما حالا که نیست، فکر کردن به نقش هایی که فقط مال لوون بود حسرت برانگیز است؛ برای من، یقینا یک نسخه ایرانی شده از ابلوموف با لوون هفتوان - که می دانم بر ادبیات و نمایش روسی مسلط و عاشق بود - به حسرتی بزرگ تبدیل شد. اولین بار که از ابلوموف ایرانی بهش گفتم صورتش خندید، اما ته چشمانش تلخی و حسرتی موج می زد که درک معنایش اصلا سخت نبود. می دانست خیلی وقتی نمانده ﻭﺍﺭﻃﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺑﻮﺩ

ﻳﮏ ﺩﻡ ﺩﺭﻳﻦ ﻇّﻼﻡ ﺩﺭﺧﺸﻴﺪ ﻭ ﺟﺴﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ …
ﻭﺍﺭﻃﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻔﺖ
ﻭﺍﺭﻃﺎﻥ ﺑﻨﻔﺸﻪ ﺑﻮﺩ
ﮔﻞ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﺍﺩ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺷﮑﺴﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ …


نویسنده : نیما حسنی نسب – منتقد و روزنامه نگار

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید